سلام

یک محله را یک نفر نمی‌سازد حتی اگر آن یک نفر قدرتمندترین آدم باشد. محله را مجموعه‌ای از افراد و نیروها می‌سازند. اصولا، محله ساخته نمی‌شود، زاده می‌شود. با نطفه‌های در دل خاک و تاریخ و با تحریکی اجتماعی و مدنی. محله مال یک نفر نیست حتی اگر او قدرتمندترین آدم باشد. محله مال همه است. همه آن‌هایی که بودند و همه آن‌هایی که هستند. و حتی محله مال همه آن‌هایی است که در آینده خواهندبود. اساسا، مگر محله بدون آدم‌ها و ساکنان معنی دارد؟ مگر محله فقط در و دیوار و خانه و باغچه است؟
حال، این محله که مال همه است، رنجور است. حال خوشی ندارد. نیاز به مراقبت و تیمار دارد. همه باید آستین بالا بزنند و حال محله را خوش کنند. نه تنها همه باید بیایند وسط گود، بلکه همه باید تمام دانش و حافظه تاریخی خود را نیز به میان آورند. در این امر تردیدی نیست. ظاهرا موضوعی است مورد وفاق همه.
اما، باید به یک موضوع بسیار مهم دیگر هم اشاره کرد. آن‌هم موضع و موقع مدیران و تصمیم‌گیران شهر است. آن‌ها نیز باید پای به عرصه بگذارند. آن‌ها باید دربه‌در دنبال کسانی باشند که با عرق و عِرض خود پای به عرصه احیا و باززنده‌سازی محله می‌گذارند. باید این افراد را به طرق مختلف تشویق نمود.

باید آن‌ها را در مقابل تمام قیدوبند و زنجیر بوروکراسی حمایت و حفاظت کرد. مدیران شهری نباید چوب لای چرخ این حرکت بگذارند. نباید با تمسک به قوانین و آیین‌نامه‌های خشک و عبوس جلو حرکت‌های خلاقانه حتی گاه اشتباه مردم در باززنده‌سازی را بگیرند. مهم آن است که ریل احیا و باززنده‌سازی به حرکت درآید. مهم آن است که مردم سوار قطار احیا شوند. پس از آن وظیفه معماران، هنرمندان و مدیران شهری است که هم مسیر حرکت قطار را کنترل و هدایت کنند و هم مودت و وفاق در میان مسافران احیای محله به وجود آورند. حافظه و خاطرات همه ما گواه آن است که وقتی سیل راه می‌افتد در مسیر خود، در ابتدا، تمام آشغال و فضولات کف مسیر را می‌اورد ولی به تدریج صاف می‌شود و پاکی و طراوت به محیط می‌بخشد. آن‌چه که مهم است نباید غافلگیر سیل شد. باید زمان آمدن سیل را بدانیم و خودمان را آماده کنیم. سیل اگر خانه‌برانداز نشود، نعمت می‌آورد. هرگز نمی‌توان جلو سیل و حرکت آب را گرفت. باید به آن راه داد. اگر راه ندهیم خود سرازیر می‌شود و خانمان برمی‌اندازد. بگذاریم سیل باززنده‌سازی راه بیفتد. بگذاریم آب‌های خروشان احیا راه بیفتد و تمام فضولات کف را بیاورد. اگر سیل را بشناسیم و با آن کور برخورد نکنیم، همین سیل تبدیل به نعمت و زیبایی می‌شود. بدانیم و بدانید جلو سیل را نمی‌شود گرفت، به آن راه دهیم تا آسوده بگذرد!

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۳۷

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx