زندگی در بافت تاریخی!

زندگی در بافت تاریخی!

گفته‌شد نگاه واقعی و غیرموزه‌ای به بافت، نخستین شرط موفقیت احیای بافت‌های تاریخی است. این لازم است ولی کافی نیست. در بافت تاریخی باید «زندگی کرد». بر سر این جمله حرف و حدیث زیاد است. «زندگی کردن» با «زندگی را مصرف‌کردن» فرق دارد. متاسفانه، در این روزها، آنانی که در این بافت‌ها سکونت دارند، عموما از دسته دوم هستند. با برنامه‌ها و سیاست‌هایی که تا کنون در بافت‌های تاریخی محقق شده، آن را تبدیل به محل زندگی اقشار درجه دو جامعه کرده. درجه دو یعنی شهرنشینانی‌که به اجبار در آن‌جا هستند اگر امکان مالی کافی داشته‌باشند به نقاط دیگر شهر کوچ می‌کنند. بخشی از این وضعیت معلول سیاست‌های غلط مدیریت جامعه و مبانی نظری غلط معماران و شهرسازان است. در بافت تاریخی چنان باید کرد که مردم به زندگی درآن‌ها فخر بفروشند. زندگی در بافت تاریخی باید تبدیل به تفاخر اجتماعی شود. پس باید در مرمت و احیای آن اصول و نکاتی را رعایت کرد که به نیازهای واقعی زندگی امروز پاسخ دهد. کجا انسان خوش‌فکر خانه حیاط‌دار را رها می‌کند و در یک جعبه به نام واحد آپارتمانی زندگی می‌کند؟ مشروط بر این‌که بافت را در زمان گذشته حبس و منجمد نکنیم. در تمام تاریخ مدنی کشور، بافت‌هایی که امروز صفت «تاریخی» پیدا کرده‌اند مکان زیست مردم بوده و متناسب با نیازهای روز تغییر و تکامل پیدا می‌کردند.

احیای بافت تاریخی!

احیای بافت تاریخی!

نزدیک به دو دهه است که خوشبختانه تمنای احیای بافت‌های تاریخی شهرها در میان مردم و مسئولان پیدا شده. حتی مدیرانی که از عوامل اصلی تخریب این بافت‌ها به بهانه یا با تمسک به طرح توسعه شهری بودند، هواخواه احیای این بافت‌ها شده‌اند. با هر نیت و هدفی، فعلا، این تمنا را باید به فال نیک گرفت. اما باید کوشید این تمنا تبدیل به دلسردی نشود. ممکن است به دلیل عدم شناخت موضوع و اجرای برنامه‌های بی‌هدف، نتیجه مثبتی حاصل نشود و یاس و دلسردی جای تمنا را بگیرد. از دید ما، دو عامل مهم ممکن است تمنای احیای بافت‌های تاریخی را به قهقرا بکشاند. نخستین عامل، نگاه موزه‌ای و غیرواقع‌بینانه به بافت تاریخی است. باید این اصل مهم را پذیرفت که بافت تاریخی، در دسته‌بندی میراث و آثار فرهنگی جزو«نفایس» به‌شمار نمی‌آید. بافت تاریخی در دسته آثاری چون تخت جمشید و چغازنبیل نیست. بافت تاریخی مانند موجودی زنده است که نیاز به مراقبت دارد و می‌تواند متناسب با نیازهای روز به رشد و تکامل برسد. ولی این رشد به معنای تغییر ماهیت نیست و نمی‌توان مورفولوژی کلی آن را تغییر داد. همان‌گونه‌که اندام انسان از اعضای مختلف با ابعادمتفاوت تشکیل شده، شهر هم اجزای خاص خود را دارد. اگر دست انسان نقص پیدا کند یا زخم شود نمی‌توان به جای آن پا جوش زد. دست جای خود، پا و شکم هم جای خود. در شهر هم نمی‌توان در بافت تاریخی برج ساخت همان‌گونه که در بخش نوساز و متراکم شهر هم ساختن خانه آجری دو طبقه مقبول نیست.

تهران و جامعه مدرن!

تهران و جامعه مدرن!

