کیارستمی
گزارش مستند 76 دقیقه و 15 ثانیه, گزارش مستند ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

چهل‌وچهارمین شب فیلم/ ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ خورشیدی

می‌گویند عباس کیارستمی درمصاحبه‌ای گفته«روزی که رویا نداشته‌باشم، روز مرگم است». وقتی مستند ارزشمند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» سیف‌الله صمدیان را دیدیم که برش‌هایی از زندگی این سینماگر بزرگ جهان بود، به حرف او ایمان آوردیم. جهان بدون رویا قبرستان است نه جای زندگی. صمدیان بیش از ۲۵ سال همراه و همسفر کیارستمی در اقصی نقاط دنیا بود. حاصل این همسفری‌و هم‌نشینی بایگانی مفصل و بزرگی از تصاویری است که او از کیارستمی گرفته. بدون این‌که هیچ‌یک از آن‌ها به اصطلاح «اکت» باشند و به خواست کارگردان بازی شده‌ باشند. در تمام لحظه‌ها، دوربین صمدیان درکنار کیارستمی، مستقل از او حرکت کرده و هر تصویری را که می‌خواسته گرفته. خودش می‌گوید «نه من مزاحم کیارستمی بودم نه او مزاحم من».

مستند«۷۶ دقیقه‌و ۱۵ ثانیه» که در چهل و چهارمین شب فیلم «خانه اردیبهشت اودلاجان» نمایش داده‌شد، بخشی از اسناد و تصاویر این هم‌نفسی‌ها است که دو ماه پس از درگذشت این فیلمساز بزرگ تدوین و ارائه شده.

صمدیان می‌گوید «دوماه پس از فوت کیارستمی و یک ماه مانده به جشنواره ونیز، احمد کیارستمی از خارج زنگ زد که دستم به‌دامنت عمو صمد! جشنواره ونیز برنامه ویژه بزرگداشت کیارستمی دارد و برای این برنامه یک فیلم جدید لازم دارند.

یکی‌دو ساعت دیگر مدیر جشنواره زنگ زد و همان موضوع را مطرح کرد و از من خواست مستندی تهیه کنم. گفت برخلاف روال عمومی جشنواره می‌خواهد بزرگ‌ترین ریسک زندگی هنری‌ش را بکند و فیلمی را که هنوز ساخته‌نشده، به عنوان برنامه افتتاحیه روز اول جشنواره اعلام کند».

این‌چنین بود که تدوین این فیلم با استفاده‌از راش‌ها و تکه‌فیلم‌ها شروع شد و به فستیوال رسید و بعدها هم در چندین جشنواره جهانی به نمایش درآمد.

«. . . انسانم آرزوست!»

صمدیان در پاسخ به پرسش یکی از مخاطبان که از درون‌مایه و جوهر مستند پرسیده‌بود، به نکته جالبی اشاره می‌کند.

نخست تاکید دارد هرگز فکر نمی‌کرد فیلم‌هایی که از عباس کیارستمی می‌گیرد روزی تبدیل به مستندی در بزرگداشت او شود. اصلا و ابدا.

می‌گوید «سال‌ها بود و هست که دنبال کشف انسان معاصرهستم. انسان واقعی معاصر. با این‌دید کنکاش در زندگی مش صفر آبدارچی دفتر همان‌قدر مثبت و مفید است که زندگی عباس کیارستمی.

اگر دقت کنید در هیچ لحظه از فیلم، هیچ تقدس و فضیلتی به کیارستمی نمی‌بندم. اصلا دنیای هنری و جهانی او برای من موضوع نبود. من خودِ خودِ عباس را پی می‌گرفتم در زندگی واقعی و شخصی او.

اصلا دنبال چیدمان صحنه و نور و میزانسن نبودم. زندگی عادی و شخصی عباس کیارستمی مدنظرم بود. همین»

 نخ تسبیح فیلم!

مخاطبی می‌پرسد «چگونه از میان این همه تکه‌فیلم و راش توانستید این مستند را دربیاورید؟».

صمدیان به یک نکته ظریف اشاره‌دارد «لحظه‌لحظه این فیلم و ریتمی که دارد

neshast_samadian

به‌نوعی درآمد که انگار می‌خواهی داستانی بگویی که داستان نیست. همه این‌ها نقش بدون نقشی است‌که کیارستمی در فیلم دارد. در تمام فیلم، این کیارستمی است که تصویر می‌شود ولی در هیچ پلان و لحظه‌ای نقش بازی نمی‌کند. این تنها پرتره سینمایی است که در آن نه کسی درباره پرتره مورد نظر حرف می‌زند، نه خود پرتره درباره خودش حرف می‌زند و نه من کارگردان از او حرف ‌می‌زنم. اما فیلم، به‌هرحال، پیرنگ خاصی دارد. ول نیست.

این‌ها به‌خاطر نوع نگاه عباس کیارستمی به زندگی و طبیعت است. می‌بینید که فیلم از حلقه‌هایی تشکیل شده. حلقه‌ای تشکیل می‌شود و نکته یا قصه‌ای را طرح می‌کند، بسته می‌شود و حلقه تازه‌ای باز می‌شود. ارتباط و انسجام این حلقه‌ها به صورت یک کل، همان نگاه ویژه عباس کیارستمی به عشق و زندگی است. او بزرگ‌ترین عاشق در دنیا بود».

ادای دین به کیارستمی؟

مخاطبی می‌گوید«در برخی قسمت‌ها شدیدا مواجه با نوع سینمای عباس کیارستمی هستیم. آیا با این‌کار می‌خواهید ادای دینی به کیارستمی کنید». مخاطب دیگری حرف این مخاطب را به گونه‌ای دیگر بیان می‌کند «صحنه‌ها و حتی اپیزودهایی هست که ما صمدیان و کیارستمی را از هم تشخیص نمی‌دهیم. متوجه نمی‌شویم این تکه کار صمدیان است یا کیارستمی، در حالی‌که می‌دانیم مستند را سیف‌الله صمدیان ساخته».

کارگردان می‌گوید «اگر دوستی من و کیارستمی ادامه‌دار شد،بعدها فهمیدم، بدین خاطر بود که هرکدام از ما خودمان بودیم و هرکدام با مبانی و نظر خودمان به طبیعت و اطراف خود نگاه می‌کردیم.

هرچند آن ذوق‌زدگی کودکانه کیارستمی در مواجهه با اتفاق بیرونی، واقعا، خالص و خاص بود.

تاکید می‌کنم رابطه من و کیارستمی اصلا در مایه‌های تقلید و هم‌شکلی نبود. ما هرگز مزاحم هم نبودیم. خیلی راحت بودیم باهم. با دنیا و هدف خودمان»

کارگردان‌های بزرگ

یکی از اپیزودهای جذاب فیلم، تصاویر پشت صحنه فیلم «سربازهای جمعه» کیمیایی بود.

این دو در صحنه هستند و جعفر پناهی هم دارد فیلم می‌گیرد و همه این‌ها هم در قاب دوربین صمدیان هستند.

صمدیان درباره این اپیزود حرف‌های جالبی دارد. «از اولین کارهای عباس کیارستمی می‌توان به ساخت تیزر فیلم‌های دیگران اشاره کرد. از جمله تیزر فیلم «قیصر» کیمیایی.

از همان سال‌ها رفاقت بین این دو کارگردان پابرجا مانده. کیارستمی با ساختن این تیزر می‌خواسته بر احترام و دوستی با کیمیایی تاکید کند. اما در همین تکه‌ها هم ظرایفی وجود دارد.

در واقع، نشانی‌ از دو جهان متفاوت درحوزه کارگردانی است. کیارستمی خودش دوربین را می‌کارد، خودش پشت آن قرار می‌گیرد. ولی کیمیایی زیر یک چتر است و نظاره‌گر.

کیارستمی اهمیتی به بارش باران نمی‌دهد و آن‌را امتیازی برای آن صحنه می‌داند و حداکثر بهره را از آن می‌برد.

با موضوع و سربازها مهربان است و وقتی فیلم‌برداری تمام می‌شود به کیمیایی می‌گوید «مسعود برو از نزدیک با سربازها خداحافظی کن».

شاید در دنیای هنرمندان نیازی به آن نبود. کار تمام می‌شد و دستی تکان می‌دادند و خداحافظ. ولی برای کیارستمی تمام اجزای فیلم، چه در زمان نوشتن سناریو، چه در زمان ساخت اهمیت دارد.

کیارستمی از جزییات نمی‌گذرد. بسیار دقیق است. می‌شود گفت برسر جزییات وسواس دارد. تا حد افراط حتی».

جزییات، در برابر مینی‌مالیسم «حافط»

یکی از مخاطبان به نکته ظریفی اشاره می‌کند. «از یک سو شاهد دقت و توجه خاص کیارستمی به جزییات هستیم، از سوی دیگر «حافظ»کیارستمی را داریم که غزلیات حافظ را مینی‌مال ارائه می‌کند. این را چگونه می‌توان توضیح داد؟»

پاسخ کارگردان: «بستگی به موضوع دارد. کیارستمی مطلق‌گرا نبود. در هر مورد خاص تصمیم خاص آن را می‌گرفت. مهم آن است که موضوع را باورپذیر کنید.

او با ساده و مینی‌مال‌کردن غزل حافظ، آن را قابل فهم تر و سهل‌الوصول تر می‌کند. خواننده پس از خواندن این حافظ می‌تواند به دیوان کامل حافظ مراجعه‌ کند.

عباس کیارستمی مدخلی‌از حافظ را به‌بهترین وجه به روی خواننده باز می‌کند. او را با حافظ دمخور می‌کند. بقیه‌اش با خواننده است.

همان‌طورکه در فیلم‌هایش عمل می‌کند. قضاوت نمی‌کند. دریچه‌ای درمقابل مخاطب باز می‌کند، موضوعی را مطرح می‌کند و نتیجه و ادامه را به بیننده می‌سپارد.

جاهایی هست که یک موضوع مهم را در کم‌ترین زمان‌و با کم‌ترین تصویر جمع می‌کنید ولی بعضی‌جاها ساده‌ترین مساله را مجبورید در زمانی طولانی حل کنید.

مثلا داستان فیلم «خانه دوست کجاست» بسیار ساده است. یک بچه محصل دبستانی دفترش را پیش دوستش جا گذاشته و این دوست نگران آن است که بچه نتواند مشقش‌ را بنویسدچون دفترش پیشش نیست.

تصمیم می‌گیرددفتر را به دوستش برساند. سرآخرهم نمی‌شود و دفتر به بچه نمی‌رسد.

یک قصه بسیارساده وکوتاه. اما همین قصه کوتاه دستمایه یک فیلم سینمایی می‌شود برای کیارستمی. آن هم فیلمی که تحسین جهانیان را برمی‌انگیزد.

پس مهم کوتاهی یا بلندی طرح یا تصویر نیست. مهم آن است که بتوانید با حداقل زمان و حرف و تصویر موضوع را ببندید».

در این خصوص، یکی دیگر از مخاطبان از مستند «کیارستمی و عصای گمشده» این دستور را مورد اشاره قرار می‌دهد که کیارستمی یکی از ده حکم کارگاه خود را «انتخاب و حذف زواید» اعلام می‌کند و تاکید می‌کند هیچ پلان و تصویری که حرفی برای گفتن ندارد نباید در فیلم باشد. کارگردان باید قدرت انتخاب و حذف اضافه‌ها را داشته‌باشد».

«هرگز اسیر نشویم!»

صمدیان به روش کار کیارستمی در قیاس با روش هالیوودی‌ و بالیوودی‌ اشاره می‌کند. نقل می‌کند از اسکورسیزی در یک نشست با کیارستمی در حاشیه فستیوال کن که چگونه سیستم هالیوود کارگردان را در یک قاب و چارچوب اسیر می‌کند و دست‌وبال او را می‌بندد و خلاقیت او را کور می‌کند.

اسکورسیزی به کیارستمی می‌گوید روش کار شما در ساخت فیلم ای.بی.سی.آفریقا شاهکار است. با دوسه‌نفر فنی و با دوربینی بر دوش.

اسکورسیزی می‌گوید در این روش این شما هستیدکه مسلط هستید بر همه امور و حس و حال فضا را دارید. درسیستم هالیوودی چنین نیست و کم‌کم تبدیل به تکنیسین می‌شوید نه کارگردان.

صمدیان به نکته دیگری هم اشاره می‌کند که برای کیارستمی تمام اتفاقات روزمره هم موضوع کار هستند. از نظر او اتفاقات دور و اطراف ما چنان واقعی و محکم هستند که گاه باید تلاش کنیم کمی از «واقعیت» آن‌ها را کم کنیم تا باورپذیر شوند.

پس اصلا دنبال حوادث خارق‌العاده وعجیب نیستیم و هنر ما در این است که موضوع را از دل حوادث درآوریم و حرف‌مان را در دل همان موضوع بزنیم. موضوع و اتفاقی واقعی‌و باورپذیر نه تصنعی‌و قالبی!البته هرگز نباید رویاها را فراموش کرد. با پاهایی روی زمین.

سیف الله صمدیان

سیف‌الله صمدیان نیاز به معرفی ندارد. همه او را می‌شناسند. با کوچک‌ترین جستجو هم می‌توان ده‌ها مطلب درباره‌ش پیدا کرد.

اما برای مخاطبان، مهم این موضوع است‌که صمدیان با این‌همه سندوتصویر از عباس کیارستمی چه خواهدکرد؟ آیا برنامه‌ای دارد که مستندهایی ازآن‌ها بسازد.

او خبرخوش رامی‌دهد. «اپیزودهای دیگری در راه است. صحنه‌ای که در انتهای این فیلم دیدیم‌که کیارستمی درمیان درختان از نظرها گم می‌شود، شروع اپیزود دیگری است.

اخیرا مستندی را تکمیل کرده‌ام با نام «کیارستمی مشغول کار است» که احتمالا در یکی‌دوماه آینده نمایش داده می‌شود. همین‌طور مستندی با عنوان «روزی روزگاری در مراکش» که مستندی است از کارگاه مشترک کیارستمی و اسکورسیزی در آفریقا».

samadian
2
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx