سلام

بله، بالاخره، بهار می‌آید. تردید نیست. بالاخره زمستان تمام می‌شود و بهار می‌آید. قانون طبیعت است. پس از هر سختی و صعوبت، حتما، خوشی و سهولتی هست. اگر چنین نبود، هستی از بین می‌رفت و ما امروز نبودیم. این توالی سختی و خوشی و یا زشتی و زیبایی، فقط در مورد انسان و شخص نیست. برای جامعه و کشور هم هست. کشور عزیز خودِ ما، مگر کم مصیبت و سختی در طول تاریخ تجربه کرده؟ ولی امروز همه آن سختی‌ها و زمختی‌های تاریخی، تبدیل به خاطره یا برگی از تاریخ شده‌اند. همان‌گونه که هرکدام از ما ها شاید چندین بار مریض شده‌ایم، بی‌پول شده‌ایم یا شکست خورده‌ایم، ولی بالاخره از همه آن‌ها عبور کرده‌ایم و امروز همه آن‌ها بخشی از یادها و خاطره‌های ما شده‌اند. اما، سخن ما درباره محله است. محله‌ای که روزگاری مایه فخر و مباهات شهر بود ولی امروز غریب و مهجور افتاده و زخم‌های فراوان بر تن دارد. آیا این دوره نیز سپری خواهدشد و محله دوباره سرحال و سرزنده خواهدشد؟ می‌شود روزی بیاید که این وضعیت محله به عنوان قصه‌ای از روزگار قدیم نقل شود و از وضعیت بازیافته و سرزنده آن مثالی برای دیگر محله‌ها نقل شود؟ می‌شود آیا فرزندان محله در آینده‌ای نه چندان دور شاهد محله‌ای باشند که نظیف و متین است و اهالی آن به زندگی در این محله افتخار می‌کنند و گذشته را فقط محض یادآوری مصایب و به عنوان نشانی از همت خود برای غلبه بر سختی‌ها برمی‌شمارند؟

برگردیم به سخن پیشانیِ مطلب: بالاخره، بهار می‌آید. قانون طبیعت است که پس از زمستان باید بهار بیاید. بر همین روال، قانون تاریخ و جامعه است که پس از دوران زخم و زمختی در محله، حتما، بالاخره، روزگار فخر و مباهات خواهدآمد. محله‌ای که در قلب شهر قرار دارد و بزرگ‌ترین قطب اقتصادی و بازرگانی کشور (نه شهر) در کنار آن واقع است، نمی‌تواند تا ابد چنین مهجور و غریب بماند. حتما روزی سر بر خواهدآورد و زندگی را با توانی بیشتر از سر خواهدگرفت. هیچ تردیدی در آن نیست. آن‌چه که جای بحث دارد یک پرسش بسیار ساده است: نقش من و شما در این روند و فرایند چیست؟ آیا، نقشی هم برای ما نوشته شده؟ آیا ما هم می‌توانیم در احیا و باززنده‌سازی محله سهمی داشته‌باشیم؟ بی هیچ تامل و تردیدی، حتما می‌توان گفت تک‌تک ما اهالی یا دوستداران محله نقشی در احیای آن داریم و خواهیم داشت. بدون مشارکت من و شما هرگز این محله به دوران خوش خود برنمی‌گردد. اما، ممکن است پرسیده شود، ما چه می‌توانیم بکنیم؟ چه باید بکنیم؟ بقول معروف «برای رسیدن به خدا هزار راه هست، فقط کافی است اراده کنید». ما هم هزارها نقش و سهم می‌توانیم داشته‌باشیم. مثلا: از محله کوچ نکنیم و خانه و محله را وا نگذاریم؛ خانه‌مان را آباد نگهداریم و نگذاریم فرو بریزد؛ دم در خانه و کوچه‌مان تمیز نگه داریم و آلوده نکنیم. . .

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۶۰

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx