سلام

یکی از زیباترین اشکال موزه، «موزه محله‌ای» است. در ایران این شکل از موزه هنوز رواج کامل ندارد. ولی وجود دارد. در ایران، موزه و دفینه خانگی زیاد وجود دارد. بسیاری از فرهیختگان و خاندان‌های اصیل ایران، سطحی از موزه خصوصی را در خانه‌های خود دارند و گاه این گنجینه را هنگام فوت بزرگ خاندان به نهاد یا مکانی وقف می‌کنند. نیازی به بیان نمونه‌ها نیست. همه ما این‌ها را می‌شناسیم.

اما موزه محله‌ای، گاه با تساهل: موزه محلی، مقوله دیگری است. مثلا در همین اودلاجان، یکی از اهالی قدیمی محله، یک طبقه از خانه‌اش را تبدیل به موزه‌ای با اشیاء و اسناد مرتبط با محله و خانواده کرده که در حد خود جالب است. در این موزه کوچک، در یک سمت چرخ خیاطی سینگر نسل اول هست، در سمت دیگر قباله ازدواج مادربزرگ خانواده. در یک دیوار عکس پهلوان کمال پامناری نصب است، در دیواری دیگری تابلویی از غلامرضا تختی و . . .

در یکی از شهرهای استان بوشهر، خورموج، اهالی این شهر کوچک، اسناد خانوادگی و شخصی خود، شامل عکس و سند واشیاء را به عمارتی که توسط میراث فرهنگی مرمت شده‌بود بردند و موزه‌ای محلی ایجاد شد. و البته نمونه‌های دیگری هم می‌توان ذکر کرد.

اما، موضوع بحث ما، تعداد و تنوع این موزه‌ها نیست. موضوع اصلی، اهمیت و نقش آن‌ها در انسجام اجتماعی محله و شهر است. شما وقتی به دیدن یک موزه محله‌ای می‌روید، خود را در میان خاطراتی می‌بینید که بین شما و هم‌محله‌ای‌ها مشترک است. آن‌چه را که در هریک از اشیا و اسناد می‌بینید، بخشی از خاطرات شما هم هست و فقط متعلق‌به صاحب‌موزه نیست.این اشتراک خاطره‌ها سبب می‌شود ارتباط‌عاطفی بین شما و هم‌سایه‌ها ایجادشود.

شما با دیدن‌هر عکس و سند در چنین موزه‌ای یاد خاطره خود از آن موضوع می‌افتید و احتمالا آن‌را نقل می‌کنید. دیگران‌هم همین‌طور. همین نقل خاطرات دو نتیجه و عایدی مهم دارد: نخست آن‌که اطلاعات و دانسته‌های مربوط به محله و محیط زندگی‌تان وسیع‌تر می‌شود. دوم این‌که بین شما و صاحب آن سند یا عکس، ارتباطی انسانی و مدنی برقرار می‌شود که فراتر از هر ارتباط رسمی و حقوقی است. بار عاطفی دارد و این نوع ارتباط است که مانایی و دوام بیشتر دارد. اما همین دو نتیجه و عایدی هم منجر به نتیجه‌ای بزرگ‌تر می‌شود: آگاهی. دانش و آگاهی نسبت به محیط امر بسیار مهم و تاثیرگذار در هرنوع اقدام و برنامه‌ریزی است. ضمن آن‌که، آگاهی، فی‌نفسه، یعنی رهایی. این یک گزاره مهم روانشناسی و اجتماعی است که می‌گوید آگاهی سبب آزادی می‌شود، جهالت سبب خشونت. بنابراین، موزه‌های محله‌ای علاوه بر گسترش مودت و ارتباط متقابل بین اهالی یک محله، سبب رشد آگاهی اجتماعی و انسانی می‌شود و همین آگاهی سبب ارتباط منطقی و راحت بین افراد همان محیط می‌شود، در عین آزادی.

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۲۴

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx