صدا قابلیت غریبی دارد!

«به تلافی این که هنگام تولد آرش در بیمارستان نبودم، برای تولد سولماز تا اتاق زایمان رفتم. وحشت کرده‌بودم. دردزایمان چشم‌های عشرت را از حدقه درانده و رگ‌های شقیقه‌اش ورم کرده‌بود. از فشار صورتش سرخ شه‌بود. فریادی می‌کشید که مانندش را هرگز نشنیده‌بودم. نمی‌توانم بگویم من هم درد را حس می‌کردم.

دردی که زن هنگام زایمان می‌کشد ورای درک مرد است. فقط فریادهای عشرت و صدای دکتر که از او می‌خواست نفس عمیق بکشد، شنیده می‌شد. اتاق را هم‌چون کویری تفت می‌دیدم. عشقم جلوی چشمم فغان می‌کرد و من فقط توانستم نگاهش کنم.

اشک چشم‌هایم را پر می‌کرد. در سه کنج دیوار فرورفته و مسخ شده‌بودم. حتی به ذهنم نرسید که دست عشرت را بگیرم تا شاید دلگرم و زجرش کم شود. فریادهایش به نعره تبدیل شد. مات مانده‌بودم که مگر چنین نعره‌ای از گلوی آدمیزاد در می‌آید.

بدنم به لرزه افتاد، تاب نیاوردم و از اتاق بیرون رفتم. بیرون که آمدم، مثل کسی که سرش را دو دقیقه زیر آب نگه داشته و ناگهان بیرون آورده‌باشد، نفس عمیق و پرصدا از سینه‌ام درآمد. خوره انتظار جانم را می‌جوید. آن چند متر راهروی بیمارستان را در حالی که صدای فریادهای عشرت در فضا می‌پیچید، بارها رفتم و برگشتم.

ناگهان صدایی آمد که دیگر نعره نبود. واژه‌ای سراغ ندارم که توصیفش کنم. لحظه‌ای بعد، صدای سولماز در جهانم طنین انداخت. عجیب است، صدا قابلیت غریبی دارد. صدایی جان ما را به آتش می‌کشد و صدایی دیگر دریا می‌شود و بر آتش می‌ریزد.

گریه سولماز مانند صدای زیبای امواج دریا به گوشم رسید. به سوی اتاق دویدم. انگار نه انگار که عشرت لحظاتی پیش از آن، از اعماق جان فریاد می‌کشید. زمانی از کسی شنیدم بودم که زن‌ها پس از زایمان، شبیه حضرت مریم می‌شوند. شهادت می‌دهم که راست می‌گفت».

«زندگی و کارنامه محمود زینی، بنیانگذار گروه صنعتی لایکو» به روایت محمد وثوقی؛  نشر نی؛ چاپ‌ اول؛ ۱۴۰۰؛ ص ۱۱۰؛

موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران, موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx