پنجاهونهمین شب فیلم/ 19 بهمن ۱۴۰۱ خورشیدی
مهران فیروزبخت کارگردان «کوپریتو» میگوید زاده زنجان است و در همان دوران کودکی و مدرسه هر روز از کنار کارخانه کبریتسازی زنجانکه ازسال 60 متروک و رها افتادهبود، رد میشد و متاثر میشد تا اینکه در سال 1390، بهصورت اتفاقی راشهایی از تصاویر تلویزیونی کارخانه کبریتسازی به دستش میرسد و همین جرقهای میشودبرای ساخت مستند کوپریتو.
در ادامه کنجکاویها و پژوهش، به آقای صادقی گرافیست میرسد که میخواسته کتابی تحت عنوان «کبریت ایران» منتشر کند. با آشنایی با این هنرمند، فیروزبخت فرصت مییابد با کلکسیونرهای کبریت کمکم آشنا شود و هرروز بیش از روز پیش علاقمند به ساخت مستند کوپریتو میشود.
این واژه همان کبریت است در زبان اکد. ریشه باستانی واژه امروزی کبریت.
او در خلال گشتوجستهای خود به قبیله بزرگ جمعآورندگان کبریت ایران میرسد از جمله به خانواده کوچمشکی. گشتن و پیداکردن افراد این خانواده که هرکدام در گوشهای از عالم ساکن بوده داستان بلندی دارد. که البته موفقیتآمیز بوده.
مهران فیروزبخت، در ابتدای نشست پس از تماشای مستند کوپزیتو، با ارائه اطلاعات فوق، اضافه نمود «یکیاز منابع بسیار مهم در تحقیقات او در خصوص تاریخ کبریت و کبریتسازی، شخص آقای توکلی بود.
شخصیتی ممتاز در این صنعتکه به دلیل حضور کوتاهمدتش درکابینهآخر قبلاز انقلاب دولت پهلوی، متحمل خسارات سنگین در حد مصادره تمام اموال و داراییهایش شد و به همینخاطر خیلی دل و دماغ ثبت و تصویرشدن در مستند را هم نداشت. ولی کلیه اطلاعات مورد نظر کارگردان را در اختیار میگذارد و بر غنای مستند میافزاید».
فیروزبخت اضافه میکند که گرفتن وقت دیدار از آقای توکلی آسانتر از وقت دیدار با رئیسجمهور نبوده و «انجمن کبریت ایران» در این مورد کمک بسیار کرده که قابل تقدیر است.
کبریت این قدر مهم است؟
نمایش کوپریتو در قالب پنجاهونهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان انجام شد که علاوه بر حضور کارگردان، مهمانان ویژهای هم در نشست بودند که فرهاد ورهرام و مهدی باقری از آن جمله بودند.در ابتدای جلسه گفتوشنود، ورهرام نوید پخش چهار اثر خود در شبهای آتی خانه اردیبهشت اودلاجان را داد که قطعا مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت.همینطور مهدی باقری که وعده داد آخرین اثرش را که درباره لالهزار است، بهزودی در سینمای «خانه» به نمایش بگذارد که از او هم سپاسگزار هستیم.
اما در ابتدای نشست، یکی از مخاطبان شگفتی خود را از دیدن این مستند بیان کرد و گفت اصلا تصور نمیکرده وسیله ظاهرا بسیارعادی در زندگی روزمره، کبریت، این همه ظرایف و نکات مهم در کارنامه و سرگذشتش داشتهباشد.
این مخاطب اضافه کرد با دیدن این مستند به جد میتوان پیشنهاد کرد که هرگز هیچچیزی را در اطراف خود ساده نینگاریم. تمام اشیا و رویدادهای اطراف ما پر از نکات مهم و ظریف هستند که با وقوف بر آنها لذتبردن از زندگی و محیط اطراف مطلوبتر میشود.
مخاطب اضافه میکند یکی از دلایل موفقیت این مستند آن است که پشتوانه پژوهشی نیرومندی دارد. این نکته را کارگردان تایید میکند و ضمن اشاره به برخی کنجوگوشههای پژوهشش در طول تولید این مستند، با اعتماد به نفس تمام اعلام میکند در این مستند هیچ داده غلط یا غیرمستند وجود ندارد.
به همین خاطر است که ساخت این مستند بیش از یکسال طول کشید آنهم به پشتوانه بایگانی نسبتا غنی و پروپیمانی که از سهچهار سال پیش جمعآوری شدهبود. فیلم در سال 1396 به عنوان نخستین اثر کارگردان، به نمایش درآمد.
