گزارش مستند بزم رزم, گزارش مستند صندلی شماره ۲۵۷, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان
گزارش مستند بزم رزم, گزارش مستند صندلی شماره ۲۵۷, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

بیست‌ و هشتمین شب فیلم/ ۲۲ دی ۱۴۰۰ خورشیدی

هنگامه غریبی است. نامزد مجلس شورای‌اسلامی با شور و حرارت سخنرانی می‌کند و از شجاعت‌ها و افتخارات فرزندان ایران می‌گوید که «آن پهپاد جنگی را سالم فرونشاندند و الان روس‌ها، چینی‌ها و همه عالم التماس می‌کنند که بگوییم چگونه توانستیم آن را ساقط کنیم. همه می‌خواهند، تقاضا می‌کنند اجازه دهیم آن جنگنده (!) را ببینند. فقط ببینند! این از عظمت ایران است این از عظمت اسلام است که امروز همه دنیا می‌خواهند بدانند قدرت ما چیست و چقدر است».

 

  سخنران، ادامه می‌دهد و از کنج‌وگوشه رموزات سربلندی ایران و نظام می‌گوید. و همه را دعوت می‌کند به او رای بدهند.تاکید می‌کند فریب «کاروان»ها و سفره‌ها را نخورید و به من رای‌دهید. اگر من‌به این‌صندلی برسم تمام چهارسال آینده خودم را وقف شما خواهم‌کرد.

او می‌گوید و هیجان می‌آفریند. نصف کلماتش ترکی است و نصفش فارسی. معلوم است ساکن محل نیست. سوای واژه‌ها، صرف‌ونحو گفتارش هم ترکی نیست. ولی تا می‌تواند زمین‌ و زمان را به‌هم می‌دوزد.

روبروی او مردم روستا نشسته‌اند. هرکس به‌فکر درد و کار خود. انگار منتظرند وقت کیک و ساندیس برسد. و می‌رسد. شیرنی بین مردم پخش می‌شود. نوشابه، کیک و آب‌میوه. مردم استقبال می‌کنند و در برداشتن شیرنی ازجعبه مسابقه می‌دهند. البته عموما.

مراسم تمام می‌شود و مردم راهی خانه‌هاشان می‌شوند و در خروج از مسجد، با نوک انگشت لای دندان‌ها را تمیز می‌کنند و با آن خرده‌شیرینی لای دندان‌ها با خاطری خوش این ضیافت را ترک می‌کنند. همین.

در نقطه‌ای دیگر، نامزدی دیگر داد مردم‌خواهی می‌زند و وعده‌ها می‌دهد. او که شش دور قبل را نماینده مجلس بوده، این‌بار هم مطمئن است که انتخاب خواهدشد.

کاروان بزرگی دارد و نوحه‌خوان و تبلیغاتچی. او وضعش بهتر است. ناهار و شام به مخاطبان‌منبرش می‌دهد صبح‌ها هم صبحانه‌می‌دهد دست و دلباز است. خونسرد هم هست. انگار نتیجه را از قبل می‌داند.

مردم، گاه با ترجیع‌بند شعارهای تبلیغاتچی همراهی می‌کنند. گاه پرشور، گاه تکلیفی. او هم چیزهایی می‌گوید که چندان هم مورد فهم و نیاز مخاطب نیست.

او در جهان خود سیر می‌کند و مردم هم در جهان خود. هرکسی کار خودش، آتیش به انبار خودش. انگار توافقی نانوشته وجود دارد که باید شور و حرارتی باشد و ناهار و کیک و آب‌میوه، و بعدش انتخابات و دیگر هیچ. همه‌چیز مثل قبل.

گزارش مستند بزم رزم, گزارش مستند صندلی شماره ۲۵۷, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

و واقعا صحنه کمدی‌تراژدی غریبی است. انگار همه دارند بازی می‌کنند. هیچ‌چیز قرارنیست عوض شود. ولی نمایش باید اجرا شود. هر چهارسال یک‌بار.

به کی رای می‌دهید؟

داستان مستند «صندلی ۲۵۷» انتخابات است. در بخشی از استان زنجان. ده نفر نامزد تاییدشده وجود دارد که قرار است یک نفر از میان‌شان انتخاب شود.

 

یکی ازآن‌‌ها نماینده وقت انتخابات است که ششمین دوره را طی می‌کند و الان برای هفتمین‌بار می‌خواهد پیروز انتخابات شود. بالاخره او پیروز مبارزه می‌شود و مهمانی مفصلی می‌دهد و به بازندگان کری‌می‌خواند.

خونسرد است. مردم هم غذارا می‌خورند و با شادمانی جلسه را ترک می‌کنند. بسیاری از این آدم‌ها در گفتگو با دوربین گفته‌ بودند که این آقا در شش دوره قبل هیچ کاری برای مردم و ولایت‌شان نکرده.

