مستند نواهای گمشده, گزارش مستند نواهای گمشده, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو سی‌یکمین شب فیلم/ 18 مهر ماه 1403 خورشیدی

علیرضا قاسمخان، کارگردان مستند «نواهای گمشده» به دلیل مشغله خاص، در نشست پس از نمایش مستند حضور نداشت و محمود یارمحمدلو که تدوین فیلم را به عهده داشت، به پرسش‌های مخاطبان جواب داد. او به نقل از کارگردان و صحبت‌های پراکنده در طول آماده‌شدن مستند، بر این نکته تاکید دارد که قاسم‌خان علاقمندبود پلی بین موسیقی امروز و داشته‌های قدیم و باستانی بزند و برای این کار با دوستان زیادی صحبت کرده‌بود. در این میان حسین علیزاده اشتیاق بیشتری نشان داده‌بود. یارمحمدلو که دانش‌آموخته سینماو تئاتر با گرایش تدوین است، در کارنامه‌اش کار با ساز و موسیقی هم دیده می‌شود. شاید به همین دلیل توانسته تدوین بسیار دقیق و زیبا از راش‌های در اختیار انجام دهد.

می‌گوید: «مستند بادجن از تقوایی و بوم سیمین کامران شیردل را چندبار دیده بودم و تا حدی حتی تحت تاثیر تدوین آن‌ها بودم. از طرف دیگر زمینه موسیقی هم داشتم. و وقتی تدوین این فیلم به من سپرده‌شد، تمام داشته‌هایم را خرج آن کردم.» با همین پیشینه است که فیلم تدوین می‌شود. به گفته حسین حقگو، «مهم‌ترین امتیاز این مستند تدوین آن است. در کارهای قاسمخان و یارمحمدلو فرم برجسته است. اصولا سینمای امروز به سمت فرم می‌رود. از قصه‌گویی و روایت فاصله می‌گیرد. در جهان امروز هرچه قصه و روایت بوده، گفته شده ولی جهان فرم خیلی وسیع است. 

یک قصه را با چندین فرم می‌توان بیان کرد. هرچه که قصه‌ها محدود هستند، فرم متنوع و متکثر است.» حقگو معتقد است فیلم هرچه بیشتر به سمت فرم برود ماندگارتر و سینمایی‌تر است. این را هم اضافه می‌کند توجه به فرم گرایش جدیدی است و سابقه زیادی در سینما ندارد. نه این‌که قبلا کسی به فرم توجه نداشته، ولی رواج و مقبولیت امروز را نداشته. «به همین خاطر مستند «نواهای گمشده» که بیست سال پیش ساخته‌سده و این‌قدر قوی به فرم توجه کرده، شایسته توجه و تقدیر است. در آن زمان بحث فرم در سینمای مستند ایران چندان رایج و شایع نبود. قاسم‌خان و یارمحمدلو از پیشگامان هستند».

قصه و فرم

قبل از این‌که یارمحمدلو درباره برخی زوایای کلید خوردن این مستند بگوید، حسین حقگو به این نکته ظریف اشاره می‌کند که موضوع «فرم و محتوا» نیست. آن امری جدا و بحثی متفاوت است. موضوع بر سر قصه و فرم است. این حرف در میان مخاطبان، البته مخالف هم دارد. یکی از مخاطبان معتقد است «تصادفا آن‌چه که ماندگار است روایت است نه فرم. تمام دانسته‌های ما از گذشتگان دور بر اساس روایت و قصه است.. خود همین مستند هم در بطن یک قصه جریان می‌یابد. این قصه ممکن است قصه کنجکاوی یک موزیسین نسبت به چند شیء موزه‌ای باشد، یا می‌تواند قصه‌هایی باشند که موزیسین از نقش‌های اشیا می‌سازد یا هر قصه دیگر.

 یکی از جذابیت‌های این مستند آن است که چند امر تاریخی و پژوهشی را با زبان روایت منتقل می‌کند نه به صورت گزارش». در این خصوص، یکی از مخاطبان به رابطه فرم و محتوا اشاره می‌کند و آن را داستانی کهنه می‌داند که سر هر کوچه و بازار روایت می‌شود. در عین حال به گفته روئین پاکباز اشاره می‌کندکه «آیا می‌توانید فرمی را نشان دهد که خالی از محتوا باشد؟» هیچ شکل و کالبدی بدون محتوا وجود ندارد. فرم از محتوا می‌آید.

 

مستند نواهای گمشده, گزارش مستند نواهای گمشده, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

فرم هنری

پایان بخش این بحث را یکی از مخاطبان بیان می‌کند و معتقد است «روایت یا قصه‌ای ماندگار است که فرم هنری داشته‌باشد. به همین خاطر است که افسانه کوراوغلو جاودانه می‌شود. قصه‌های شاهنامه با فرم هنری شاعرانه‌ای که فردوسی به آن‌ها داده، جاودانه شده‌اند. همین‌طور گیلگمش و بسیاری روایت‌های دیگر.» یکی از نمونه‌های بیان هنری فرم را در همین مستند شاهدیم. نخست آن‌که ما عکس اغلب این مجسمه‌های کوچک را در کتاب‌ها یا حتی فیلم‌ها بدون امکان درک مقیاس آن‌ها دیده‌ایم ولی وقتی هریک از آن‌ها را در دستان حسین علیزاده می‌بینیم، تصور دقیق‌تری از ابعاد و مقیاس آن‌ها داریم. حتی وقتی علیزاده این مجسمه کوچک را در دستش می‌چرخاند و با دقت به زوایای آن دقت می‌کند. یا وقتی که از آن مجسمه دوکی‌شکل شیاردار سعی می‌کند صدای موسیقایی درآورد، همه این ظرایف ما را درگیر می‌کند. این نوع نگاه شکلی به موضوع آن را از حالت یک گزارش تصویری ساده و خام خارج می‌کند و به آن‌ها شخصیت می‌دهد. در حقیقت اشیاء به نوعی تبدیل به پرسوناژ می‌شوند.

هنر تدوین

سهیلا غفاری راد معتقد است «وقتی مستند تمام شد، ناراحت شدم. می‌خواستم ادامه داشته‌باشد. خیلی زیبا و موثر بود. اما آن‌چه که این مستند را نجات داده، تدوین است. هم‌نوایی کامل تصویر و صدا فوق‌العاده است. حتی حرکت ظریف صورت علیزاده با ریتم و نت موسیقی متن تطابق دارد». این مخاطب معتقد است شاید می‌شد قاب‌ها را از زاویه‌های دیگری گرفت که احتمالا زیباتر و قوی‌تر باشند، ولی در مورد تدوین هیچ ایرادی نمی‌توان گرفت. عالی است.

حسین‌حقگو به حرف‌های این‌مخاطب موضوع دیگری اضافه می‌کند: فیلم‌برداری مستند. می‌گوید «اگر به کتاب رستاخیز کلمات از شفیعی کدکنی مراجعه کنیم متوجه اهمیت تقطیع و موسیقی کلام می‌شویم. همین طور به ارزش فرم در هنر و ادبیات پی می‌بریم.» او اضافه می‌کند علاوه بر این ظرایف، یکی از ویژگی‌ها و امتیازات این مستند، فیلمبرداری آن است که توسط دلپاک انجام شده. کار شگرف و فوق‌العاده‌ای است. به ویژه تصاویری که از اشیا در زمینه سیاه یا تیره گرفته که کار بسیار سختی است». این نکته را ستار حیدری به زبانی دیگر تاکید می‌کند: « در این مستند درخشش رنگ کاملا برجسته است.» و اضافه می‌کند «این مستند نشان می‌دهد زنان ایرانی از هزاره‌ها پیش نقش موثری در موسیقی داشته‌اند.در اغلب نقوش روی اشیا زنانی را می‌بینیم که ساز می‌زنند». این را هم می‌شود اضافه کرد که این زنان در حال نواختن سازهای متنوع هستند. این نقوش از یک طرف سهم و نقش زنان را نشان می‌دهد، از سوی دیگر تنوع سازهای موسیقی در آن زمان‌ها را.

 

 مجسمه‌هایی هم در فیلم دیده می‌شوند که انگار زنی است در حال رقص. مستند «نواهای گمشده» از این جهت هم بسیار با ارزش است. نشان از قدمت و غنای موسیقی ایران دارد.

مستند شاعرانه

امیرهادی ملک اسماعیلی معتقد است ارزش این مستند به شاعرانگی آن است نه لزوما استناد تاریخی یا پژوهش‌های پشتیبان آن. او می‌گوید: «اهمیت بوم سیمینِ کامران شیردل در آن است که او توانسته به اشیاء تاریخی جان ببخشد. قاسمخان هم دراین مستند کااری مشابه کامران شیردل انجام داده. موسیقی در جان‌بخشیدن به اشیاء کاملا محسوس است. به‌ویژه آن‌که موسیقی را هم حسین علیزاده برای خود همین مستند نوشته و انطباق کامل با مضمون مستند دارد».

 

هنر قاسمخان این است که ذهنیت حسین علیزاده را با تصاویر و گفتار روان و روشن متن به هم نزدیک کرده. در سایه این هم‌نوایی ما دنبال سندیت تاریخی گفتار نیستیم. روایت ساده و روان یک موزیسین را با پس‌زمینه اشیاء موزه‌ای شاهدیم‌که بسیار نرم و راحت منتقل می‌شود. این موضوع را یکی از مخاطبان به نوعی مورد تاکید قرار می‌دهد «روایت در تاریخ هست ولی می‌تواند هرمنوتیک باشد. پس یک اثر سینمایی مستند تاریخ را به عنوان یک زمین سفت و سخت نمی‌بیند که پایش را محکم بر آن بگذارد. تاریخ همیشه در حال تغییر و تحول است». 