به باور یکی از مخاطبان، شاید بهتر میبود در طول مستند گفتگوهایی با برخیاز کلکسیونرها یا صاحبان صنعتو اندیشه انجام میشد تا مستند متکی به فقط گفتارمجری نباشد. در اینصورت شاید مستند روانتر و لطیفتر میشد. کارگردان چنین عقیدهای ندارد.
کسان دیگر هم بودند؟
توضیح میدهدکه «برخلاف تصور اولیه، بغیر از یکی دو نفر مثل آقای توکلی، متاسفانه، بقیه افرادِ در دسترس حساسیت و دادههای خاصی نداشتند. بیشتر جمعکننده کبریت بودند تا مولف و جمعآورنده داده و اطلاعات. و جالب است که عموما از اطلاعاتی که من داشتم تعجب میکردند. به همین خاطر اگر قرار بر گذاشتن مصاحبه افراد در مستند میبود، اجبارا باید به گفتگو با دوسه نفر اکتفا میشد که این امر نوعی گلدرشتشدن گفتگوها میشد که مورد نظر و علاقه ما نبود.
بر این اساس، ترجیح دادیم گزارش داده شود تا پای گفتگو با افراد بنشینیم. ضمن آنکه آقای توکلی هم، به عنوان مهمترین منبع و مرجع اطلاعات مربوط به صنعت و سرگذشت کبریت در ایران علاقه نداشت تصویر و گفتار او در مستند نقل شود و فقط اجازه داد اطلاعاتش آوردهشود.» او یک نکته ظریف دیگر را هم یادآور میشود. آن هم نام خانوادگی کامل خاندان توکلی است.
همه افراد این خانواده پیش از عنوان اصلی نام خانوادگی خود، عنوان «کبریتساز» هم دارند. مثلا نادر کبریتساز توکلی. و این نشاندهنده تعلق خاطر واقعی این خانواده به صنعت کبریتسازی کشور است.
سوگیری سیاسی و فکری
یکی از مخاطبان با تایید کامل ارزشهای فنی و آموزشی مستند، معتقد است در برخی نکات ظریف روایتهای تاریخی فیلم، ممکناست شائبه سوگیری سیاسی کارگردان مطرح شود.
از جمله آنجا که روایت فرقه دموکرات آذربایجان مطرح میشود و فرجام و شکست آن و دادن پلانی از مستند به نقش تصویرشاه بر روی کبریتی که در زنجان تولید شده و در مستند گفته میشود مردم زنجان سپاسگزاری خود از شاه جوان را با این کار نشان دادند.
کارگردان این سوگیری را رد میکند و اعلام میدارد که همه ایننوع اطلاعات را مستند به اسنادو مدارک مکتوب و تصویری انتخاب کردهاست. از جمله با بهرهگیری از نوشته یرواند آبراهیمیان.
در امتداد این گپوگفت، مهدی باقری معتقد است سوگیری فکری و سیاسی مستندساز اصلا قبح ندارد و فیلمساز مجاز است نظر خود را در قالب مستند و فیلم بیان کند. او هم مثل هرشخص دیگر صاحب نظر و اندیشه است و میتواند آنرا در خلال اثر به مخاطب منتقل نماید.
از نظر مهدی باقری، نگاه و سوگیری سیاسی هنرمند نه نقطه ضعف، بل نقطه قوت یک اثر است. نگاه فیلمساز است که اثر را تبدیل به هنر میکند. اگر چنین نشود چه فرقی است بین یک گزارش یا کتاب با یک اثر هنری؟
هنرمند در روایت خود از تاریخ یا هر رویداد دیگر، مثل سیم تلگراف عمل نمیکند و باور و اعتقاد خود را هم چاشنی این روایت میکند. که امری مقبول است.
مخاطب دیگری، علاقمند است این موضوع بیشتر شکافتهشود و معتقداست هنرمند نه بهصورت مستقیم و گفتار، بل به صورت انتخاب زاویه دیدی مشخص به موضوعی مشخص نظرات خود را اعمال میکند.
به عبارتی دیگر، هر هنرمند «ایده» خاص خود را از یک «موضوع» واحد بیان میکند. به همین خاطر روایت هر هنرمند با روایت هنرمند دیگر از یک موضوع مشخص و واحد متفاوت است. ایناست نحوه سوارشدن ایده و مشرب هنرمند بر موضوع.
در ادامه، فرهاد ورهرام اشاره دارد که مثلا درمورد همان کبریت با عکس شاه در زنجان و اینکه این کار نشانه قدردانی مردم زنجان از شاه بود، هنرمند میتواند از زاویه دیگری موضوع را طرح کند و بگوید این نه مردم زنجان، بل خانوادههایی مثل ذوالفقاری بودند که شاه را تقدیر و تقدیس کردند نه مردم عادی شهر. چون میدانیم برخلاف تصورعامه، پایگاه اصلیو اولیه فرقهدموکرات زنجان بود نه تبریز.
