سلام

با هر دید و روشی بنگریم، در میان تمام شهرهای ایران، تهران از جهت پذیرا بودن اقوام و ادیان مختلف کشور مقام اول را دارد. در این شهر همه مردم ایران را می‌شود دید. برخی ریشه‌دارتر برخی دیگر نوآمده. شاید یادآوری این موضوع بد نباشد که تهران موطن تشکل‌ها و انجمن‌های تمام اقوام‌ و ساکنان ایرانی‌ است. در بسیاری از خیابان‌ها و کوچه‌های شهر تابلوهایی می‌بینیم با عنوان «انجمن … های مقیم مرکز» یا مقیم تهران. این یک سنت مدنی در تهران است که اهالی شهرهایی که به تهران کوچ کرده‌اند انجمنی برای خود درست کنند و دورِهمی‌هایی باهم داشته‌باشند. ظاهرا در ابتدا این انجمن‌ها برای کاریابی یا تسهیل استقرار هم‌شهری‌ها تاسیس شده‌اند و به مرور تبدیل به مجامعی عمومی و گاه فرهنگی یا مذهبی شده‌اند. امروزه، اغلب این انجمن‌ها پیشگام در خیرات و مبرات هستند و فعالیت صنفی یا مدنی خاصی نمی‌کنند. قبل از این‌که به این پرسش برسیم که چرا این انجمن‌ها در تهران شکل گرفتند و نظایر آن‌ها در دیگر شهرها وجود ندارد مگر به استثنا، به تناظر دیگری هم اشاره کنیم. سنت پذیرش نمایندگی‌های سیاسی، تجاری و فرهنگی سایر ممالک در تهران یکی دیگر از وجوه مدارا و پذیرش در تهران است. اگر از نیت‌خوانی از دلیل حضور میسیون‌های فرهنگی و آموزشی مستقر در تهران بگذریم، الان می‌شود گفت برخی از این میسیون‌ها تاثیرات ماندگار در تاریخ معاصر ایران و تهران گذاشته‌اند. داستان کالج آمریکایی و ساختن مدرسه و دانشکده در تهران یکی از نمونه‌ها است.

اما چرا تهران، به‌نسبت دیگر شهرهای کشور، شهر مدارا است؟ این‌جا، نخست باید موضوع مهمان‌نوازی و خون‌گرمی را از موضوع  مدارا جدا دانست. در مهمان‌نوازی‌و احترام‌ به مهمان شما با «مهمان» سروکار دارید یعنی کسی که آمده‌است برای روز یا دوره‌ای موقت و خواهدرفت، اما مدارا در قبال کسانی است که آمده بخشی از مواهب شهر شما را بر دارد، هرچند با خودش مواهبی هم می‌آورد. در حقیقت شما با کسی که مدارا می‌کنید، سهمی از شهر و هویت‌تان را با او شریک می‌شوید، پس باید روحیه بخشنده‌تر، وسیع‌تر و مداراگراتری داشته‌باشید. اما چرا تهران مداراگر است؟ چند دلیل اصلی و اساسی دارد، ولی مقدمه همه دلایل آن است که تهران بالاترین وسعت و بیشترین جمعیت را در میان شهرهای کشور دارد و این یک قانون است که وسعت دید آدمی با وسعت مکان زیست او رابطه مستقیم دارد. معروف است که می‌گویند «اگر ون‌گوگ در روستا می‌ماند و به پاریس نمی‌آمد، هرگز ون‌گوگ نمی‌شد». این‌که تهران چنین وسعت و جمعیتی دارد موضوع پنهانی نیست ولی تاثیر آن در مداراگر بودن شهر بسیار بالاست. همین‌طور قبل آن‌که به دیگر علل مداراگر بودن تهران بپردازیم، به‌این اصل هم رجوع‌کنیم که حضور خود اقوام مختلف در تهران بستر مداراگری است. بحث را ادامه خواهیم‌داد.

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۴۲

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx