گفتهشد نگاه واقعی و غیرموزهای به بافت، نخستین شرط موفقیت احیای بافتهای تاریخی است. این لازم است ولی کافی نیست. در بافت تاریخی باید «زندگی کرد». بر سر این جمله حرف و حدیث زیاد است. «زندگی کردن» با «زندگی را مصرفکردن» فرق دارد. متاسفانه، در این روزها، آنانی که در این بافتها سکونت دارند، عموما از دسته دوم هستند. با برنامهها و سیاستهایی که تا کنون در بافتهای تاریخی محقق شده، آن را تبدیل به محل زندگی اقشار درجه دو جامعه کرده. درجه دو یعنی شهرنشینانیکه به اجبار در آنجا هستند اگر امکان مالی کافی داشتهباشند به نقاط دیگر شهر کوچ میکنند. بخشی از این وضعیت معلول سیاستهای غلط مدیریت جامعه و مبانی نظری غلط معماران و شهرسازان است. در بافت تاریخی چنان باید کرد که مردم به زندگی درآنها فخر بفروشند. زندگی در بافت تاریخی باید تبدیل به تفاخر اجتماعی شود. پس باید در مرمت و احیای آن اصول و نکاتی را رعایت کرد که به نیازهای واقعی زندگی امروز پاسخ دهد. کجا انسان خوشفکر خانه حیاطدار را رها میکند و در یک جعبه به نام واحد آپارتمانی زندگی میکند؟ مشروط بر اینکه بافت را در زمان گذشته حبس و منجمد نکنیم. در تمام تاریخ مدنی کشور، بافتهایی که امروز صفت «تاریخی» پیدا کردهاند مکان زیست مردم بوده و متناسب با نیازهای روز تغییر و تکامل پیدا میکردند.
نزدیک به دو دهه است که خوشبختانه تمنای احیای بافتهای تاریخی شهرها در میان مردم و مسئولان پیدا شده. حتی مدیرانی که از عوامل اصلی تخریب این بافتها به بهانه یا با تمسک به طرح توسعه شهری بودند، هواخواه احیای این بافتها شدهاند. با هر نیت و هدفی، فعلا، این تمنا را باید به فال نیک گرفت. اما باید کوشید این تمنا تبدیل به دلسردی نشود. ممکن است به دلیل عدم شناخت موضوع و اجرای برنامههای بیهدف، نتیجه مثبتی حاصل نشود و یاس و دلسردی جای تمنا را بگیرد. از دید ما، دو عامل مهم ممکن است تمنای احیای بافتهای تاریخی را به قهقرا بکشاند. نخستین عامل، نگاه موزهای و غیرواقعبینانه به بافت تاریخی است. باید این اصل مهم را پذیرفت که بافت تاریخی، در دستهبندی میراث و آثار فرهنگی جزو«نفایس» بهشمار نمیآید. بافت تاریخی در دسته آثاری چون تخت جمشید و چغازنبیل نیست. بافت تاریخی مانند موجودی زنده است که نیاز به مراقبت دارد و میتواند متناسب با نیازهای روز به رشد و تکامل برسد. ولی این رشد به معنای تغییر ماهیت نیست و نمیتوان مورفولوژی کلی آن را تغییر داد. همانگونهکه اندام انسان از اعضای مختلف با ابعادمتفاوت تشکیل شده، شهر هم اجزای خاص خود را دارد. اگر دست انسان نقص پیدا کند یا زخم شود نمیتوان به جای آن پا جوش زد. دست جای خود، پا و شکم هم جای خود. در شهر هم نمیتوان در بافت تاریخی برج ساخت همانگونه که در بخش نوساز و متراکم شهر هم ساختن خانه آجری دو طبقه مقبول نیست.
امروز، بههر دلیل، گردشگری مد روز شده. همه مدیران شهر و کشور دم از توسعه گردشگری میزنند. زمین و زمان را به هم میدوزند تا ثابت کنند شهر یا کشور متبوعشان میتواند بهشت گردشگران باشد. اما بسیاری از این مدیران به این نکته مهم توجه ندارند که صرف داشتن چند اثرتاریخی یا طبیعی در دیارخود کافینیست تا گردشگران را بدانجا بکشاند. گردشگر به جایی میرود که اولا امن باشد، دوما تمیز و پاکیزه باشد و سوما خدمات گردشگری در دسترس باشد. در ادبیات گردشگری، به این تمهیدات عنوان عمومی «تجهیز مقصد» میگویند. اگر مصداقی صحبت کنیم، میتوانیم از محله اودلاجان نام ببریم. این محله، بیتردید یکی از مهمترین پهنههای تاریخی و فرهنگی تهران قدیم است و هنوز هم، پس از این همه تخریب در طول دههها، آثار فراوانی برای ارائه به گردشگران دارد.
معمای عجیبی است که بافت تاریخی و مرکزی شهرهای ما، که باید گرانترین و پرطرفدارترین بخش شهر باشند، برعکس هستند و شان لازم برای جذب ساکن و مخاطب از گروههای مرجع اجتماعی را از دست دادهاند. این در حالی است که مرکز شهر، حداقل به خاطر سهولت دسترسی به تمام نقاط شهر از نظر زمان و مسافت، مزیت بالایی نسبت به دیگر بخشهای شهر دارند و علاوه بر آن، هویت و نشان تاریخی دارندکه میتواند استعارهای از اصالت و منزلت باشند. در تهران، این موضوع شگفتانگیزتر و حساستر است. تمام نهادهای مهم حکومتی و دولتی در مرکز شهر و در جوار بافت تاریخی قرار دارند. بازار تهران، که هنوز هم قطب بسیار مهم اقتصادی و تجاری کشور است، در همین نقطه قرار دارد. شبکه ریلی زیرزمینی شهر، در این نقطه بیشترین امکانات را دارد، مرکز قانونگذاری کشور نیز در همینجا است و خیلی مواهب دیگر. پس چرا این مرکز و این محله شانیت لازم را ندارد و از چشم اهالی پایتخت افتاده؟ در کدام محله تهران مشابه عمارتهای تاریخی منطقه دوازده را میتوان پیدا کرد و دید؟
بازار تهران که از قرن ۱۹ تا امروز یکی از دیدنیترین مناطق گردشگری پایتخت محسوب میشود عمری ۳۰۰ ساله دارد و قدمت بالای آن باعث شده است تا خطرات زیادی این مجموعه تاریخی را تهدید کند. از ریزش دیوارهای قدیمی و تاریخیاش تا آتشسوزی و اخیراً هم ساخت و ساز بلندمرتبههایی که هیچ همخوانی با بافت تاریخی بازار ندارند.