سلام

بله، بهار، می‌آید. حکم زمان است. تاخیر هم ندارد، می‌آید. ممکن است صبوریِ ما به‌اندازه نباشد. وگرنه زمان آمدن بهار زمان مشخصی است. همیشه، بعد از زمستان می‌آید. نه بعد از پاییز یا بعد از تابستان. هرگز. اگر زمانش برسد، بهار، حتی با یک گل هم می‌آید. لازم نیست گلزاران بشکفد تا بهار بیاید. با یک گل هم بهار می‌آید. و وقتی بهار محله بیاید، دیگر توقف نخواهدداشت. راه که باز شود، دیگر نگران وقفه نخواهیم‌بود. محله شکوفا خواهدشد، بسیاری از کوچندگان بازخواهندگشت، بسیاری از فرهیختگان شهرشناس و شهردوست خواهند آمد. محله شان خود را خواهدیافت. محله به شکوه و صلابت خود بازخواهدگشت. بهارِ محله، خواهدآمد.
اما، مهم آن است که ما برای بهار برنامه داشته‌باشیم. بهار، به خودی ‌خود، بهار نمی‌شود. فقط یک تغییر فصل خواهدبود نه بیشتر. ما هستیم که بهار را بهاران می‌کنیم. برای بهار محله چه برنامه‌ای داریم؟ بنشینیم، با حوصله، بشماریم کسروکاست‌های محله را برای پذیرایی از بهار. بنشینیم برنامه خانه‌تکانی تشرف بهار را بچینیم.
پاکیزگی نخستین شرط تدارک بهار است. پاکیزگی داخل و بیرون. محله باید مثل یک دسته گل باشد. تمیز و سالم. مهم نیست خانه‌ها پیر هستند یا جوان. نمای سنگ دارند یا آجری. شیشه‌های پنجره‌ها سالم است یا شکسته. از چوب است یا آهن. مهم نظافت است. وقتی محله نظیف و تمیز باشد، نیمی از راه بهار طی شده. بهار در بیغوله و زباله‌دانی دیده نمی‌شود. بهار در محیط پاک و پاکیزه دیده می‌شود.

اما، پاکیزگی اخلاقی هم داریم. اهالی محل، اگر قرار است بهار را پذیرایی کنند، باید رفاقت دیرین خود را بازیابند. باید آداب و اصول همسایگی را دوباره زنده کنند. برای تدارک بهار، پذیرفتنی نیست که همسایه درد و نیاز او را از دیگران بشنود. باید اهالی محل باهم در گپ‌وگفت و ارتباط مستقیم باشند. اهالی باید سنگ صبور هم باشند. دوره دو‌به‌هم‌زنی گذشته. با این رفتارها نمی‌توان میزبان بهار بود. محله به آشتی و دوستی نیاز دارد تا ساخته‌شود، تا آباد شود.
محله آباد نشود، بهار نمی‌آید. در روزگاری نه چندان دور، چهار پنج دهه پیش، همه اهالی می‌نازیدند به این‌که صبح علی‌الطلوع همسایه را در کوچه دیده‌باشند و سلام‌وعلیکی کرده‌باشند. اهالی به این می‌نازیدند که همسایه‌ها در پذیرایی از هم با سلام و علیک، از هم پیشی می‌گرفتند. اصولا، در تمام ایران، محله‌ها ترکیبی از افراد با توانایی‌های مختلف بود. هیچ محله‌ای در هیچ نقطه از کشور نمی‌یابیم که ساکنانش از یک طبقه اجتماعی با یک درجه از ثروت و امکانات بوده‌باشد. در محله هم فقیر بود، هم غنی. هم روشنفکر بود هم عامی. هم پیشنماز داشت هم آهنگر. ترکیب همه این‌ها بود که محله را می‌ساخت. ترکیب این‌ها برای رفع نیازهای تک‌تک افراد محله لازم بود. امروز نیز چنین فضایی لازم است تا محله آباد شود.

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۳۱

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx