تیم به جای فرد!

تیم به جای فرد!

سلام

در روزگاری نه چندان دور، مثلا حدود هشتاد نود سال پیش، کسی که می‌خواست عمارتی بسازد، کار را به یک معمار می‌سپرد و وقتی عمارت آماده بهره‌برداری بود، می‌آمد تحویل می‌گرفت. از سال‌های بسیار دور رسم چنین بود. داستان معروف سنمار، معماری که جانش را برای کار زیبایش از دست داد و نظامی گنجوی به‌خوبی داستانش را به نظم کشیده، مثال بسیار گویا و موثر این امر است. او نه تنها وظیفه طراحی نقشه عمارت را داشت بلکه باید خودش هم آن را می‌ساخت. حتی فراتر از آن،  یافتن مکان مناسب برای ساخت این عمارت هم که همان «کاخ خورنق» است، به عهده او بود. او بود که می‌گفت در فلان نقطه آب‌وهوای مناسب برای رشد و شکوفایی جان و تن شاهزاده هست ولی در بهمان جا نیست. به سخنی دیگر، معمار از ابتدای انتخاب محوطه تا انتهای ساخت و رنگ و تزیین عمارت را به عهده داشت. این روال تا همین یک قرن پیش نه تنها در ایران، که در بسیاری از کشورهای جهان هم رایج بود. اما، به تدریج، آن کس که نقشه عمارت را می‌کشید از آن کسی که آن را می‌سازد جدا شد. این جدایی در گام‌های نخست فقط بین معمار و مجری بود و به‌مرور به تکه‌های بیشتر هم تقسیم شد. امروز نه تنها معماری و سازه‌ای از هم جدا هستند، تاسیاست و معماری داخلی و نور و روشنایی و چندین تخصص دیگر هم جدا از معماری باید برای یک عمارت نقش‌آفرینی کنند. نتیجه چه می‌شود؟ پیشرفت یا رکود؟