مخاطبی با تاکید بر تغییر تاریخ و درون‌مایه آن، و با اشاره به تصاویری از مستند «نواهای گمشده» به این نکته مهم اشاره می‌کند که «به نظر می‌آید در تاریخ باستان ایران سوگواری وجود ندارد و تمام مناسبت‌ها در ارتباط با جشن و سرود هستند. این امر امروز کاملا متفاوت است. بنابراین اهمیت یک مستندرا در پایبندی و دقت در اسناد و مدارک دیدن لزوما به نتیجه نمی‌رسد. در یک مستند موفق مخاطب چیزی را کشف می‌کند که احتمالا قبلا بارها و بارها دیده یا تجربه کرده‌بوده. در این مستند، با نگاه تازه به موزه، متوجه می‌شویم که اشیاء موزه می‌تواند حرف‌های زیادی داشته‌باشند.

آرامش رنگارنگ

فیلم با تصاویری از شعله آتش در پس زمینه پیکره‌ای شروع می‌شودکه کم‌کم تکه‌هایی از آن با زدودن خاک رویش نمایان می‌شود، با شعله‌های آتش هم تمام می‌شود. شروع و پایانی به هم پیوسته. در سرتاسر فیلم گفتار نرم و آهنگینی را می‌شنویم که با صدای حسین علیزاده روایت می‌شود. بدون افت‌وخیز زیاد و خشن. تمام تصاویر و گفتار نرم و روان هستند. هیجانی و پر از درشتی یا درشت‌پارچگی آزارنده نیستند. گویی در کنار راوی نشسته‌اید و با آرامش به روایت او از نقش و موتیف‌های باستانی نکات تازه‌ای را کشف می‌کنید. آن هم به روش کشف و شهود نه باستان‌شناسانه. 

در ارتباط با درون‌مایه فیلم که نیم‌نگاهی به تاریخ باستان دارد، مرتضی شاملی، فیلم‌ساز، بر این باور است‌که «در شناخت باستان ایران مشکل داریم. خود جامعه باستانی را درست نمی‌شناسیم. طبعا موسیقی آن را هم نمی‌شناسیم. به همین خاطر ساختن مستند از موسیقی باستان بسیار سخت و پر از ریسک است. آن‌چه که از باستان مانده دعاهای مذهبی و گفته‌های موبدان است. طبعا با درون‌مایه آیین و دین. اگر هم قصه‌ای باشد قصه دینی و مذهبی است از تقابل خیر و شر و نور و روشنایی». 

او با اشاره به پیکره‌ها و تندیس‌ها و دیوارنقش‌هایی که مثلا در تخت جمشید وجود دارند می‌پرسد «آن تصاویر مربوط به آرایش و چهره‌های هخامنشی چه می‌گویند به ما؟ ما کمبودفاحش تحقیق داریم.» این نکته را یکی از مخاطبان مورد تردید قرار می‌دهد و معتقد است امروز ما دانسته‌های بسیار زیادی ازگذشته‌و از باستان داریم. این دانسته‌ها حاصل فعالیت گروه‌های بزرگ و کوچک باستان‌شناس است که در طی دهه‌های گذشته در سایت‌های مختلف کاوش و تحقیق کرده‌اند و کشفیاتی داشته‌اند. این کشف‌ها مواد اولیه لازم برای تاریخ‌نویسان هستند.

نواها چه می‌شوند؟

اما نکته در این است که ما در کشفیات باستان‌شناسی به اشیا و آثار صلب دسترسی پیدا می‌کنیم. مثلا ممکن است حتی یک ساز قدیمی را سالم از زیر خاک بیرون بکشیم، این کشف آیا کمک می‌کند ملودی‌ها و نواها را هم بشناسیم؟ جواب، احتمالا، منفی است.

 صدا چیزی نیست که جسمیت داشته‌باشد و بتوان بقایای آن را از زیر خاک بیرون کشید. شناخت نواها و آوازها کار پژوهشگرانی است که در این زمینه تخصص دارند. یکی از مخاطبان به تجربه جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید «یک هفته پیش یک دوتار نواز تربت جام قطعاتی را در خانه اردیبهشت اودلاجان اجرا کرد. او موسیقی خراسان را به دو دوره باستانی و عرفانی تقسیم می‌کرد.قطعه‌ای را اجرا کرد به نام «پلتان» که احتمالا بعدها شده «پیلتن». به گفته این هنرمند، این قطعه متعلق به دوره اشکانی است و برای سربازان اجرا می‌شد.»بنابراین می‌توان امیدوار بود که پژوهش و تحقیق برای شناخت موسیقی باستانی و تاریخی ایران وجود دارد و رگه‌هایی از آن هم در حال حاضر در دسترس است.

مستند نواهای گمشده, گزارش مستند نواهای گمشده, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

 این امر، لزوما، منحصر به ایران نیست و در بسیاری از کشورهای باستانی این مشکل وجود دارد. مرتضی شاملی با تایید این نکات، به یک موضوع دیگر هم اشاره می‌کند که «تقریبا غالب این پژوهش‌ها را دیگران برای ما انجام داده‌اند و خود ما ایرانیان نقش زیادی در تولید این محتواها نداریم». حرف درستی است ولی چندان مایه نگرانی نیست چون تمام داشته‌ها و مفاخر تاریخی و باستانی در هر کجای عالم که باشند، بخشی از ثروت علمی و مدنی جهانی است و همه مسئول شناخت آن هستند.

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx