بخواهیم یا نه، عکس یکی از پایهترین منابع پژوهش است. حالا، این پرسش را در نظر آوریم: چرا از شهر تهران عکس بگیریم؟ از کجا و کدام بخش از تهران؟ از زیباییهایش یا از سیاهیهایش؟ از آدمها یا از خیابان و عمارتها؟
اصولا به چه کار آید این عکسها. از آن گذشته عکاس، اگر هنرمند باشد، چگونه میتواند حرفش را با عکس بیان کند. و پرسش بعدی: مخاطب چگونه با عکس ارتباط برقرار میکند؟ آیا دیدن و فهمیدن عکس نیاز به پیشزمینه و مهارت دارد؟
حالا برگردیم عکسهای تاریخی شهر را تماشا کنیم؟ چه میگویند؟ ما چه درک میکنیم.
موضوع و پیام مستند «تهران در عکس» این دغدغهها است.
شصت سال پس از ساختهشدن مستند «تهران پایتخت ایران است»، به تماشای آن مینشینیم. اثری برجسته و ماندگار از کامران شیردل. نمایش و تماشای این مستند از آن جهت مهم و ارزشمند است که ما را با گذشته نزدیکمان آشنا میکند. و میدانیم «تا گذشته نزدیکمان را نشناسیم، هیاهو درباره باستان و کوروش و داریوش لقلقه است!». وقایع ثبت شده در مستند شیردل، در مرکز تهران اتفاق میافتد گروهی از زنان و مردان یک سازمان مردمنهاد ولی رسمی در آن سالها در حال پژوهش و ثبت اوضاع در محله خزانه است. جنوب شهر تهران، حساسیت گروه «فرهنگ ملّی» راا برانگیخت که وابسته به«سازمان زنان ایران» بودند. این گروه فعالیت خود را از محله «خزانه» در جنوب شهر، آغاز کردند. روایت مشکلات مردم این محله و کارهایی که این گروه در دست اجرا داشت، موضوع محوری مستند «تهران، پایتخت ایران است» را تشکیل می دهد. از جمله مشکلات عمیق معیشتی، فرهنگی و بهداشتی که زندگی مردم را به شدّت تحت تاثیر قرار داده بود؛ تا جایی که اگر می خواستند یک روز کارشان را برای رسیدگی به فرزندان بیمارشان تعطیل کنند، شب، نانی در سفره خود نداشتند.
مستند «تهران پایتخت ایران است» که با سفارش نهادهای رسمی ساختهشد، پس از ساخت توقیف شد و نسخههایش گم شد. سال ۱۳۵۹، نسخهای از فیلم پیدا شد تا امروز افسوس نابودشدنش را نخوریم.
مستند «طهرانیه» روایتی است از نخستین روزهای پایتختشدن تهران تا عصر حاضر. روایت کاملی است از سیر تکاملی تهران. مبتنی بر عکسها و فیلمهای بایگانیهای مختلف. یک گفتگوی تقریبا کامل هم با یک کارشناس برجسته تهرانشناسی دارد و تلاش دارد بزنگاهها و نقاط عطف تکامل شهر تهران را به مخاطب منتقل کند. فیلم مدعی «خاصبودن» ندارد، ولی واقعا خاص است. شگفت است که، علیرغم ویژگیهای خاصی که دارد، نمایش عمومی نداشته و نوعی بایکوت بر آن حاکم بوده. حتی در فضای مجازی هم نشانی از این فیلم دیده نمیشود. این در حالی است که روایت منسجم و یکپارچه آن از تطور و تکامل شهر تهران بسیار ارزشمند است.
کارگردان این فیلم، حسن نقاشی، هرچند تلاش دارد لحن فیلمهایش رنگ محلی نگیرد، ولی در تمام فیلمهایی که ساخته درونمایه ملی و محلی موضوع فیلم کاملا برجسته است.
فراموشی گذشته، بهویژه درباره تهران، شهری با تاریخی پرفرازونشیب و نقشآفرین در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، امری رایج است. با ورود دوربینها، روایتهای مستند از زندگی پایتخت جان گرفتند و بسیاری از مستندهای دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی، امروز بهعنوان اسناد تاریخی شناخته میشوند. این آثار، تصویری از شکافهای طبقاتی، فشارها و رشد اعتراضات اجتماعی را در کنار توسعه صنعتی آن زمان نشان میدهند؛ روندی دوگانه که نهایتاً به انقلاب ۱۳۵۷ انجامید. برنامه «پرسه در تهران» فرصتی است برای بازنگری در آن دوران از طریق تماشای مستندهایی که گذشته پایتخت را بازگو میکنند؛ آثاری که برخی سازندگانشان دیگر در میان ما نیستند و برخی همچنان به روایت ادامه میدهند.
در این متن به نقش مقیاس شهری در تعریف هویت معماری پرداخته میشود. یک معمار ایرانی گفته بود «ما معماری نداریم» چون بهنظر او آسمانخراشی در ایران وجود ندارد. این دیدگاه باعث طرح این پرسش میشود که آیا معماری با ارتفاع ساختمان و تعداد طبقات تعریف میشود یا نه. با اشاره به شهرهای آمریکا در اوایل قرن ۲۰، نویسنده تأکید میکند که بلندمرتبهسازی نشاندهنده سطح فناوری، جمعیت، سلیقه زیباییشناسی و در نهایت مقیاس ذهنی و اجتماعی شهر است. در مقابل، برخی معتقدند ساختمانهای بلند با «مقیاس انسانی» ناسازگارند و به روح و روان لطمه میزنند، ولی تعریف دقیق این مقیاس همچنان محل بحث است.