بلایی که بر سر شهرهای‌مان آوردیم!

«این اندیشه رشد نامحدود، باعث گردید شهرهای ما منفجر گردند و اجازه داد که غیرقابل تحمل‌ترین حومه‌های شهری ساخته‌شود. ما تنها به برافراشتن ساختمان‌ها پرداخته‌ایم و نه به ایجاد ساختارهایی که در آن ساختار یک اجتماع و جامعه بتواند به خود سازمان دهد و زندگی کند. به این طریق است که به سوی فکرکردن به «معماری پایدار» کشیده می‌شویم. در ست بعد از جنگ در سال‌های ۱۹۶۰ شهرها با پاگذاردن و لگدمال کردن روستاها و ییلاقات و محلات و محدوده‌های اطراف خود، منفجر شده و از هم پاشیدند و باعث پیدایش نوعی «حومه‌های شهری» پیوسته گردیدند. بالاخره، امروز بعد از مرتکب‌شدن آن همه گناه، ما شروع به فهمیدن این مساله کرده‌ایم که رشدتنها می‌تواند رشد پایدار باشد، در نتیجه از سال‌های ۱۹۸۰ ما شروع به فکرکردن درباره شیوه ساختن شهرهای‌مان کرده‌ایم؛ به جای آن‌که آنها را منفجر کنیم، باید تلاش شود که از درون سازماندهی شوند؛ یعنی توسعه از درون. باید فضاهای خالی یا خلاءهای شهری ایجاد شده از روند صنعت‌زدایی سامان یابند. باید سعی کنیم تا این «حفره‌های سیاه» را بازیابی مرده و مورد استفاده قرار دهیم. حفره‌های سیاهی که اختصاص به صنایع تولیدی پیرامون شهرها داشته و در اثر رشد شهر، آزادشدن آن‌ها ضرورت داشته و حیاتی بوده‌است. . . باید از شهرهای کهن درسی اساسی بگیریم. این شهرها قادر بوده‌اند ضمن رشدکردن، خود را با شرایط رشد منطبق منطبق کنند. آن‌ها قرن‌ها را پشت سر گذاشتند تا به ما برسند. قرن ما شهر این ابداع بزرگ انسان را به تباهی کشانیده‌است. این قرن ما، شهر این ابداع بزرگ انسان را به تباهی کشانیده‌است. این قرن ارزش‌های مثبت آن را فاسد کرده‌است و آمیزش و اختلاط هملکردها را که پایه شهر است، از بین برده؛ هم‌چنین اجتماعی بودن آن را که خصوصیت و ویژگی متمایز آن بوده، تغییر داده‌است؛ و بالاخره این‌که قرن ما باعث تغییر و تضعیف و دگرگونی کیفیت معمارانه شهر و کیفیت بناها گردیده‌است؛ بنایی که ارثیه دورانی است که امروز به زحمت به حیات خود ادامه می‌دهد، بنایی که در مرکز شهرهای ما، همه خفه شده و هم طبیعت را از دست داده‌است».

نافرمانی معمار؛ گفتگو با رنزو پیانو؛ ترجمه منوچهر افضلی؛ انتشارات آهنگ قلم؛ چاپ‌اول؛ ۱۳۸۹؛ ص۳۸

 

takhtjamshid
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx