در هوای بایزید و ابوالحسن خرقانی!
سفر سه روز و دوشب شاهرود، بسطام و خرقان، و در کنارش «آبشار تنگ داستان» و «جنگل ابر»، میتواند خاطرهانگیز باشد. هرچند روستاهای زیبا و یگانهای هم در آن پهنه وجود دارد، مثل روستای قلعهبالا، که ممکن است در این زمان اندک امکان دیدن آنها نباشد. تا حکومت فتحعلیشاه قاجار محور تهران خراسان از بسطام میگذشت و شاهرود آوازه آنچنان نداشت. به هر دلیلی، به خواست شاه قاجار مسیر از بسطام به روستای شاهرود تغییر میکند. امروز هم شاهرود و هم بسطام جاذبههای بسیاری برای توریسم فرهنگی دارند. در خود شاهرود، بازار، مسجد شیخ علیاکبر، انبارنمک، موزه شاهرود، موزه آب و چند عمارت و تکیه دیگر جذابیت بازدید دارند. در بسطام علاوه بر خود مجموعه بایزید بسطامی، ابتیه و محورهای مهمی وجود دارند و با فاصله اندکی که این شهر با خرقان، موجن و جنگل ابر دارد، میتوان سفر را با لذت دیدنِ جنگل ابر و آبشار تنگ داستان از یک سو و مقبره شیخ ابوالحسن خرقانی از سوی دیگر، دلنشینتر کرد. طبیعتا، هریک از این فضاها و مکانها، محدودیتهای زمانی و اداری خاص برای بازدید دارند که امیدواریم با کمک دوستانمان در شهر و در میراث فرهنگی، این محدودیتها به حداقل برسد و برنامه بصورت دقیقتر اجرا شود.
تبریز، با شواهد بسیار معتبر، شهری تاریخی و باستانی است. چندبار هم دچار آتش و جنگ و غارت شدهاست. اما همیشه سرپا بوده و در بزنگاههای تاریخی در سرنوشت کشور موثر بودهاست.
شاید نقش بزرگ این شهر در انقلاب مشروطیت را بتوان از آخرین نقشهای این شهر در سرنوشت ایران را نام برد. به همین خاطر بسیاری از کوچهها و خیابانهای شهر عطر تاریخ دارند. بسیاری از این عطر و نقشها قدمتی چندصد ساله دارند.
حیف که «رَبع رشیدی» تبریز دوام نیاورد تا شاهد نخستین شهر تخصصی و علمی ایران باشیم. و چندین حیف و افسوس دیگر. با این حال، اگر فقط بازار تبریز و آثار بزرگ مدنی از کلیسا و مسجد گرفته تا سرا و تیمچههای تاریخی آن را بگردیم برای درک تاریخ معاصر ایران کافی باشد. موزهها و خانههای تاریخی این شهر از یک سو، ساختههای آلمانها، مثل هنرستان فنی و ساعت از سوی دیگر، سفره رنگینی است از شکوه یک شهر. بگذریم که فرهنگ غذایی تبریز هم جاذبه مهمی است. فرصتی برای دیدن بخشهایی از زیباییهای تبریز به دست آمده، باهم تجربه میکنیم.
ساعت یک و خردهای از غار و حوضچه نمک خارج میشویم. مردد که بازدید گرمسار را انجام دهیم یا برویم سمنان و ناهار! آقای مهندس گیلوری که از مدیران میراث است، در دسترس نیست که بدانیم در آن ساعت روز پنجشنبه انبار پنبه و موزه علم و صنعت گرمسار دایر هست که برویم یا نه. دست به دامن عزیزان میراث سمنان میشویم. اطمینان میدهند که برویم. میرویم. در مسیر آقای گیلوری هم تماس میگیرد و اطمینان خاطر میدهد که از همکارانش خواسته میزبان باشند.
دیدن بندر بوشهر و گشتن در محوطه باستانی بندر سیراف، قاعدتا، باید آرزوی تکتک ما ایرانیها باشد. ویژگیهای این دو بندر چنان است که بتوانیم بگوییم در ایران مشابه و نظیر ندارند. اگر به این دو جاذبه بزرگ، رفتن به زیارت کوه نمک جاشک و مزهکردن آب شور و پرنمک آبشار نمک را بیفزاییم، میتوان تابلو را کامل کرد. ولی چنین نیست. سفر ما به بوشهر سه شب و چهار روز بود و این اصلا کافی نیست. همه این مدت را هم اگر فقط در بوشهر میماندیم باز هم کم بود. با این حال، جرعهای نوشیدیم و تشنگی را بیشتر احساس کردیم.
قرار بود پنجشنبه گذشته، ۲۷ مهر، به یک سفر یک روزه رشت برویم. شهر سمفونی باران. تدارک بسیار خوبی برای سفر دیدهبودیم با این هدف که هر سفر باید غنیتر از سفر قبلی باشد. به دلیل سنگینی فضای اجتماعی، سفر را لغو و به یک هفته دیگر موکول کردیم. برای اطلاع شما دوستان عزیزِ همسفر برنامهریزی آن سفر را تقدیم میکنیم و امیدواریم در سفر پنجشبه ۴ آبانماه هم بتوانیم آنرا اجرایی کنیم.