گزارش مستند قطار مسیر 60, گزارش مستند قطار مسیر ۶۰, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو سی‌اُمین شب فیلم/ 11 مهر ماه 1403 خورشیدی

کتایون جهانگیری می‌گوید «در سال‌های 85 و 86 بود، در مراسمی سرود دوران جنگ را پخش می‌کردند. بی‌اختیار شروع کردم به خواندن آن. برایم این پرسش مطرح شد که چگونه این موسیقی در ذهن من مانده. اصولا چه می‌شود که یک موسیقی ماندگار می‌شود.» با این دغدغه است که کارگردان توصیه مرکز سینمای تجربی و مستند را می‌پذیرد و تحت عنوان ادامه مستند «فریاد شد آواز» مستند قطار مسیر 60 را کلید می‌زند. مستندی که قرار است به سال‌های توام با گیجی و آشفتگی در موسیقی و هنر ایران بپردازد. او اضافه می‌کند «تضاد در آن دوره برایم جذاب بود.» ولی کدام تضاد؟

می‌گوید «وقتی از تراژدی فاصله بگیرید و از دور آن را ببینید، تبدیل به کمدی می‌شود». به گفته زنده‌یاد عباس کیارستمی، بسیاری از رویدادهای زندگی در برداشت کلوزآپ تراژدی است در لانگ شات، کمدی. اتفاقات موسیقی در سال‌های شصت، چنین ویژگی‌ای دارد. امروز شنیدن این‌که فلان موزیسینی که برای تلویزیون کار می‌کرد و موسیقی اجرا می‌کرد برای بردن ویولون به خانه‌اش یا برعکس باید نامه‌ای از رییس تلویرین همراه می‌داشته تا در درمسیر کسی جلبش نکند، خنده‌دار است.

اما این وضع واقیت داشت و در زمان خودش یک تراژدی بود. در این مستند تصویر نامه‌ای از رییس تلویزیون را می‌بینیم که به مقامات انتظامی اعلام می‌کند آقای رحیمیان (آهنگساز و نوازنده) مجاز است ویولون همراه داشته‌باشد. به این خاطر ساختن مستند درباره موقعیت موسیقی درسال‌های شصت پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. 

جسارت هم می‌خواهد. محمود یارمحمدلو تعریف می‌کند «درآن‌سال‌ها حتی وقتی بنیاد فارانی یک فضای نسبتا بازی درست کرد که دست‌اندرکاران سینما بتوانندبصورت محفلی در یکی‌از سالن‌های آن‌جا فیلم ببینند و گپ بزنند، وقتی قیصر را نمایش دادند، کسی جرات نکرد درباره‌ش صحبت کند مبادا متهم به طرفداری از رژیم سایق شود!». در چنین وضعیتی، البته بودند افراد و گروه‌هایی‌که عاشقانه درکار هنری‌و موسیقایی بودند ولی طبعا راحت نبود و محدودیت‌های زیادی را باید تحمل می‌کردند.

طول و عرض فیلم

در خصوص مستند «قطار مسیر 60» ممکن است برخی از مخاطبان به تدوین آن ایراد بگیرند یا برخی پلان‌ها را نالازم بدانند ولی دیگرانی هم هستند که آن را دقیق و به اندازه برمی‌شمارند. در میان مخاطبان، رسول پیروی که فیلم‌بردار است معتقد است «این مستند حتما مستند ضعیفی نیست ولی مشکل هم دارد. پلان‌ها در جاهایی زیاد هستند.

 ابتدای فیلم بسیار خوب شروع شده ولی از میانه به بعد درازگو شده. به نظر، این‌همه تصویر و گفتار گلریز یا مهرداد کاظمی،لازم نیست. شاید خسته‌کننده باشد.» این نظر را برخی از مخاطبان رد می‌کنند. یکی می‌گوید: «برعکس، خیلی هم خوب بود. مراحل مختلف موسیقی پس از انقلاب را نشان می‌دهد.

