شهر را ما می‌سازیم!

شهر را ما می‌سازیم!

خیلی‌ها بر این باور هستند که شهر را دولت یا شهرداری می‌سازد. اینان شکل بیرونی و ظاهری کار را می‌بینند. استدلال‌شان این است که طرح جامع و هر طرح کلان شهر را دولت تهیه می‌کند و مدیریت شهری آن را اجرا می‌کند. تا این‌جا، حرف نامربوطی نیست. ولی این طرح کلان شهری چگونه تهیه می‌شود؟ در عرف شهرسازی مدرن، تهیه هر طرح شهری کلان منوط به یک اصل مهم است: برآوردن نیازو حتی خواست مردم. اگر در یک طرح کلان شهری، مثلا، عرض معابر را تغییر می‌دهند، بهانه و مستمسک آن رفع نیاز مردم است. اگر بخشی از حریم شهر را وارد محدوده قانونی شهر می‌کنند، در ظاهر برای ارضای خواست مردمی است که در آن پهنه‌ها خانه و کاشانه برای خود ساخته‌اندو برای بهره‌مندی‌از زیرساخت‌های شهری باید وارد محدوده قانونی شوند. این بخش قانونی و عرفی شهر است ولی هریک از ماها به شکلی خاص و شخصی در شکل‌گیری شهر نقش داریم. ازنمای ساختمان گرفته تا تشکیل کمیته‌هاو شورایاری‌ها و دیگر تشکل‌ها. ما حتی با انتخاب مکان شغلی خود بر شهر تاثیر می‌گذاریم. راسته‌ها و محورهای خاص شهری موید این امر است. اما چرا ما به این تاثیرگذاری واقف نیستیم؟ ا

راه برویم و حرف بزنیم!

راه برویم و حرف بزنیم!

جمله‌معروفی هست‌که«شهر بدون‌حضور مردم درخیابان‌ها می‌میرد» و همین جمله، امروز سرمشق بسیاری از طرح‌های کلان شهری است. حضور مردم در خیابان هم جنبه تفریحی و تفرجی دارد، هم جنبه ضروری و اجباری. علاوه بر این‌ها، حضور مردم در سطح شهر نوعی آرامش اجتماعی به بار می‌آورد. در جریان جنگ‌های شمال و جنوب آمریکا، به نقل از کتاب «تام‌پین» وقتی سردار پیروز به همراه فرماندهانش در شهرِ فتح‌شده قدم می‌زد، از این‌که در شهر کسی نیست و پرده همه پنجره‌ها کشیده است و درها بسته؛ به همراهانش می‌گوید «این وضع مرا می‌آزارد! نمی‌دانم پشت درها و پنجره‌های بسته و پرده‌های آویخته چه می‌گذرد و چه می‌گویند. کاش همه مردم شهر الان در خیابان بودند!» این نگاه به حضور مردم در شهر نگاه حاکمیتی است و البته نوعی خرد و عاقبت‌اندیشی هم دارد. اما از نگاه معماران و شهرسازان، حضور مردم در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر نشان سرزندگی و حس تعلق مکان است. البته، مردم بخواهند یا نه به خیابان می‌آیند، چون باید نان و روزنامه بخرند و مدرسه و دکتر بروند؛ ولی این حضور، اجباری است.