بسیاری به طنز و به‌جد می‌گفتند این نمایشی است برای این‌که انتخاب شود. بعدش اصلا پیدایش نمی‌شود تا دوره بعد انتخابات. ظاهرا مردم می‌دانند قرار نیست اتفاقی بیفتد، ولی بازهم رای می‌دهند و بیشتر از همه به کسی رای می‌دهند که مورد طعن و طنزشان بود.

اصولا، نمایش غریبی است که همه از نمایشی‌بودنش آگاه هستند و در آن بازی می‌کنند. مردم راه خودشان را می‌روند و حکومت هم (با نمادِ نماینده مجلس) راه خود را.

جهان‌شان از هم جداست و کاری به کار هم ندارند. تراژدی آن‌جاست که مردم درست برعکس خواست‌های خود رای می‌دهند.

تقریبا تمام مردم انتظارشان از نماینده‌ را در این می‌بینند که نماینده‌شان حداقل ماهی، سه‌ماهی یک بار به منطقه بیاید و مشکلات مردم را ببیند و بشنود. ولی این مردم به دکتر روستا که ۱۳ سال است مدام در روستا است و هم طبابت می‌کند هم رفاقت، رای نمی‌دهند.

 دکتری که روستا به روستا با پراید خود به تک‌تک روستایی‌ها تراکت تبلیغاتی خود را می‌دهد و خواهش می‌کند در انتخابات بیایند و به او رای دهند.

این نامزد رای بسیار کمی می‌آورد و در گفتگویش پس‌از اعلام نتایج، به نوعی، سلامت انتخابات را زیر سوال می‌برد. تراژدی این‌جاست که مردم بر لزوم حضور حتی هرفصل یک‌بار نماینده‌شان در منطقه تاکیددارند ولی به این نامزدکه همیشه در روستا است رای نمی‌دهند. عجیب نیست؟ یک بازی عجیب و سازماندار که باید اجرا شود و بعد، هیچ!

کدام‌تان دانشگاهی هستید؟

یکی از نامزدها،که طرفدار رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد است، درهر محفل ومجلس از روستایی‌هامی‌پرسد کدام ازشما دانشگاه رفته؟ طبعا هیچ‌کس!و خودش  با تاکید می‌گوید در بهترین دانشگاه کشور درس خوانده، با وزیر نفت رفیق است، وزیرنیرو هم‌دوره او بوده و فلان‌کس هم رفیق گرمابه‌ و گلستانش است.

او با این تشبثات می‌خواهد روستاییان را تحت تاثیر قرار دهد و رای بگیرد. ولی به کاروان و ناهار و ولیمه اعتقاد ندارد. ظاهرا آدم متمولی‌هم هست‌ ولی نه ناهار می‌دهد نه شام! می‌بازد. شال سبز بر شانه دارد و اصرار دارد باید به«سید» رای دهند. ولی مردم به او رای نمی‌دهند.

انتخابات، سوژه مستند!

محسن خانجهانی، می‌گوید در جریان ساخت این مستند چنان ظرایف و زوایایی ازجریان انتخابات‌ها را دیده که چند فیلم دیگر هم با همین موضوع ساخته. از جمله «یک میز و چند کت»، «پیله» و «پیروزی نزدیک‌است».

در استان‌ها و فرهنگ‌های مختلف. می‌گوید، با این‌حال مستند اول که همین «صندلی ۲۵۷» است، هنوز برایم مهم‌تر ازبعدی‌ها است. برخلاف روند رایج که مستندهای بعدی باید بهتر از اولی دربیاد.

او به نکته جالبی هم اشاره می‌کند: «وقتی می‌خواستم این مستند را بسازم، از دوستان خبرنگارم در حوزه مجلس، پرسیدم قدیم و طولانی‌ترین دوره مجلس را کدام نماینده دارد، و اغلب حدس می‌زدند مثلا باهنر. و تازه بین خودشان از هم می‌پرسیدند «مگه نه فلانی؟». این پرسش و پاسخ، نکته جالبی برای من داشت و آن هم این‌که، مردم و خبرنگارها با درشت‌پارچه‌ها سرگرم هستند. بزرگان مجلس را رصد می‌کنند نه همه را.

و وقتی رسیدم به نماینده‌ای که تا آن زمان شش دوره پشت سر هم نمایندگی منطقه خودش را داشته، متوجه ظرایف تازه‌ای شدم. رفتم سراغ آقای عبداللهی، نماینده‌ای از استان زنجان»

یکی از مخاطبان به کارگردان می‌گوید: «در خیلی از نماها صحنه‌ها و تصویرهایی شکار شده که بسیار طنز‌آمیز و شیرین هستند، مثل برداشتن چهارتا شیرینی توسط یک نفر از جعبه شیرینی، یا چرخاندن دندان مصنوعی در دهن یکی از روستایی‌ها.

این‌ها را با دوربین خاص گرفتید یا فیلمبردار نزدیکّ صحنه بوده؟»کارگردان به استفاده از زوم‌و تله اشاره می‌کند و می‌گوید برای پوشش این چندروز انتخابات در آن منطقه، پنج گروه فیلم‌برداری کار کرده و از صبح تا عصر روستاها و نقاط مختلف را پوشش دادند.

به همه فیلم‌بردارها تاکیدشده‌بود صحنه‌ها و تصویرهای شخصی را مورد توجه قرار دهند.

در همان روز اول معلوم شدمردم برای‌شنیدن سخنرانی نیامده‌اند. نوعی تفریح برای آن‌ها است. هرچندسال یک‌بار یک هفته ده روز این مراسم‌ها هست و تنوعی در زندگی مردم به‌شمار می‌آید. به‌همین‌خاطر مردم بیشتر به مراسمی می‌رفتند که در انتها شام و ناهاری باشد.

هم فال و هم تماشا. اغلب برایشان مهم هم نبود که به کی رای بدهند یا کی برنده خواهدشد. به همین خاطر ثبت حرکات‌و رفتارهای مردم جذاب‌تر ازثبت سخنان نامزد انتخابات بود. و ما تلاش کردیم دقیق باشد.

انتخابات مهم است!

یکی از مخاطبان گفت، «این مستند و دانسته‌های قبلی ما نشان می‌دهد، بالاخره انتخابات و رفتن به مجلس مهم است و نامزدها از شگردهای مختلف استفاده می‌کنند تا پای‌شان به صندلی مجلس برسد.

آیا کارگردان با این دید به ثبت این جریان رفته‌بود یا از ابتدا طنز انتخابات مدنظر بود؟ این طنز آیا فشاری بر روند کار نداشت؟ بویژه‌ که در این‌جا با مردمی آشنا می‌شویم که ترک‌زبان هستند و ممکن است لهجه آن‌ها در حرف‌زدن شائبه طنز و طعنه به این مردم داشته‌باشد. این امر فشار بر کاردان داشته یا نه».

کارگردان چنین نظری ندارد. می‌گوید این شائبه در مورد هر مستند و هر قومی ممکن است به‌وجود آید. اگر در کردستان بسازیم می‌گویند زبان کردی را به طنزکشیدیم، ترکمن‌و عرب هم همین‌طور. ما برای ساخت اثر طنز نرفتیم.

رفته‌بودیم کشف کنیم چگونه یک نماینده می‌تواند شش دوره پشت سرهم آرای یک حوزه انتخابی را به‌دست آورد. در جریان ثبت و ضبط اثر بودیم که این چشمه‌ها رو شد. چنان شد که تصمیم گرفتم چند مستند دیگر هم با همین موضوع بسازم که هیچ‌یک به شیرینی این نشد.

مخاطبی از کارگردان پرسید نامزدهای حاضر در این اثر آیا فیلم را دیدند؟ واکنش‌شان چه بود؟ کارگردان می‌گوید چنین دعوتی نکرده و علاقمندبود امکان نمایش عمومی فیلم به‌وجود آید و در آن جلسه از آن نامزدها و نماینده دعوت کند فیلم را ببینند.

اتفاقی که متاسفانه هرگز نیفتاد. نماینده پیروز انتخابات در هر سال از دوره نمایندگی‌ش به ارشاد نامه می‌زد که این فیلم نباید نمایش داده‌شود و رونوشت نامه هم به من داده می‌شد.

بعد از اتمام دوره هم نمی‌داند چرا پروانه نمایش برای آن صادر نمی‌کنند. این مستند در تنها عمومی‌ترین نمایشی که داشته، نمایش دومش در جشنواره فجر آن‌سال بود که سالن هفتصد نفری نمایش جا برای همه نداشت و بسیاری‌ها فیلم را ایستاده تماشا کردند هرچند در روز اول جشنواره و به عنوان نمایش افتتاحیه فقط دوازده نفر آمده‌بودند!

گزارش مستند بزم رزم, گزارش مستند صندلی شماره ۲۵۷, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

محسن خانجهانی

محسن خانجهانی اردیبهشت ۱۳۵۸ در شهرری زاده شد. فیلم زیاد ساخته.بیشترین مستندها را در دو حوزه ورزش و سیاست دارد. هرچند آخرین مستند نمایش داده‌شده‌اش با محوریت موضوع زمین و محیط زیست است (بر سر خاک).

می‌گوید بیشتر سوژه‌ها را از پاورقی‌های روزنامه‌ها و مجلات پیدا می‌کند.در پی موضوع‌های واقعی است که هرچند کوچک و عادی به‌نظر می‌آیند، پس‌زمینه‌های نیرومندی برای ثبت‌شدن دارند.او در تدوین آثارش از مستندسازها و فیلم‌سازان حرفه‌ای زیادی استفاده کرده.

این فیلم را با اسماعیل منصف کار کرده که خود از فیلم‌سازان داستانی کوتاه معتبر ایران است.   الان هم مهدی باقری تدوین آخرین مستند او را در دست دارد: «پیچ سرهنگ».

نکته قابل تامل دیگری که او تاکید دارد این است که هرگز هیچ فیلمی را با سفارش و اعمال نظر نساخته. به روش‌های مختلف توانسته هزینه‌ساخت را با حمایت مالی منطقی تامین کند و زیر بار اعمال سلیقه نرود. مبارک است.

1
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx