پانزدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

پانزدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

زندگی بر روی زمین، در زیر آفتاب درخشان و کنار رود و جنگل و کوه، لذتی دارد که نگو ونپرس. زندگی بر روی زمین در کنار این همه آدم با رنگ و شکل متفاوت لذتی دارد که نگو و نپرس.
داستان فیلم «لوکا» این لذت را تعریف می‌کند. داستان پسرکی ماجراجو که پسری معمولی نیست و در حقیقت یک موجود دریایی است که در عمق آب‌های دریا زندگی می‌کند. با خانواده‌اش. دنیایی پر از راز و زیبایی. اما او همیشه دوست دارد از آب بیرون بیاید و به سطح آب و دنیای زندگی پر جنب‌وجوش مردم ساحلی را تجربه کند. دنیایی که پر است از دوچرخه‌سواری‌های هیجان‌انگیز، بستنی‌های خوشمزه و بوی دریای شور که در هوا پیچیده است.

چهاردهمین دوشنبه کودک و نوجوان

چهاردهمین دوشنبه کودک و نوجوان

در سینما، زیباترین درون‌مایه، عشق است. روایت عشق، البته، به این سادگی نیست. برخی اوقات روایت عشق تبدیل به قصه‌های کاریکاتوری می‌شود. روایت عشق، قطعا، از جنس سهل‌وممتنع است. در ظاهر ساده است ولی وقتی واردش می‌شوی، متوجه می‌شوی «که عشق آسان نمود اول/ ولی افتاد مشکل‌ها».
فیلم «خداحافظ دختر شیرازی» از بسیار معدود فیلم‌های ایرانی است که قصه عشق شبنم و نسیم را بدون لکنت، خیلی ساده و راحت بیان می‌کند. عشقی در یک خانه. نسیم شیرازی است، نسیم آبادانی؛ و حالا هردو در تهران هستند. در یک خانه. در این فیلم، عنصر «خانه» تبدیل به یک جایگاه امن و سرپناه مطمئن می‌شود، هم‌چون جسمی جاندار که کاملا عامدانه، با حال‌وهوای آدم‌های آن رنگ‌وروی سرخوردگی و سرزندگی به خود می‌گیرد. وقتی در خانه عشق جاری است، خانه هم شاداب و سرحال است و وقتی اوضاع برمی‌گردد، شادابی لازم را ندارد، اما در مجموع، امید و نور است که غالب می‌شود و گلدان و گل و گیاه را در پس زمینه می‌بینیم که به خانه روح زندگی می‌بخشد.
بسیاری معتقد هستند «خداحافظ دختر شیرازی» بهترین فیلم افشین هاشمی در مقام کارگردان است. در جشنواره‌ها هم اقبال خوبی از آن شده. ببینیمش!

چهاردهمین دوشنبه کودک و نوجوان

چهاردهمین دوشنبه کودک و نوجوان

وقتی فیلم سینمایی «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» در سینماهای کشور به نمایش درآمد، چنان استقبالی شد که تا آن زمان نظیر نداشت. چرا؟ چون کلاه‌قرمزی بچه‌ای بود ساده و بدن هیچ گنده‌گویی و ادا و افاده. خیلی وقت‌ها کلمه‌ها را اشتباه می‌گفت و گاهی هم در حرف‌زدن حسابی قاطی می‌کرد. این بچه که قهرمان برنامه تلویزیونی بود، هوس می‌کند بیاید شهر و «آقای مجری» را پیدا کند. داستان به آن‌جا می‌رسد که کم‌کم همکار آقای مجری می‌شود. فیلم سراسر شادی و عشق به دیگران است. دنیایی ساده و خودمانی که هرلحظه ممکن است اتفاقی خوش یا بد در آن بیفتد. ولی همه می‌دانیم نباید از کوره در رفت. باید صبور بود و خندان و بذله‌گو. مثل کلاه‌قرمزی.

سیزدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

سیزدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

وقتی فیلم سینمایی «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» در سینماهای کشور به نمایش درآمد، چنان استقبالی شد که تا آن زمان نظیر نداشت. چرا؟ چون کلاه‌قرمزی بچه‌ای بود ساده و بدن هیچ گنده‌گویی و ادا و افاده. خیلی وقت‌ها کلمه‌ها را اشتباه می‌گفت و گاهی هم در حرف‌زدن حسابی قاطی می‌کرد. این بچه که قهرمان برنامه تلویزیونی بود، هوس می‌کند بیاید شهر و «آقای مجری» را پیدا کند. داستان به آن‌جا می‌رسد که کم‌کم همکار آقای مجری می‌شود. فیلم سراسر شادی و عشق به دیگران است. دنیایی ساده و خودمانی که هرلحظه ممکن است اتفاقی خوش یا بد در آن بیفتد. ولی همه می‌دانیم نباید از کوره در رفت. باید صبور بود و خندان و بذله‌گو. مثل کلاه‌قرمزی.

دوازدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

دوازدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

دنیای کودک، دنیای صداقت و صمیمیت است. کودکی که دفتر مشق خودش را تو مدرسه جا گذاشته، نمی‌تواند فردا با مشقِ نوشته بر دفتر بیاید و ممکن است مورد توبیخ و تنبیه معلم قرار گیرد. دوست و هم‌کلاسی او تمام روستا را زیر پا می‌گذارد تا «خانه دوست» را پیدا کند و دفتر را به او برساند. تا بعد از غروب، هرچه می‌گردد، دوست را پیدا نمی‌کند و خسته و غمگین به خانه برمی‌گردد. و همه‌ش در فکر دوستش است که فردا ممکن است توسط معلم کلاس تنبیه شود.
فکر می‌کنید فردا چه اتفاقی می‌افتد؟ کودکی که دفترش را در مدرسه جا گذاشته تنبیه می‌شود؟
«خانه دوست کجاست؟» یکی از زیباترین فیلم‌های کودک و نوجوان بعد از انقلاب است. قصه‌ای سراسر عشق و دوستی و صمیمیت. وقتی آخر قصه را می‌بینیم، از سر شوق و ذوق اشک‌مان جاری می‌شود.

یازدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

یازدهمین دوشنبه کودک و نوجوان

یک روز مادر وحید کوچولو یک کره به او هدیه می‌کند. از توی این کره، موجودی بیرون می‌آید که انگار از کرات دیگر آمده! و دلش می‌خواهد برگردد به جای اصلی خودش. ولی فعلا اسیر دست وحید است. اسمش پاتال است. او می‌پذیرد که اگر وحید اجازه دهد به جای اصلی‌اش برگردد، همه آرزوهای او را برآورده می‌کند. و قصه شروع می‌شود. به خواست وحید بابای او به مدرسه می‌رود و وحید جای پدرش کار می‌کند، مادرش تبدیل به خواهر کوچولو وحید می‌شود و درخواست‌های دوستان وحید هم برآورده می‌شود و همه‌چیز عوض می‌شود! ولی وقتی همه‌چیز برعکس می‌شود تازه این بچه‌ها می‌فهمند چه اشتباهی کرده‌اند! دست به دامن پاتال می‌شوند همه چیز را به حالت اول برگرداند تا اجازه دهند او هم به جای اصلی‌ش برگردد!