تضادهایی را که حاکم بود به دقت تصویر می‌کند. برخی مصاحبه‌شونده‌ها، مثل کیوان ساکت خیلی دقیق این تضاد و دوگانگی حاکم بر فضای موسیقی را مطرح می‌کنند». انصافا، برخی سکانس‌های فیلم فوق‌العاده بود. از جمله سکانس‌های اولیه که تصاویری از رهبری یک ارکستر را بصورت منقطع و برشی با تصاویری از اتفاقات بیرون سالن آمیخته‌است. تدوین بسیار زیبایی از کار درآمده.

وزن مصاحبه‌شونده‌ها

ستار حیدری معتقد است «شاید می‌شد یا بهتر بود از نظرات‌و دانش برخی کارشناسان معتبرتر استفاده شود. در ایران هستند کسانی که شناخت دقیق‌تری نسبت به‌موسیقی آن‌دوره دارند».این مخاطب درتایید حرفش به گفته خانم بهمن‌پور اشاره می‌کند که موسیقی آن دوره را در دوگانه «شجریان-آهنگران» عنوان می‌کند که حتما درست نیست.

 شاید کمی هم اهانت‌آمیز برای شجریان باشد.  کتایون جهانگیری برای این گله یا انتقاد جواب دارد. «شخصیت‌های برجسته، به دلایل مختلف، متاسفانه نگاه از بالا به پایین دارند و حاضر نیستند پرسش‌وپاسخ شکل چالشی بگیرد.

گزارش مستند قطار مسیر 60, گزارش مستند قطار مسیر ۶۰, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

 از سوی دیگر، مخاطب در برابر نظر آن شخصیت‌ها خود را تابع و تسلیم می‌داند و نمی‌تواند چون و چرا کند. ولی شخصیت‌هایی که به اصطلاح هنوز سلبریتی نشده‌اند برخورد راحت‌تر و حتی دقیق‌تری دارند. در این مستند شاهدهستیم‌که گاه نظرات مخالف ازسوی کارشناسان مطرح می‌شود که نشان از راحت‌بودن بحث است. حرف‌های ساکت با اظهارات شاهنگ کاملا متفاوت است، هرچند شاهنگ که خود از مدیران آن زمان بود، به معیوب‌بودن چرخه موسیقی معترف است.

تیغ دو لبه!

واقعیت آن است که اصولا فیلم مستند یک تیغ دولبه است. هرگفته یا تصویر آن ممکن است به برداشت‌ها و استنتاج‌های مختلف یا متضاد منجر شود. و وقتی خود سوژه هم تیغ دولبه است، مثل موسیقی سال‌های شصت، موضوع پیچیده‌تر می‌شود. یارمحمدلو، در این باره مثالی می‌زند «در این مستند، ممکن است بگوییم چرا شجریان کم‌فروغ دیده شده یا فلان هنرمند چرا نیست. این حرف‌ها چندان غریب نیستند. ولی وقتی در همین مستند می‌بینیم صادق آهنگران برای این‌که اثری موسیقایی را هجو کند، آن را به موسیقی قبل از انقلاب تشبیه می‌کند. این‌جاست که تیغ کلام دو لبه است. مگر موسیقی قبل از انقلاب هجو بود؟ آن همه آثار فاخر، از جمله مجموعه موسیقی «گل‌ها» مگر هجو بود؟ این‌جاست که کارگردان در لبه مرز می‌ماند. 

اگر حرف او را حذف کند، متهم است که سانسورعقیده کرده، اگر در مستند بیاورد متهم است که حرف خود را از زبان او می‌گوید. حساسیت موضوع تا این حد است». یارمحمدلو، پس از این موضوع، نظرش درباره فیلم را چنین بیان می‌کند «اثری است با موضوعی حساس که با جسارت ساخته شده، هرچند شاید می‌شد برخی پلان‌ها یا سکانس‌ها را حذف کرد».

 مخاطب دیگری هم همین حرف را دارد. «اگر از فیلم مستند دنبال سندیت هستیم، باید از گذاشتن برخی پلان‌ها و سکانس‌ها اجتناب کرد. مثلا چرا بخش سرودهای جنگ و انقلاب در این مستند این‌قدر زیاد است؟ گاه چنان می‌نماید که کارگردان باور خود را با آوردن این تصویرها به مخاطب منتقل می‌کند. با این‌حال مستند خوبی است و بسیاری از مسائل را برای‌مان یادآوری می‌کند. درست مثل فیلم شهید ثالث، که اگر کند هم بود، بازتاب زندگی شخصیت فیلم بود نه خواسته یا تلقین کارگردان. در این‌جا هم همان اتفاق افتاده».

رمز دوام موسیقی

به باور یکی از مخاطبان، متاسفانه ما هنوز ننشته‌ایم ببینیم در اوایل انقلاب چه چیزهایی نداشتیم که امروز ما را به این‌جا رسانده. در آن سال‌ها با نقل این گفته که «سینمای پیش از انقلاب، فحشا بود»، آتش به دودمان سینما و هنر زده‌شد.

 با ساختن مستندهایی از جنس «قطار مسیر 60» باید آن دوره و دوره‌های دیگر را هم واکاوی کرد. یکی از راه‌های واکاوی آن است که نظرات و تحلیل‌های افراد صاحب‌نظر را بشنویم و نقل کنیم. کتایون جهانگیری به همین خاطر فیلم خود را بر اساس مصاحبه طراحی کرده‌است. 

«فیلم اصولا مصاحبه‌محور است. لزومی نبود گفتار بگذاریم. اطلاعات از لابلای خاطره‌‌گویی یک عده آدم درمی‌آید. فیلم البته پشتوانه پژوهش دارد ولی تلاش دارد از میان حرف‌های مصاحبه‌شونده‌ها متن و بطن موسیقی سال‌های شصت را به مخاطب منتقل کند.» او در ادامه تاکید می‌کند «فیلم سفارشی نیست؛ هیچ‌ چیز به من تحمیل نشده. هرچه می‌خواستم ساخته‌ام.

 در مرحله تدوین هم شانس یاری کرد که آقای اکتسابی فرصت داشت و تدوین فیلم را پذیرفت». یکی از مخاطبان ایراد کوچکی به تدوین فیلم دارد. از دید او برخی پلان‌ها حتی ممکن است توهین به مخاطب باشد. مثلا وقتی گفته می‌شود «گیتار حذف شد» ما تصویری از گیتار می‌بینیم که از صفحه حذف می‌شود. انگار بیننده نمی‌داند گیتار چی هست. 

این مخاطب در ادامه یادآور می‌شود «مستندساز لازم نیست همه اطلاعات مربوط به موضوع را به مخاطب منتقل کند. امکان ندارد در یک مستند هشتاد دقیقه‌ای این همه اطلاعات پخش شود. درست مثل آن است که در یک سلف‌سرویس از هر غذا و خوراکی یک قاشق برداریم. یعنی ما اصلا انتخاب مشخص نداریم و نمی‌دانیم چی دوست داریم بخوریم!»

رنج و سرمستی

یک مستند خوب آن است که پس از دیدنش مخاطب به فکر فرو رود و پرسش‌هایی برایش مطرح شود. این مستند می‌توانست فقط و فقط دنبال این پرسش باشد که رمز دوام این موسیقی در چیست؟ چطور شد که با این همه بگیر و ببند، باز هم موسیقی زنده مانده و هر روز هم شکوفاتر می‌شود.

 برای زنده‌ماندن موسیقی رنج‌ها کشیده‌شده. این مستند بخشی از آن مصیبت‌ها و رنج‌ها را عریان می‌کند.قطعا می‌شد وجوه دیگری از این رنج‌ها را هم برشمرد. ولی در همین حد هم غنیمت است و یادآور مسائل بسیاری است.

 در عین حال‌در این مستندنکات ظریفی هست‌که ممکن است در لابلای نقل مصائب مورد غفلت قرار گیرد. امروز ممکن است نگاه به موسیقی صادق آهنگران و تاثیر آن بر سربازان و مردم عادی، در نگاه اول تبلیغایی به نظر آید ولی وقتی داستان را از زبان خود آهنگران می‌شنویم که شاعری بومی و بدون نام‌ونشان در منطقه بود که هزاران شعر آیینی داشته و هرگز هم در رسانه‌ها دیده نشده و آهنگران متن سرودهای خود را از او می‌گرفته، متوجه می‌شویم که یکی از دلایل دلنشین‌شدن سرودهای او نزد اهالی منطقه تطابق متن و فهم سرودها با ادبیات ملموس و عامیانه همان منطقه است. آهنگران این سرودها را از ذهن خودش نتراشیده، پشتوانه فرهنگ عامیانه داشته. 

علاوه بر این‌ها، با کمی دقت بیشتر، متوجه التهاب و تناقضات دوره مورد نظر می‌شویم. در آن سال‌ها هیچ ثبات و نظم تعریف‌شده‌ای نبود. هم در هنر و سینما و موسیقی هم در کل جامعه. علاوه بر آشفتگی عمومی مدیریت کشور که ناشی از عدم آشنایی و تسلط مدیران تازه به قدرت رسیده به رموز حکمرانی است، نبود بینش و مبانی نظری واحد تعریف‌شده برای اداره امور هم کار را پیچیده می‌کرد. در این مورد مصداق زیاد است.

شش و هشت!

معروف است که در آن سال‌ها می‌گفتند شش و هشت در موسیقی ممنوع است چون مقدمه لهو و لعب است. در حالی‌ که چندین سرود رسمی و رایج با همین تم ساخته شده‌اند.

 بسیاری از سازها ممنوع بود ولی در اجرای موسیقی سرودهای رسمی و رایج از همه سازها استفاده می‌شد. موسیقی قبل از انقلاب را لعو و لعب نلقی می‌کردند ولی سرودهای مشهوری چون «ای شهید مطهر» را از ملودی‌های تصنیفی از آن سال‌ها ساختند که بسیار هم نقل و پخش شد. در چنین سال‌هایی همه می‌توانستند قهرمان باشند یا ضد انقلاب.

در مستند «قطار مسیر 60»، با این مسائل روبرو هستیم. مشت نمونه خروار. می‌شد، حتما، به موضوع کوچ هنرمندان اشاره دقیق‌تری کرد.می‌شد در نقطه مقابل به موسیقی‌های فاخر که با صدای شجریان یا شهرام ناظری اجرا شدند هم اشاره بهتری کرد.می‌شد از کاوه دیلمی هم گفت. و خیلی چیزهای دیگر. کارگردان روش و منش خود را دارد.

گزارش مستند قطار مسیر 60, گزارش مستند قطار مسیر ۶۰, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

  ولی ما هم حق داریم بپرسیم این تضاد را چرا در دوگانه موسیقی بالنده با موسیقی رسمی ندیدیم؟ بالاخره هرآن‌چه امروز داریم جوانه‌ها و شکفته‌های بذری است که در آن سال‌ها توسط نمایندگان موسیقی درست افشانده شده. در این مستند از زبان کیوان ساکت می‌شنویم که فلان آهنگساز، بیش از هشتصد موسیقی ساخته! مگر می‌شود در این بازه کوتاه چنان حجمی از آثار تولید کرد که آثاری قابل قبول باشند و حداقلی از هنر موسیقی را داشته‌باشند؟! یا مصاحبه شونده دیگری می‌گوید گلریز دویست سرود خواند و دکترای موسیقی گرفت! این ها امروز کمیک هستند!

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx