پیوند سینما و روان‌شناسی

اغلب ماها در زندگی با مسایل و مشکلاتی روبرو هستیم که راه‌حلی برای آن‌ها نمی‌یابیم و در نتیجه دچار اضطراب می‌شویم. یا به راه‌حلی دست می‌یابیم، اما از مناسب بودنش مطمئن نیستیم.

در این مواقع دوست داریم با کسی که شرایطی شبیه ما داشته و این راه را رفته، آشنا شویم تا بدانیم به چه نتیجه‌ای رسیده و حاصل انتخابش چه بوده‌است.

این الگویی که دنبالش می‌گردیم، دقیقا پیوند سینما و روان‌شناسی است.

وقتی با شخصیت فیلم «همذات‌پنداری» می‌کنیم و واکنوعی اعتماد به نفس پیدا می‌کنیم تا ما هم برای رفع مشکل یا حل مساله‌مان حرکت کنیم و نترسیم. تجربه شخصیت فیلم تبدیل به راهنمای ما می‌شود.

نتیجه‌ این تاثیر، آگاهی، تجربه زیست و در نهایت افزایش توان حل مساله است.

شکل دیگر اثرگذاری سینما بر سلامت روان، وقتی است که شخصیت فیلم کاری را انجام می‌دهد که ما به دلیل ضعف یا محدودیت‌های اخلاقی نمی‌توانیم انجام دهیم.

فرض کنیم در محل کار، با رئیس‌مان یا در دانشگاه با استادمان مشکل داریم اما به دلایلی مجبوریم آن شغل را حفظ کنیم و یا به تحصیل ادامه دهیم. در این شرایط، وقتی در فیلم شخصیتی می‌بینیم که در عین حفظ موقعیت خود با رئیس یا استاد خود مبارزه هم می‌کند، احساس آرامش می‌کنیم و کار و تحصیل سبب آزارمان نمی‌شود.

در شرایطی که نیازمند شادی و امید هستیم وقتی به تماشای فیلمی می‌نشینیم که قصه فردی شاد و پرانگیزه را روایت می‌کند، احساس می‌کنیم قدرتمندتر شده‌ایم و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیرمان یافته‌ایم.

این همان پدیده‌ای است که ارسطو آن را «کاتارسیس» یا «تخلیه هیجانی» نامیده‌است. در بین تمام هنرها فقط سینماست که چنین تاثیری دارد. تماشای فیلم مثل رویا دیدن است، با این تفاوت که رویا از ذهن ما سرچشمه گرفته اما سینما بر اساس تجربیات و افکاری از بیرون، ما را برمی‌انگیزد و بر خودآگاهی‌مان اثر می‌گذارد.

در این‌جا است که نوع انتخاب فیلم و حتی نوع نگاه به فیلم اهمیت پیدا می‌کند. دانشِ لازم برای دیدن فیلم، در اثر تمرین و مطالعه به دست می‌آید. از سوی دیگر، همانطور که سینما منجر به افزایش آگاهی می‌شود، مطالعه، تجربه زیستن و مشاهده روزافزون هم به درک بیشتر و غنی‌تر جهان فیلم کمک می‌کند.

کارگاهِ «روان‌درمانی با سینما»

فصل نخست: خودآگاهی

خودآگاهی و اعتماد به نفس، نخستین و مهم‌ترین مرحله‌ رشد است. وقتی دلیل انتخاب‌های نابه‌جا را نمی‌دانیم، وقتی پی‌درپی شکست می‌خوریم و از زندگی و موقعیت‌مان ناراضی هستیم، به این دلیل است که برخلاف تصورمان، خودمان را نمی‌شناسیم و یا شناختی واقع‌بینانه از خود نداریم.

وقتی ما درباره‌ی خودمان، ویژگی‌های‌مان، باورهای‌مان و تمام آن چیزی که ما را به آن‌چه امروز هستیم تبدیل کرده، آگاهی کسب کنیم، بسیاری از مسائل و مشکلات‌ زندگی‌مان حل خواهندشد.

چرا که می‌فهمیم کجا اشتباه کرده‌ایم و دلیل اشتباه‌مان چه بوده‌است. می‌فهمیم چه چیزی برای ما مناسب است، مسئولیت‌ها، ارزش‌ها و اهداف ما چیست و کدام یک از ویژگی‌های‌مان را باید تغییر دهیم تا بتوانیم بر مبنای آن‌ها زندگی کنیم.

شناخت تفاوت بین خویشتن‌دوستی و غرور کاذب، بین کمال‌گرایی درست و غلط و بین تسلیم در برابر شرایط یا تسلط بر آن نیز از پیامدهای خودآگاهی است.

در فصل نخست کارگاه روان‌درمانی با سینما، به این موضوع مهم پرداخته‌ایم