گزارش یک دوران

گزارش یک دوران

ازجمله وقایع تاثیرگذار دیگر بر زندگی یهودیان ایران، کوچ دسته‌جمعی و فرار گروهی از خانواده‌های لهستانی را که از ترس رژیم هیتلری به ایران آمده و پناه جسته بودند و در میان آن‌ها جمعی از یهودیان لهستانی نیز حضور داشتند و در سال‌های ۱۹۴۲-۱۹۴۳ به تهران رسیدند، می‌توان یادآور شد. هم‌چنین مهاجرت اجباری یهودیان عراقی به ایران را بعد از وقایع سال‌های ۱۹۴۷ م. و کودتای سلطنتی در عراق را به عنوان نمونه دیگر می‌توان ذکر کرد. یهودیان لهستانی و روسی که از چنگ فاشیست‌های هیتلری گریخته‌بودند، از طریق قفقاز به ایران آمده ورقی از اقدامات وحشیانه نازی‌ها را بر صفحه تاریخ نوشتند. بیش از پنج‌هزار نفر آواره مسیحی و یهودی در گروه‌های مختلف، اواخر مرداد ۱۹۴۱ از طریق بندر انزلی به ایران آمده، در اردوگاه‌های پناهندگان در تهران اسکان داده‌شدند. از این عده حدود هزار و پانصد نفر یهودی بودند.

سفرنامه ادوارد بکهاوس ایستویک

سفرنامه ادوارد بکهاوس ایستویک

«ماجرا از این قرار بود که روز ۱۷ شعبان ۱۲۷۷ شاه موقع بازگشت از شکار به هزاران زن برخورد کرد که با داد و هوار و فریادزنان نان می‌خواستند و جلوی چشم‌های خودش به دکان‌های نانوایی حمله‌ور شدند و همه‌چیز را غارت کردند. آن‌ها به‌قدری برانگیخته‌بودند که شاه به ارگ شاهی رفت و دستورداد درها را ببندند. دو روز بعد، آشوب و اغتشاش از سر گرفته‌شد و با وجود بسته‌بودن درهای ارگ، هزاران زن وارد آن شدند و به تحریک مردان‌شان با سنگ‌های بزرگ به نگهبان‌ها حمله کردند. مردها که زن‌ها را سپر بلا کرده‌بودند، در پی فرصت بودند تا به حرکتی سخت دست بزنند. شاه به ارگ رفته‌بود، همان برجی که در حاج‌بابا زینب از آن پرت شده‌بود، و با دوربین شورشیان را تماشا می‌کرد. در همین موقع کلانتر با کبکبه و دبدبه از جلو چشم مردم رد شد و به برج رفت و به حضور شاه رسید. شاه او را به خاطر غوغایی که راه انداخته‌بود شماتت کرد. کلانتر به شاه گفت آشوب را می‌خواباند و با خدمتکارانش به میان جمعیت رفت و با چوبی بزرگ با نهایت قوا به سر و رویشان کوبید. یکی از زن‌ها از عجز و درماندگی خودش را به وزیر مختار انگلستان رساند و لباس‌های خونینش را نشان داد و کمک خواست. شاه با مشاهده زن‌ها که فریاد و فغان عدالت‌خواهی سر داده‌بودند و زخم‌هایشان را نشان می‌دادند، کلانتر را احضار کرد و گفت: «تو در مقابل جشمان من با رعایایم بی‌رحمی می‌کنی، دور از چشم من مرتکب چه خطاها و گناهانی می‌شوی!» بعد رو به ملازمانش کرد و گفت «او را فلک کنید و ریشش را بتراشید». آن‌ها مشغول اجرای حکم شدند که شاه کلمه خوفناک معروف را بر زبان آورد، طناب! یعنی خفه‌اش کنید. نسق‌چییان بلافاصله طناب را دور گردن مرد فلک‌زده انداختند و پاهایشان را روی سینه او گذاشتند و حیات را از جسمش خارج کردند. سپس کدخداهای محلات تهران چوب‌وفلک شدند. این مجازات‌ها شور و التهاب جمعیت را فرونشاند و تهران به فاصله سر مویی از انقلاب نجات یافت.»

مستند بلوط

مستند بلوط

مستند بلوط،یکی از مهمترین مستندهای مردم نگارانه ایران به یاد و پاسداشت خاطره دکتر نادر افشار نادری با حضور مهرداد عربستانی،فرهاد ورهرام و پیامی از محمد تهامی نژاد

ایران در حرکت

ایران در حرکت

«رسم پرداخت دستمزدها به صورت سالیانه از جانب کارفرمایان به خان‌های طوایف و نه به شخص کارگران در سال ۱۳۰۰ منسوخ شد. حقوق نگهبانان بختیاری که در مناطق مجاور میدان‌های نفتی برای حفاظت از اموال شرکت ایران- انگلیس در سال ۱۲۸۸ استخدام شده‌بودند، مستقیما به سرنگهبان پرداخت می‌شد، و نه به خان‌ها. پرداخت مستقیم حقوق از کارفرمایان به کارگران، نفوذ خان‌های طولیف را تضعیف کرد. علاوه بر این، انگیزه‌ای بود برای کارگران که به صورت منظم بر سر کار بازگردند و نه آن‌که فقط در زمان‌هایی که کار دیگری از قبیل برداشت محصول یا پرورش دام ندارند. مشابه با شرکت نفت ایران- انگلیس در سال‌های اولیه‌اش، پروژه راه‌آهن سراسری ایران نیز برای حفظ کارگران ایلی استخدام‌شده در تمام طول سال یا حتی برای مدتی خیلی کوتاه‌تر هم با مشکلاتی دست به گریبان بود. کارگران مرتبا کار را متوقف کرده و پس از یک یا دو هفته به سر کار باز می‌گشتند. خرده‌کارفرمایان برای جلوگیری از ترک کار کارگران و تضمین تداوم حضور نیروی کار، به پیروی از رسم شرکت نفت ایران- امگلیس، دستمزد کارگران را به صورت دوهفته‌ای پرداخت می‌کردند. این سیستم جا برای تقلب داشت. کارگران در روزهای خاص پرداخت حقوق برای دریافت حقوق‌شان به صورت نقدی مجبور بودند بلیت‌هایی را که در ازای کار روزانه دریافت کرده‌بودند، نشان بدهند. در هر حال، از آن‌جا که بسیاری از کارگران عشایر کار مربوط به محصولات کشاورزی و دام‌های خودشان را داشتند، گاهی حاضرشدن در کارگاه ساختمانی در روزهای پرداخت دستمزد برای‌شان مشکل بود. از این‌رو، بسیاری از کارگران بلیت‌های‌شان را در بازار سیاه می‌فروختند تا از مزایای کارشان بهره‌مند شوند. . . از این رو، با وجود «شرقی‌زدایی» از ایران و آوردن «غربی‌سازی» به ایران از طریق پروژه راه‌آهن سراسری ایران، تکنیک‌هایی برای کنترل امکانات جابجایی وارد پروژه راه‌آهن شد که نتوانست به آسانی کارگران عشایر را به کارگران یکجانشین تبدیل کند».

تاثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان ایران

تاثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان ایران

««انجمن مخدرات وطن» توسط شصت زن در تهران و در سال ۱۲۸۹ تاسیس شد. اعضای این انجمن از تحریم اجناس خارجی و منع استقراض خارجی حمایت می‌کردند و در امور عام‌المنفعه و خیریه، مانند تاسیس مدارس دخترانه، کلاس‌های سوادآموزی بزرگسالان و یتیم‌خانه مشارکت ورزیدند. برخی بر این باورند که هدف اصلی فعالیت‌های این انجمن، بیش از آن‌که به تاکید بر حقوق زنان مربوط باشد، استقلال ایران از تسلط بیگانگان بود. با این همه، این انجمن در تهران موسسه‌ای ایجاد کرد که در آن یکصد دختر درس می‌خواندند. از اعضای مشهور این انجمن، آغابیگم دختر مجتهد آزاداندیش شیخ هادی نجم‌آبادی، همسر ملک‌المتکلمین، آناهید داویدیان، همسر یفرم‌خان، دره‌المعالی، ماهرخ گوهرشناس و دختر سردار افخم را می‌شناسیم. از اقدامات مهم انجمن مخدرات وطن مقاومت و اعتراض در برابر اولتیماتوم دوم روسیه به ایران بود. آن‌ها علاقه وافر خود را نسبت به رد اولتیماتوم، به‌طور کتبی به اطلاع مجلس شورای ملی رساندند. در ۸ ذیحجه ۱۳۲۹ قمری، انجمن مخدرات وطن تظاهرات بزرگی در اعتراض به اولنیماتوم دوم روس‌ها با سخنرانی در جلو مجلس، خواهان استقلال کشور و عدالت اجتماعی شدند. در این گردهمایی هزاران زن، با چادر سیاه بر سر و روبنده بر صورت حضور یافتند. ان‌ها بر روی چادر کفن سفید پوشیده و بر روی کفن جمله «یا مرگ یا استقلال» را نوشته بودند. زنان یکی بعد از دیگری بر روی منبر می‌رفتند و با سخنرانی‌های پر حرارت و منطقی از مشروطیت دفاع می‌کردند و خواهان استقلال کشور و عدالت اجتماعی می‌شدند. از زنان پرشور این جمع که اشعاری پرسوز و گداز در دفاع از مشروطه در برابر مجلس قرائت کرد، بانو زینت امین، دانش‌آموز مدرسه اناثیه شاه‌آباد بود. اداره این مدرسه به عهده زنی ارمنی به نام «ملکیان» بود. سخنان وی در نشریه جهان مسلمان نیز انتشار یافت و برای این‌که دختران مسلمان هم به آن مدرسه بروند، وی با چادر و نقاب در آن‌جا حضور می‌یافت. . .».