به استثنای فلانی و فلانی!

«چند محتکر بی‌رحم تمام غله را به قیمت‌های ارزان خریداری نموده‌اند که وقتی ذخیره مردم به‌کلی تمام شد، به بهای گران بفروشند. این محتکرین بدبختانه، همگی متنفذ و اکثرا از اشراف و روحانیون بزرگ هستند. امیرنظام مشهور، پیشکار آذربایجان، از دست ولیعهد خبیث به تنگ آمده، به شاه تلگراف کرده که اجازه دهد انبارهای بزرگ‌ترین و بی‌رحم‌ترین محتکرین را به‌زور باز و غله را به‌بهای عادله به‌فروش برسانند. . . معلوم‌ شد که محتکرین عمده عبارت از مقربین فعلی شاه یا از کله‌گنده‌های سابق تبریز و یا از عداد کسانی هستند که در ظرف این دو سال سلطنت مظفرالدین‌شاه تمول به‌هم زده‌ و الان دستپاچه آنند که از وحشتناک‌ترین بلیه اجتماعی یعنی قحطی استفاده و پول‌های غارتی را بهتر به‌کار اندازند.

همین است دلیل تلگراف عجیب‌وغریب شاه در جواب امیرنظام، که اجازه شکستن انبارهای محتکرین داده می‌شود به استثنای فلانی و فلانی. اتفاقا بزرگ‌ترین انبارها در اختیار همان فلانی و فلانی بود. ولی چاره نبود. امیرنظام تصمیم گرفت فعلا این فلانی‌ها را کار نداشته‌ و گریبان سایرین را بگیرد. ولی در این‌جا هم مانع خوشمزه تازه‌ای بروز نمود. معلوم شد ولیعهد نیز مانند شاه فلانی‌هایی دارد که بسیار مورد علاقه وی می‌باشند. بنابراین وقتی امیرنظام از ولیعهد تقاضا و اصرار نمود که مراتب را صریحا به شاه تلگراف کند، او شروع به طفره و تعلل نمود. بالاخره امیرنظام با مشاهده هیجان شدید مردم و هجوم آن‌ها به سرکنسولگری روسی تصمیم گرفت شدیدا اقدام نماید. بنابراین، کسان خود را به خانه بزرگ‌ترین و طماع‌ترین و مقتدرترین از محتکران یعنی نظام‌العلما، مجتهد اول تبریز که قریب هفتادهزار خروار گندم در انبارش داشت، فرستاد. صد آدم نظام‌العلما شروع به تیراندازی نموده، زدوخورد خونین درگرفت و در نتیجه ۱۵، ۱۶ نفر کشته‌شدند. در این وقت، امیرنظام به سربازان دستور حمله داد و سربازان تمام خانه نظام‌العلما را غارت، منجمله گندم هم به غارت رفت. آن‌چه هم باقی بود، آتش زدند، برادر نظام‌العلما، علاءالدوله نیز خانه‌اش به غارت رفت».

«خاطرات کلنل کاساکوفسکی» ترجمه عباسقلی جلی؛ کتاب‌های سیمرغ؛ چاپ دوم؛ ۱۳۵۵؛ ص۲۵۱؛

خاطرات کلنل کاساکوفسکی, خاطرات کلنل کاساکوفسکی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx