هزاردستان, گزارش مستند هزاردستان امیرجاهد, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو بیست و چهارمین شب فیلم/ 24 مرداد ماه 1403 خورشیدی

در نشست گفت‌وشنید پس از نمایش «هزاردستان امیر جاهد» یکی از مخاطبان، خیلی ساده و بی‌پیرایه، از این‌که ده‌ها باار تصنیف «پیمان عشق» را شنیده و لذت برده ولی هرگز در خاطر نداشته که سازنده آن استاد امیرجاهد بود، شگفت‌زده است.

سخنان ساده این مخاطب عزیز جرهر غفلت بزرگی است که اکثر ماها داریم و بزرگان و نام‌آوران‌مان را نمی‌شناسیم. یا ناقص می‌شناسیم. در نشست‌های قبلی هم این غفلت کاملا روشن بود. عجیب بود که بسیاری از ماها استاد اقبال آذر را نمی‌شناختیم و وقتی مستندپرتره او را دیدیم و شنیدیم تازه متوجه شدیم چه چهره تابناکی در موسیقی ایران داریم. 

آشنایی بیشتر با امیرجاهد هم چنین نعمتی بود برای مخاطبان مستند «هزاردستان امیر جاهد». در نشست این مستند «سعید رشتیان» تهیه‌کننده اثر حضور داشت و «منوچهر مشیری» هم بصورت تلفنی، در ابتدای نشست با مخاطبان صحبت کرد. 

بنا به گفته مشیری، در جریان ساخت مستندی درباره نیما یوشیج، این پرسش برایش پیش می‌آید که دکتر محمد معین چه ویژگی خاص و ویژه داشته که نیما امور زعامت و مدیریت آثارش را برای پس از مرگش به او می‌سپارد. همین پرسش سبب می‌شود به فکر ساخت پرتره دکتر معین بیفتد.

در جریان ساخت این پرتره متوجه ارتباط خویشاوندی استاد امیرجاهد با دکتر محمد معین می‌شود. دکتر معین داماد امیرجاهد است و منوجهر مشیری، در روند ساخت مستند دکتر معین با عنوان «یادآر، زشمع مرده یادآر» متوجه نکات و ظرایف زندگی و شخصیت امیرجاهد می‌شود و نهایتا شروع به ساختن مستند پرتره او می‌کند. این اثر در نیمه دوم سال‌های هشتاد سده گذشته تولید و در 1389 نمایش داده می‌شود.

اثری است ماندگار که برخی از بزرگان موسیقی ایران در آن حضور دارند و درباره موسیقی ایران و امیرجاهد صحبت می‌کنند. در میان این افراد، حضور خاطره پروانه بسیار خاص و ناب است. او در نقل خاطراتی از امیرجاهد و تصنیف‌های او قطعاتی از تصنیف‌های او را می‌خواند و شدیدا تحت تاثیر قرار می‌گیرد و اشک از چشمانش جاری می‌شود. احتمالا این آخرین آوازخوانی او باید باشد.

حرفه‌ای‌گری

در ابتدای نشست، رشتیان به چند نکته مهم اشاره کرد که قابل تامل هستند. او سال‌های شصت و هفتاد را دوره «راحت» برای فعالیت عنوان می‌کند و معتقد است در این سال‌ها امکان خلق آثار سینمایی، به‌ویژه مستند فراهم‌تر بود. به مستندهایی هم اشاره می‌کند که محصول این‌سال‌ها هستند.

 ولی به‌مرور ممیزی‌ها و خط‌کشی‌های سفت و سخت بر تلویزیون مسلط می‌شود و بسیاری از هنرمندان و فیلم‌سازان از رسانه اصلی تصویری کشور کوچ می‌کنند و برخی این امکانرا پیدا می‌کنند در خارج از تلویزیون فیلم بسازند مثل همین فیلم که در چارچوب فعالیت‌های مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته‌شد. رشتیان که تولید بیش از یکصد فیلم مستند را در کارنامه دارد، معتقد است «مشکل اصلی سینمای ما، به‌خصوص سینمای مستند «غیرحرفه‌ای»بودن آن است. 

هنوز هم بسیاری از آثاری که تولید می‌شوند مخاطب و سامانه پخش «تعریف‌شده» ندارند. مستندسازان، عموما دنبال آن هستند اثری بسازند که خودشان می‌پسندند یا خودشان فکر می‌کنند ضرورت دارد. می‌گویند طرح خوبی دارم ولی امکان ساخت آن فراهم نمی‌شود».

باید ساخت!

سخنان رشتیان، طبعا پرسش‌های بسیاری را پیش می‌آورد ولی در کنار این پرسش‌ها نکاتی از ظرایف مستند «هزاردستان امیرجاهد» مطرح می‌شودکه قابل تامل هستند. مخاطبی به صحنه شروع فیلم اشاره دارد که «در خانه متروک امیر جاهد و دکتر معین، قبل از تملک آن از طرف شهرداری و احیای است و دوربین می‌چرخد و در پلانی، عکس فروافتاده امیرجاهد در روی رف را دستی بلند می‌کند و ایستاده قرار می‌دهد که نشان‌دهنده قصد کارگردان برای زنده‌کردن نام و خاطره امیرجاهد تلقی می‌شود.

هزاردستان, گزارش مستند هزاردستان امیرجاهد, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

 یکی از مخاطین به تکه‌های تصویری تمرین کنسرتی با رهبری استاد فخرالدینی اشاره می‌کند که انگار نخ تسبیح فیلم است و در جای‌جای آن وجود دارد. به عبارت دیگر ملات فیلم است که بخش‌های مختلف اثر را به هم پیوند می‌دهد. ضمن این‌که ظرافت و پیچیدگی اجرای آثار امیرجاهد را نشان می‌دهد که رهبر ارکستر چقدر به جزییات اثر واقف است و چگونه باید این ظرایف را به نوازنده‌ها منتقل کند. در مجموع، این مستند با نقل بخش‌هایی از زندگی و خلاقیت‌های امیر جاهد، به روشی منطقی و بدون جواشی، مخاطب را می‌کشاند.

اتحادیه خیاطان تهران

سکانس بلندی ازفیلم به نمایش بخش‌هایی از عمارت سابق هنرستان موسیقی در خیابان ارباب اختصاص دارد که در حال حاضر در اختیار اتحادیه خیاطان است. ظاهرا، یک طبقه از آن در اختیار اتحادیه است و یک طبقه‌اش در اختیار خرده‌خیاط‌هایی که به صورت پیوسته در کنار هم قرار گرفته و با چرخ‌هاشان کار می‌کنند. نخستین واکنش مخاطب به این سکانس تاسف است که چرا این هنرستان الان تبدیل به چنین فضایی شده و به جای تربیت هنرجو در آن، مکانی برای تولید پوشاک یا محصول خیاطی است. این نخستین واکنش مخاطب است. نمای ساختمان نشان می‌دهد از بقایای معماری به‌اصطلاح «وارطانی» دوره  پهلوی است ولی به گفته یکی از مخاطبان، پلاک کتیبه‌مانندی در ورودی آن نصب است که نشاندهنده قدمت قاجاری ان است. با این حال، برخی از مخاطبان این سکانس را اغراق‌آمیز می‌دانند. 

«صدای چرخ خیاطی آن‌گونه که در این فیلم می‌بینیم آزارنده و خشدار نیست. علاوه برآن، وقتی کارگاهی چنین شلوغ با تعداد زیادی‌از خیاطان پشت چرخ‌خیاطی را شاهدیم، انتظار می‌رود آوازکی از یکی از خیاطان شنیده شود چون عرف و رسم این نوع آدم‌ها است که ضمن کار ترنم می‌کنند و آوازی زیرجلکی می‌خوانند. چنین به نظر می‌آید کارگردان از این ظرایف گذر کرده تا خشونت این فضا در قیاس با فضای موسیقایی هنری را برجسته کند. 

اما، سعید رشتیان این نظر را رد می‌کند و توضیح می‌دهد «این فضا عیناو بدون‌هیچ فضاسازی فیلم‌برداری شد. دو نوع صدا در آن می‌شنویم. یکی صدای چرخ خیاطی و دیگر صدای کوک ساز. بین این دو صدا هم مکث وجود دارد تا تضاد ان دو را بیشتر نماید. نوعی تعلیق وجود دارد که از شگردهای رایج فیلم‌سازی برای تاثیرگذاری بر مخاطب است».

اطلاعای ذی‌قیمت

یکی از مخاطبان به چند ویژگی این مستند اشاره دارد. «اطلاعت خوب و نسبتا دقیق تخصصی به مخاطب می‌دهد در حوزه موسیقی. 

دوره‌های کاری و حرفه‌ای امیرجاهد را توضیح می‌دهد و سخنان کارشناس حاضر در فیلم، دکتر میرعلی نقی، بسیا گویا هستند. در کنار این داده‌ها، اشاره‌های خوبی به پس‌زمینه‌های سیاسی و اجتماعی وجود دارد که مغتنم است.» این مخاطب در ادامه، به چند نکته دیگر هم اشاره دارد که نشان از تاثرگذاری مستند بر مخاطب است. «حضور تعدادی از بزرگان موسیقی ایران، مثل حسین دهلوی، خاطره پروانه، داریوش طلایی و دیگران، زیبا و خاطره‌ساز است. و به تناسب، برای به‌خاطر ماندن تصویر این بزرگان، عموما از کلوزآپ استفاده شده‌است.

 این همه برجذابیت اثر می‌افزاید. مخاطب دیگری با تاکید زیاد، بر تناسب و کیفیت بالای صدای فیلم اشاره دارد. رسول پیروی این ویژگی‌را یکی‌از مهم‌ترین امتیازهای این مستند می‌داند. رشتیان، در پاسخ این مخاطب به نام و آوازه صداگذار فیلم اشاره می‌کند و می‌گوید «در این فیلم موضوع صدا خیلی مهم بود.

 چون اصولا درون‌مایه فیلم موسیقی و صدا است. به همین خاطر کار صداگذاری آن را امیرحسین قاسمی به عهده گرفت که یکی از خبره‌های این حوزه است.» در این خصوص به قطع‌های مختلف صدا در فیلم باید اشاره کرد که علی‌رغم تنوع جنس صداها، یگانگی اثر حفظ شده‌است. به یاد بیاوریم که این مستند حدود 14 یا 15 سال پیش فیلم‌برداری شده و در همان سال‌ها هم صداگذاری و اصلاح رنگ شده‌است، اما انگار فیلم تازه است. شادابی لازم را دارد و غبار کهنگی بر آن ننشسته که امری مهم و ممتاز است.

 بخشی از شادابی ناشی از تکنیک و مهارت فنی است ولی بخش مهم دیگر ناشی از چیدمان و فیلم‌نامه درست آن است.

داشته‌های گذشته

این سخن در چندین جلسه گذشته مطرح شده که «چه کسانی داشتیم!»، «چه میراثی داشتیم!» و از این قبیل. در این جلسه یکی‌از مخاطبان این شگفتی و حسرت را خیلی نیشدار مطرح می‌کند و می‌گوید. «اگر گفته می‌شود دوران قاجار دوران سیاه بوده، پس چطور این همه هنرمند و ادیب از آن دوره داریم؟»

 ضمن آن‌که در ادامه می‌پرسد چرا امروز چنین بزرگانی را نداریم. در میان پاسخ‌ها، اما، رشتیان معتقد است امروز هم آدم‌های پرمایه و بزرگ کم نداریم.