در میان بزرگان معماری و شهرسازی، بحث شدیدی هست‌که آیا ما و معماری ما وارد دوره مدرن شده‌ایم یا نه. فراتر از این، برخی، حتی بر این باور هستند که معماری ایران دیگر وجود ندارد. اینان معتقدند معماری دوران قاجار آخرین دوره معماری ایران است و بعد از آن ما معماری نداریم. تعدادی از بزرگان هم معتقدند تا جریان اصلاحات ارضی و هجوم روستاییان به شهر، ما معماری قبول داشتیم ولی با روند گسترش شهرها برای اسکان نوآمدگان، معماری و شهرسازی ما رو به افول رفت چون ظرفیت لازم برای پاسخ‌گویی به آن نیاز بزرگ را نداشت. از آن به بعد است که معماری ایران وجود ندارد. طبعا دیگرانی هم هستند که معتقد به حضور معماری مقبول در حال حاضر هستند و معتقدند معماری ایران هنوز هم قادر به خلق شاهکار است و نباید نگران آینده شد. در این میان آن‌چه که کاملا مبهم مانده تعریف کارشناسان مختلف از مفهوم «مدرن»و «معاصر» است. به کدام اثر می‌توانیم عنوان مدرن بدهیم و به کدام دیگر عنوان معاصر؟ در میانه این بحث، غالبا، ظهور و بروز نشانه‌های معماری اروپا در ایران به مثابه نشانه مدرن‌شدن این معماری شمرده می‌شود. با اشاره به نمونه‌هایی از موتیف‌ها و شکل‌های معماری اروپا در آثار معماری ایران، ورود مدرنیته به ایران را گواهی می‌دهند. ممکن است پذیرفته‌شود که وجود این نشانه‌ها مصادیقی هستند از آشنایی هنر و فرهنگ ایرانی با تمدن و فرهنگ اروپا، که حتما مغتنم است، ولی این تمام مساله نیست.

خیابان‌های تهران!

خیابان‌های تهران!

«خیابان» در عرف عمومی ما ایرانیان معرف یک معبر است. نکته ظریفی که در این واژه وجود دارد، آن است که هم برای معبرهای داخل یک باغ اتلاق می‌شود هم برای معابر شهری. و نکته زیباتر آن‌که اگر به نقشه دقیق تهران پیش از خیابان‌کشی‌ها دسترسی پیدا کنیم و آن را خوب ببینیم، متوجه می‌شویم تهران قبل از «شهر» شدن، تماما باغ بود. از جنوب تا شمال. در این نقشه، خط معابر داخل باغ‌ها رسم شده‌اند. زیباترین نکته آن است که خیابان ولیعصر در نقطه شروعش از جنوب، یعنی از حوالی میدان راه‌آهن، تقریبا منطق بر خیابان یک باغ است از جنوب به شمال. بر این اساس، می‌شود گفت «تهران باغی است که به شهر تغییر چهره داده». اگر امروز در بسیاری از خیابان‌های اطراف دروازه قزوین یا راه‌آهن در وسط کوچه‌ها درختان تنومند دیده می‌شود، یادگار همان دوره است. مثلا خیابان پرورش، یا محور مهدی‌خانی بازارچه شاپور یا خیابان فرهنگ در همان حوالی. اطراف خیابان مخصوص و دور و اطراف پارک رازی و بسیاری کوچه‌ها و خیابان‌های محله‌ای وجوددارند که انگار خیابان یک باغ هستند.

تهران را احیا کنیم!

تهران را احیا کنیم!

تهران ظرفیت‌های بسیاری برای تبدیل‌شدن به یک زیستگاه مدرن و در عین حال اصیل دارد. توپوگرافی طبیعی تهران، قدمت تاریخی و باستانی آن، قرار گرفتن در چهارراه تمدن‌های جهانی و چهارفصل بودن آن، بخشی از ظرفیت‌های این کلانشهر است. در این یادداشت فقط به بخش کوچکی از ظرفیت‌های تهران اشاره می‌کنیم. معماری و شهرسازی تهران. و فعلا فقط به ظرفیت‌های معماری آن می‌پردازیم. در این شهر تنوعی از معماری‌های چندصد سال گذشته را می‌توان دید. از معماری دوره ایلخانی تا قاجار و سپس پهلوی. در نظر داشته‌باشیم برخی شهرهای معتبر و زیبای اروپایی که مقصد گردشگری جهانی هستند، دو سه سده بیشتر سابقه ندارند، مثل بوداپست پایتخت مجارستان. اما چنان این شهر را احیا و آراسته اند که اندازه آتن باستانی گردشگر دارد. در تهران هم لازم نیست روی گذشته دور آن پافشاری کنیم. چهره تهران پس از قاجار برای جذب بیشترین گردشگر کافی است. مثلا، اگر خیابان بهارستان و خیابان ری تمیز و پیراسته شوند و بدنه‌های قاجاری آن نمایان شوند، تصور این‌که این خیابان‌های شلوغ و پر از بنر و تابلو و آشفتگی چنین شکل وشمایلی دارند، تعجب برانگیز خواهدبود. یا اگر خیابان‌های سعدی و فردوسی احیا شوند و باقی‌مانده معماری‌های پس از جنبش مشروطه رخ نمایند، تبدیل می‌شوند به خیابان‌هایی شبیه به اروپا.