بازی و قمار با کبریت
یکی از مخاطبان، که تحت تاثیر ساختار و روایت مستند از کبریت است، به گوشههایی از خاطرات خود اشاره میکند و کبریت را یکیاز رایجترینو سهلترین وسایل بازیو سرگرمی مردم میشمارد.
مردان جوان و سالمند درقهوهخانههاوکوچهها«کبریت میاندختند» یا کبریت میچیدند و خیلی بازیهای دیگر. احتمالا جای این بازیها در این مستند خالی است. در برخی فیلمهای سینمایی هم صحنههایی ازاین نوع بازیها تصویرهست که میشد در این مستند گنجاندهشود، مثل صحنه زیبایی از«ناخدا خورشید» و نحوه گیراندن کبریت که دراین مستند گنجانده شده. غرض آن است که کبریت تنها برای رفع نیاز به روشنکردن آتش نبود، بخشی از ابزار فرهنگی و تفریحی مردم هم بود و بهتر بود در این مستند بیشتر به آن پرداخته میشد.
کارگردان، با پذیرفتن این یادآوریها، تاکید دارد که هدف اصلی مستند نشاندادن جوانب فنی و مدنی کبریت در زندگی روزمره مردم و اقتصاد کشور بود و به همینخاطر از خیلی جزییات صرفنظر شد. شاید در مستندهای دیگر بشود به این جزییات پرداخت.
نقطهعطفهای مهم
کارگردان، در ادامه با تشکر ازمخاطبان و نظراتشان، برنامه و خواست خود را هم مطرح میکند. میگوید: «در طول رویدادهای مطرح در این مستند، تاکید بر رویدادها و اموری بود که نقش مشخص و مهم در زندگی مدنی و روزمره مردم داشتند.
مثلا آمدن «بوتان» گاز یک نقطه عطف در تامین ابزار آسایش مردم بود یا تولید چراغهای «علاءالدین» توسط حاجآقا عالینسب یک نقطه عطف دیگر بود. به همین خاطر به این دو مورد و یا موارد مشابه دیگر بیشتر توجه داشتیم تا برخی رویدادهای فرعی مثل کبریتبازی در قهوهخانهها.
طبعا آن نقطهعطفها نقش و تاثیر بیشتری در زندگی مردم و غنای این مستند دارند تا تکههایی از فیلم داستانی که در آنها با کبریت بازی و قمار میکنند».
این حرفهای کارگردان را فرهاد ورهرام با توضیحی دیگر پی میگیرد و اشاره میکند به سنت مستندسازی در برخی کشورهای اروپایی، بالاخص آلمان.
آنها از عنوان «فیلم سیاحتی» برای مستندهایی استفاده میکنند که تصویر دقیق و عینبهعین از موضوع یا رویدادی مثلا مردمشناختی به دست میدهند. سازنده این نوع آثار را هم نه کارگردان بل «جمع آورنده» مینامند.
شاید بشود گفت که پس از اثر معروف فلاهرتی بود که عنوان مستند در اروپا برای این نوع فیلمها باب شد. مثل فیلم مستند معروف کوپر از ایل بختیاری ایران تحت نام «علف»، که یکی از شاهکارهای«مستند»است که لزوما عین به عین واقعیت روی زمین هم نیست.
دنباله مطالعه خانم هری استون در مورد جوامع کوهستانی است. اول میخواستند ترکیه را لوکیشن قرار دهند که با رویداد هایی در ایران آن شاهکار جهانی ساختهشد.
ادامه یا تکمیل!؟
یکی از مخاطبان با تاکید بر اینکه میخکوب شده بود که ببیند بقیه داستان چگونه پیش میشود، علاقه خود را با این پرسش بیان میکند که آیا امکانش هست همین مستند با اسناد و گفتارهای دیگری تکمیلتر شود؟ آیا چنین روالی هست؟
در پاسخ، کارگردان معتقد است اصولا هر اثر هنری وقتی از دست هنرمند خارج شد و به دست مخاطب رسیددیگر متعلقبه او نیست. تبدیلبه عمل اجتماعی میشود و راه خودش را پیدا میکند و ادامه میدهد. بنابراین نباید آنرا تکمیل یا تقطیع کرد.هرچند، گاه در ایران شاهدیم که برخی فیلمسازان یک اثر را در دو سه گزینه برای مثلا دو سه جشنواره میسازند یا راشها را دو سه نوع تدوین میکنند. که برای من جالب نیست و به دیگران هم توصیه نمیکنم.
با درود بنده مطالب واطلاعات مهمی ازتاریخ کشورم وچگونگی ساخت کارخانه کبریت سازی دریافت کردم متشکرم