 موزیسین‌های امروز ما کم از هنرمندان آن دوره نیستند ولی چون تعداد و تنوع بیشتری دراین حوزه را شاهدهستیم، روی یکی‌دو نفر متمرکز نمی‌شویم. اما مهم آن است که در آن زمان در غیاب وسایل ارتباط جمعی موثر و متنوع این آدم‌ها توانستند بده‌بستان فرهنگی موثر باهم داشته‌باشندو کاروان هنررا پیش ببرند.

در این خصوص مخاطبی دیگر به یک نکته مهم اشاره می‌کند: «در فیلم شاهد بودیم که کارشناس موسیقی، اسم چهار تصنیف‌ساز برجسته معاصر را می‌آورد که با شیدا شروع می‌شود و با امیرجاهد تمام می‌شود.

اگر در همین جا مکث کنیم و روند تکاملی تصنیف‌سازی را با آثار این چهار نفر بررسی کنیم، متوجه می‌شویم تصنیف‌های امیر جاهد به نسبت تصنیف‌های مثلا شیدا، ساده‌تر، گویاتر و بدون حشو و زواید است.

 ضمن آن‌که نشان از تبحر کامل امیرجاهد به گوشه‌ها و ظرایف موسیقی ایرانی دارد. یعنی در هرگام از موسیقی ایران شاهد پیشرفت و شکفتگی خاص هم هستیم. امروز هم در میان موزیسین‌های ما کسانی هستند که علاوه بر ارتقای موسیقی ایرانی، سازهای ایرانی را هم ارتقا داده‌اند و بر قدرت و ظرافت صدا و موسیقی ایران افزوده‌اند». در تایید گفته این مخاطب می‌شود به ساخت ویولون دوکاسه توسط استاد قنبری اشاره کرد.

جوانب مختلف زندگی

یکی از مخاطبان به نکته خاصی اشاره دارد: «در این مستند با زندگی هنری و موسیقایی امیر جاهد آشنا می‌شویم ولی به این پرسش پاسخ داده نمی‌شود که این آدم چگونه استاد امیرجاهد شد. چه نقطه‌عطف‌ها و پیچ‌هایی در زندگی داشته. 

رگه‌هایی از زندگی واقعی او را شاهد هستیم. مثلا از رسیدن او به فرماندهی نظمیه قزوین اطلاعات داده می‌شود ولی چگونه کسی که نظامی است چنین موسیقی و تصنیف‌های شاعرانه و عاشقانه می‌سازد معلوم نیست». این حرف را رشتیان هم به گونه دیگری تایید می‌کند و از امیرجاهد به عنوان یک نظامی، کارگزار و مدیر یاد می‌کند «که زندگی‌اش بیشتر رسمی و تعریف‌شده بود تا دلی و شاعرانه.

شاید اگر بار دیگر بشود مستند او را ساخت باید به این پرسش هم پاسخ داده‌شود».

هزاردستان, گزارش مستند هزاردستان امیرجاهد, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

 البته اضافه کنیم که غالب مخاطبان ظرفیت این مستند را در همین حد قابل قبول می‌دانند و معتقدند اگر قرار باشد تمام وجوه زندگی او تعریف شود، باید سریال ساخت نه یک مستند ساده. به هرحال، دیدن پرتره «هزار دستان امیرجاهد» مغتنم بود.به ویژه شنیدن صدای خاطره‌انگیز خاطره پروانه که بدون هیچ روتوش و حاشیه خواند و در خاطرها ماندگار شد. در این مستند نشانه‌های شهری هم داشتیم. مثل یادآوری مکان اول «هنرهای زیبا» در خیابان جمهوری از میدان بهارستان به سمت غرب. یا خانه امیرجاهد و دکتر معین در منطقه سیزده. شنیدن ترانه «پیمان عشق» در تیتراژ نهایی فیلم هم جالب بود. این ترانه از تمرین ارکسترال به رهبری استاد فخرالدینی با صدای آقای سپهرمینو انتخاب شده‌بود.

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx