سلام

در ادبیات شهرسازی معاصر، در چند دهه اخیر، مفهوم نوینی و مهمی مطرح است تحت عنوان «شهر دوستدار کودک». شهرسازان با این عنوان در پی ارتقای کیفیت زیستی شهر به مرحله‌ای هستندکه برای همه مردم مناسب باشد. موضوعی که تازگی دارد برجسته‌کردن نقش و سهم کودک در شهر است. برخلاف سابق که می‌گفتند اگر شهر درست و منطقی سامان یابد برای همه مناسب است، حالا می‌گویند شهری که برای کودک مناسب باشد برای همه مناسب است. بحث مفصلی است که هم در محافل علمی و هم در میان برنامه‌ریزان و مدیران شهری به‌شدت مطرح است. اما چرا این موضوع این چنین داغ و پرتنش در جهان مطرح شده؟ چه اتفاقی افتاده‌است؟

نگاه ویژه به کودک به چند دلیل در دهه‌های اخیر برجسته شده. نخستین دلیل آن است که سابق بر این، در تمام جهان کودکان دیده نمی‌شدند و حتی مورد ظلم قرار داشتند. تا همین چند دهه پیش اصلا کودک را لایق توجه نمی‌دانستند. کودک یعنی فرمانبر و مطیع اوامر مادر و پدر. بالاتر از این، کودک یعنی فرمانبر بزرگسالان. حتما هستند عزیزانی که به یاد آورند مدرسه‌های قدیم را که با بچه‌ها چه رفتاری داشتند. داستان لبه خط‌کش و شلاق و فلک‌کردن خیلی هم قدیمی نیست. فرزندان این بوم و سرزمین بالای سر خود نه آموزگار، بل انسانی خشن و قدار می‌دیدند که با کوچک‌ترین بهانه باید کتک بزند و آبرو و شخصیت کودک را زیر پا بیندازد.

پدر و مادر وقتی بچه را به مدرسه می‌بردند و نامش را می‌نوشتند، به مدیر یا معلم می‌گفتند «پوست و استخوان بچه مال ما، بقیه با شما». یعنی معلم و ناظم حق دارد هر بلایی سر کودک بیاورد تا به‌اصطلاح «تربیت شود». خوشبختانه آن روزگار به سر آمده و کودک نیز شخصیت پیدا کرده. الان اگر در مدرسه‌ای کودک را تنبیه کنند، فوری مثل یک خبر جهانی در فضاهای مجازی و غیرمجازی می‌پیچد. چنین است.

اما رویکرد کودک‌محور در شهرسازی و برنامه‌ریزی، صرفا، به دلیل شخصیت‌یافتن کودک در جهان معاصر نیست. درک شخصیت و فردیت کودک تبعاتی داشته و دارد که فراتر از ملاحظات شخصی عاطفی‌و انسانی است. چون کودک شخصیت پیدا کرده، پس شایسته مراقبت است. چون شایسته مراقبت است، پس می‌تواند محور و مفصل پیوند باشد. امروز، کودکان عامل پیوند بزرگسالان باهم شده‌اند. در هر کوچه و محله، پدران و مادران با واسطه فرزندان خود با همسایه و هم‌محله آشنا می‌شوند و پیوند برقرار می‌کنند. و این پیوند، خوشبختانه، ارادی و پایدار است. پس می‌توان این پرسش را مطرح کرد که اگر کودک می‌تواند محور و عامل پیوند هم‌سایه‌ها و هم‌محله‌ها باشد، نقش مدیران و شهرسازان چیست تا این محور را تقویت کنند و دوستی و وفاق محله‌ای را ارتقا دهند. با کدام فضاها و امکانات مرتبط با کودک می‌توان وفاق محله‌ای را تقویت کرد؟

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۶۹

 

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx