بیستو شش سال پیش مترو تهران رسما افتتاح شد. امروز مترو با ۱۵۹ ایستگاه و ۲۹۶ کیلومتر طول خطوط، یکی از ارکان زندگی شهری پایتخت است. روزانه حدود سه میلیون مسافر با مترو جابجا میشود. پس به جرات میتوان گفت اگر مترو از شبکه حمل و نقل پایتخت حذف شود، حتما، شهر قفل میشود. در نظر داشتهباشیم که کل اتوبوس فعال مسافربری درون شهری تهران حدود سه هزار دستگاه است. بسیار کمتر از استاندارد ملی و جهانی. اما علاوه بر اهمیت مترو در جابجایی مسافر، نکته مهمی وجود دارد که مترو را از «وسیله» حمل و نقل به «فرهنگ» حمل و نقل و زندگی شهری تبدیل میکند. اما برای اینکه این فرهنگ به وجود آید، نیاز به زمان دارد. در تهران، مترو، هنوز، فقط وسیله جابجایی مسافر است.
بیستو شش سال پیش مترو تهران رسما افتتاح شد. امروز مترو با ۱۵۹ ایستگاه و ۲۹۶ کیلومتر طول خطوط، یکی از ارکان زندگی شهری پایتخت است. روزانه حدود سه میلیون مسافر با مترو جابجا میشود. پس به جرات میتوان گفت اگر مترو از شبکه حمل و نقل پایتخت حذف شود، حتما، شهر قفل میشود. در نظر داشتهباشیم که کل اتوبوس فعال مسافربری درون شهری تهران حدود سه هزار دستگاه است. بسیار کمتر از استاندارد ملی و جهانی. اما علاوه بر اهمیت مترو در جابجایی مسافر، نکته مهمی وجود دارد که مترو را از «وسیله» حمل و نقل به «فرهنگ» حمل و نقل و زندگی شهری تبدیل میکند. اما برای اینکه این فرهنگ به وجود آید، نیاز به زمان دارد. در تهران، مترو، هنوز، فقط وسیله جابجایی مسافر است.
به این عدد دقت کنیم: ۱۷۶٫ عدد کوچکی نیست. این عدد یعنی در تهران ۱۷۶ سالن نمایش و تئاتر وجود دارد! شاید برای بسیاری از ماها تصور وجود چنین فضاهایی برای نمایش و تئاتر عجیب باشد. ولی واقعیت دارد. جالب است که از این تعداد، ۲۸ سالن با عنوان «تماشاخانه» هستند. در تهران پنج پردیس تئاتری وجود دارد که هرکدام بیش از دو سالن دارند. مثلا پردیس تئاتری تهران شش سالن دارد، شهرزاد پنج سالن. وقتی این عدد و رقمها جذاب میشود که بدانیم، به نقل از منابع رسمی، در روزهای قبل از کرونا، هر روز هشتاد نمایش در تهران روی صحنه میرفت. گفته میشود بیش از صدوپنجاه هزار بلیط در هر روز فروحته میشد. اگر به جدول رسمی سالنهای نمایش و تئاتر وزارت ارشاد رجوع کنید متوجه میشویم تعدادی از این سالنها در سراهای محلهها هستند. برخی در دل مجتمعهای فرهنگیهنری قرار دارند.
در مرام و فلسفه زندگی بسیاری از مردم جهان، از جمله ایران، حال و امروز ملاک عمل است. به مردم توصیه میشود، فقط به فکر امروز باشند. نه غصه گذشته را بخورند نه آرزوی فردای نامشخص را داشتهباشند. شوربختانه، در این تشویق و توصیه به دوبیتیهایی از عمر خیام هم استناد میکنند. به باور ما، این همان درد و مشکل بزرگی است که ممکن است ما را به روزمرگی و بیبرنامهگی بکشاند. باید بپذیریم فردا «آرزو» نیست. واقعیت است. آنقدر قضا و قدری نیستیم که بگوییم «فردا را که دیده» و با این حکم خیال خودمان را از برنامهریزی برای آینده خلاص کنیم. خیلیها به این گزاره و حکم اشاره میکنند که «دیروز، گذشتهاست، فردا هم نیامدهاست، پس فعلا امروز را دریاب».
نمیدانم چرا متن پیشانی را با شعر نادر ابراهیمی شروع کردم. شاید به خاطر طنین زیبای صدای محمد نوری روی این شعر باشد. شاید خواستم یادی از ابراهیم نادری کردهباشم که خیلی کار کرد ولی خیلی دیدهنشد. یا بهتر است بگویم خیلی قدر دانستهنشد. نمیدانم. ولی به هرحال، ما به شماره دویست این نشریه رسیدیم. دویست هفته. دویست شماره. نخستین شماره نشریه در ۱۸ دی ۱۳۹۸ درآمد. یعنی حدود چهار سال قبل. ما چهار سال دوام آوردیم و نشریه کوچکمان را منتشر کردیم.