سلام

در عرف شهرسازی، برای محله هر طرح و اقدامی که اندیشیده شود تا زمانی‌که محله را با شهر تراز نکند، امید موفقیتش بسیار کم است. این ناترازی از هر دو جهت است.هم با بالابردن سطح محله در تراز شهر و هم پایین‌آوردن سطح آن تا تراز شهر. در برخی طرح‌های شهری برای بافت تاریخی برنامه‌ها و راه‌حل‌هایی که پیش‌بینی می‌شود که در صورت تحقق آن‌ها تراز محله بسیار فراتر از شهر و حتی منطقه می‌رود. این امر، قطعا نقطه قوت طرح نیست. قطعا به معنای اعتلای محله نیست. ناترازی با حوزه فراگیر سبب شکست طرح می‌شود. اما، بیشترناترازی‌های محله‌وشهربه‌صورت کم‌اعتباری محله در برابر شهر است. این کم‌اعتباری، عموما، از بعد اقتصادی و کمی‌هم اجتماعی است. مثلا، قیمت زمین در محله بسیار نازل‌تر از میانگین قیمت درسطح شهر است. خدمات محله‌ای و روزمره تجاری در محله، بسیار کم‌بازده‌تر از میانگین شهر است. دیالکتیک منطق شهر به ما می‌گوید هرچه تراز محله از تراز شهر پایین‌تر باشد، نرخ کوچ مردمی که به آن تعلق خاطر دارند بیشتر می‌شود و به‌جای آن‌ها افراد و گروه‌هایی می‌آیند که تعلق کم‌تری به محله دارند.خود همین روند باعث کم‌اعتباری بیشتر محله می‌شود و چرخه کوچ از محله به گروه‌های باقی‌مانده قبلی هم می‌رسد. همین‌طور، دوباره نزول بیشتر و تخلیه بیشتر، تا این‌که ممکن است حتی به تخریب و متروکه‌شدن محله بینجامد. نمونه‌های فراوانی از این افول در شهرها و آبادی‌های کشور وجوددارد. بنابراین، برای جلوگیری ازسقوط کامل‌محله، به‌ویژه محله‌هایی که شان تاریخی و ارزش‌های نهان معماری دارند، مثل محله اودلاجان، باید زنجیره مستمر این فرایند افول را قطع کرد.

در غیر این‌صورت امکان نجات محله وجود ندارد. اما چگونه می‌توان روند افول را قطع کرد. پیشنهادهایی چون ساختن پارک و فضای سبز در محله یا دایرکردن بازارمیوه و تره‌بار، حتی پیرایش محیطی و کف و نماسازی، تضمینی برای موفقیت ندارند. آن‌چه که محله را نجات می‌دهد آدم‌ها هستند. آدم‌هایی از جنس و تراز ساکنان اصیل و معتبر قبلی که به دلایل متعدد از محله رفته‌اند. در این رابطه است که موضوع گروه‌های مرجع اجتماعی برجسته می‌شود. با استفاده از سرمایه اجتماعی گروه‌های مرجع، در گام نخست باید شانیتی به محله داده‌شود که اولا اهالی و ساکنان فعلی محله و ثانیا مردم شهر محله را دارای قابلیت زیست بدانند. هدف اول در این روند آن است که گزاره «این‌جا دیگر جای زندگی نیست» از ادبیات محله زدوده شود. مردم قبول کنند که این‌جا هم بخشی از پیکر واحد شهر است و قابلیت‌های خاص خود را دارد. در گام بعد، باید به برجسته‌کردن نقاط ارزشمند محله تاریخی اودلاجان پرداخت. گروه‌های مرجع باید به این نتیجه برسند که هرقدر از سرمایه اجتماعی خود برای محله خرج می‌کنند، چندبرابر آن‌را از سرمایه نهفته محله به دست می‌آورند.

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۵۲

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx