سلام

بسیاری از علمای شهرسازی بر این باور هستند که «امنیت» اولین پایه و شرط قوام یک جامعه یا شهر است. اگر در پی چون‌وچرا در این حکم نباشیم، باید این پرسش را مطرح کنیم که امنیت چگونه حاصل می‌شود. امنیت حاصلِ یک رشته الزامات پیشینی است. نتیجه است نه مبدا و علت العلل. البته همین امنیت که نتیجه یک رشته فعالیت و الزامات قبلی است، تبدیل به علت‌العلل شرایطی دیگر می‌شود. پس رشته‌ای از الزامات و شرایط منجر به امنیت می‌شود و همین امنیت، خود، سبب‌ساز نتایج و شرایطی دیگر می‌شود.

اما، شرایط و الزاماتی که امنیت در محله را به بار می‌آورد، کدامند؟ شاید نخستین پاسخی که به ذهن‌مان آید، نیروی قهری و پلیسی باشد که بر سر هر کوی و برزن دکه و پاسگاهی برای پلیس گذاشته‌ شود و شب‌ها نگهبانی و داروغگی برقرار باشد و دزدگیری و کلانتری و دادگاه و الی آخر! این روش، که ظاهرا ساده‌ترین روش برای ایجاد امنیت است، ممکن است در کوتاه‌مدت پاسخگو باشد ولی قطعا روشی پایدار و مستمر نمی‌تواندباشد. مثل معروفی هست که «همیشه، دزد یک قدم از پلیس جلوتر است».

و این یک واقعیت است. اگر پلیس جلوتر از دزد می‌بود هرگز شاهد دزدی و خلاف در جامعه نبودیم. بنابراین باید از روش‌های قهری عبور کرد و به روش‌های پایدار فکر کرد. روش پایدار از جوشش درونی جامعه حاصل می‌شود.

 روشی پایدار است که همه اهالی را درگیر کندو آنان احساس کنند در سرنوشت محله یا شهر شریک هستند و سهمی دارند. مردم نباید خود را «مصرف‌کننده» امنیت بدانند. باید خودشان در تولید و ایجاد امنیت نقش داشته‌باشند. باید «تولیدکننده» امنیت باشند. این وجه از مدیریت تنها در موضوع امنیت نیست که موثر است، در تمام شئون زندگی شهری صادق است. مثلا امروز همه ما ها «مصرف‌کننده» فضای سبز محله و شهرمان شده‌ایم. شهرداری با پول و نیروی فنی خودش پارک و بوستان‌هایی می‌سازد و ما می‌رویم در آن فضاها بساط پهن می‌کنیم، اوقات فراغت‌مان را می‌گذرانیم، تولید آشغال می‌کنیم‌و برمی‌گردیم. هیچ نقشی در احداث و نگهداری از آن نداریم. همین امر سبب می‌شود که اگر روزی به هر دلیلی شهرداری قادر به ایفای وظیفه نشود، همین فضاهای سبز تبدیل به مزبله و بیابان می‌شوند. یادآور شویم مشارکت در احداث و نگهداری پارک و بوستان‌ها، لزوما، به معنی دادن هزینه و صرف پول نیست. این ساده‌ترین پاسخ است. مهم نقش افراد در مشارکت مدنی و اجتماعی است. همین‌که گروهی از اهالی تشکیل شود و بر نظافت و نگهداری و آبیاری این فضاها نظارت کند، به‌خودی خود، تاثیر بسیار زیادی برای دوام و بقای آن فضاها خواهدداشت. این نظارت، نظارتی از روی حس تعلق مکان است نه از جنس تکلیف اداری و دستمزدی. نتیجه‌اش کاملا متفاوت است. سخن زیاد است.

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۶۷

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx