سلام

یکی مصائب شهرهای امروز ما، به‌ویژه کلانشهرهای ما، حرص زیاد برای تراکم ساختمانی است. همه دنبال آنند خانه سه طبقه‌شان را تخریب و به‌جای آن پنج‌طبقه بسازند، مالکان پنج‌طبقه‌ها هم آرزوی هشت طبقه دارند و همین‌طور تا آخر. این تفکر و حرص شهر را تبدیل به یک کارگاه بزرگ ساختمانی کرده. از تبعات ناگوار این فکر پایین آمدن سن ساختمان و مفیدیت آن است.  این امر یعنی اتلاف روزمره ثروت کشور در راه تخریب و نوسازی ساختمان‌ها. گفته می‌شود کشور ما از سردمداران اشتغال صنعت ساختمان در جهان است. چرا؟ چون در ایران ساختمان را حداکثر برای پنجاه سال می‌سازیم ولی در کشورهای اروپایی حداقل متوسط عمر ساختمان بین صدوبیست تا صدوپنجاه سال است. این یک خسارت بزرگ است. تنها مزیت چنین وضعیتی، وجود شغل (البته ناپایدار) صنعت ساختمان برای بیکاران است. چرا چنین است یا چرا باید چنین باشد؟

این سوال پاسخ‌های متنوع بسیاری دارد. اما یکی از آن‌ها در حوزه فکر و فعالیت ما است. شوربختانه، باید اعتراف کرد که سلیقه و ذوق زیبایی‌شناسی ما ها، در چند دهه گذشته، به‌شدت افت کرده. نشانه و تابلو این افت سلیقه ظهور صنف بسازوبفرش در سال‌های ماضی بود که خیابان‌های شطرنجی شهرهای ما را با ساختمان دو تا چهار طبقه و بصورت مجموعه‌ای و بی‌هویت پوشاندند و همان‌ها، شخصا یا با جانشینان‌شان که تبدیل به عمال «مشارکت» شده‌بودند همان ساختمان‌ها را پس از گذشت یک یا دو نسل از عمر آن‌ها، می‌کوبند و بنایی کمی بلندتر به‌جای‌ها می‌سازند.

حلقه معیوب ساخت و ساز که انتها ندارد و شهرهای ما را با ساختمان‌های بی‌کیفیت از نظر معماری و زیبایی پر می‌کنند. طبیعی است بخش مهمی از این جریان ریشه و انگیزه اقتصادی دارد که سهم شاخص آن هم حرص و آز فراوان برای اندوختن مال و ملک است. بسیاری از تجدید ساختمان‌ها متعلق به کسانی است که نیاز مبرم یا مشخصی به آن یا حتی ثروت ناشی از آن ندارند ولی جزو کسانی هستند که دوست دارند هر روز پولی روی پول دیروز بگذارند. کجا می‌خواهند ببرند این ثروت را؟ خدا می‌داند. اما علاوه بر جریان حرص و ولع پول‌اندوزی، موضوع سلیقه‌و تفکر «زندگی» بسیار مهم است. از اینان باید پرسید چرا زندگی‌تان را «مصرف می‌کنید؟» و به جای آن‌که، لحظه لحظه عمرتان را «زندگی کنید» مرتب خودتان را از مواهب زیبایی و آرامش محدود می‌کنید تا به پولی بیشتر برسید. شما که در یک خانه با تراکم محدود و فضاهای باز زندگی می‌گذراندید چرا به‌خاطر پول‌و ثروت ناپایدار خانه‌تان را می‌کوبید و به‌جایش «قوطی» می‌سازیدو می‌روید توی آن؟ حیف این زندگی نیست؟ حیف این شهر نیست که با این قوطی‌ها پر شود؟ حیف چشمان عزیز مردم نیست که باید این قوطی‌ها را ببینند؟ سلیقه تاریخی ما کجا رفته؟

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۷۴

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx