گزارش مستند عاشیق اصلان طالبی, گزارش مستند عاشیق اصلان طالبی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو سی‌‌وپنجمین شب فیلم/ 16 آبان ماه 1403 خورشیدی

به نقل از فرهاد ورهرام، در سال‌های هفتاد سده قبل، به ابتکار مدیریت حوزه هنری انقلاب اسلامی، ساخت یک رشته مستند با موضوع آخرین بازماندگان موسیقی اقوام در دستور قرار گرفت با عنوان کلی «آیینه و آواز» که توسط کارگردانان مطرح آن زمان ساخته‌شدند. از جمله این کارگردان‌ها زنده‌یاد محمدرضا مقدسیان بود که با بهره‌گیری از پژوهش‌های محمدرضا درویشی، دو مستند ساخت از جمله «عاشیق اصلان طالبی».

این فیلم در یکصد و سی‌وپنجمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد و نظرات متفاوت مخاطبان را به همراه آورد. این فیلم افت‌وخیر زیادی ندارد و در قالب یک داستان‌واره کوتاه، اجازه می‌دهد عاشیق حرف‌های خود را بزند  و قطعاتی را با ساز بخواند. در ابتدا با گردش دوربین با خانه معمولی و حتی محقر عاشیق آشنا می‌شویم که او را در حالتی نیمه‌بستری نشان می‌دهد.مردی (احیانا پسرش) می‌آید او را از جا بلند می‌کند و کمکش می‌کند لباس بپوشد و همراه او با تاکسی به محل کارشان بروند که یک قهوه‌خانه کاملامعمولی شهر است با میز و صندلی زهواردررفته.

با بازشدن در و مستقر شدن پدر و پسر، کم‌کم تعدادی مشتری وارد می‌شوند و با سلام و علیک با عاشیق، در صندلی‌ها می‌نشینند و مرد برایشان چای می‌ریزد و جلوشان می‌گذارد.

یکی از مشتری‌ها به عاشیق می‌گوید «من و دوستم از راه دور آمده‌ایم، سازی بزن که حال‌مان را بهتر کند». یکی دیگر هم چنین تقاضایی دارد. عاشیق، پیرانه‌سر، ساز به دست می‌گیرد و برای جمع می‌خواند. هرچه می‌خواند صدایش رساتر و چهره‌اش شادابتر می‌شد، انگار نه انگار حدود هفتاد سال از عمرش گذشته و پیر به حساب می‌آید. جالب است در شروع ساز و آواز به مشتری‌ها می‌گوید من در این روزها غمگین هستم ولی برای شما ساز غمبار نخواهم‌زد. می‌زند و می‌خواند و شوری در دل مشتری‌ها به پا می‌کند. تقریبا بیش از هفتاد درصد زمان فیلم حرف‌ها و آواز عاشیق است به زبان ترکی بدون هیچ زیرنویس یا ترجمه. چند قطعه اجرا می‌کند و سپس او را می‌بینیم که از دکان خارج می‌شود و کرکره پایین می‌آید و تمام. همین!

هویت عاشیق!

یکی از مخاطبان مستند که ترک‌زبان است، بخش‌ های اصلی حرف‌های عاشیق برای مخاطبان ترجمه می‌کند. پس از شنیدن این توضیحات است که تقریبا همه مخاطبان اعلام می‌کنند حیف است که این فیلم با چنین محتوای تند و قوی قابل استفاده مخاطبان غیر ترک‌زبان نیست. هرچند برخی از حاضرین هم که ترک‌زبان نیستند معتقدند این مستند نیاز به زیرنویس ندارد چون حالات چهره و تصاویر نزدیک از عاشیق به خوبی توانسته درونیات او را به بیننده منتقل کند.

عاشیق اصلان در میان اجراهای خود، چند نکته مهم را به شنوندگانش بیان می‌کنند. تصویربرداری هم چنان است که هیچ‌گونه حرکت نمایشی و به اصطلاح بازی در حرکات و حرف‌های او دیده نمی‌شود. به نظر می‌آید کارگردان توانسته حس اعتماد لازم بین خود و عاشیق را فراهم آورد تا او بدون هیچ حرکت نمایشی حرف‌های خودش را بزند و آواز بخواند. لازم به ذکر  است که عاشیق اصلان از بازماندگان نسل عاشیق حسین و عاشیق عسگر است که قله‌های اصلی ادبیات و موسیقی آذربایجان هستند. نحوه بیان درد و نحوه ارتباط عاشیق اصلان موید این تداوم عاشیقی است.

گزارش مستند عاشیق اصلان طالبی, گزارش مستند عاشیق اصلان طالبی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

زبان مردم

عاشیق در گفته‌هایش برای جماعت حاضر در قهوه‌خانه از معنا و جناس واژه «ساز» استفاده می‌کند و به شکلی بسیار ساده و شیوا می‌گوید تمبک، تار، گارمون، ضرب و سه‌تار و همه و همه «ساز» هستند. اما وقتی ما می‌حواهیم بدانیم حال طرف خوب است، و به اصطلاح حالش کوک است می‌پرسیم (البته به ترکی) حالت ساز است؟ (کیفون ساز دی؟) یا وقتی می‌خواهیم بدانیم اوضاع ماشینت چطوره می‌پرسیم ماشینت ساز است؟ (ماشی‌نین ساز دی؟) همین‌طور در مورد همه موارد. پس ساز یعنی خوب، یعنی خوش! این نوع استدلال و معرفی ساز بسیار شیوا و موثر است. و تصاویر چهره‌های حاضر در قهوه‌خانه نشان می‌دهد چه راحت حرف‌های عاشیق را می‌فهمند.

عاشیق اصلان در حرف‌های خود از این‌که دیگر امکان زدن ساز و خواندن نیست دلخور است. با واژه‌ها و اصطلاح‌های کاملا قابل درک اوضاع را برای مخاطبانش می‌شکافد و هرچه در دل دارد به زیبایی بیان می‌کند. در حقیقت با حسی کاملا شخصی و بسیار موثر مانیفستی نیروند صادر می‌کند و اوضاع موسیقی در آن روزها را منعکس می‌کند

نقد وضع موجود

عاشیق اصلان می‌گوید: «همه زندگی من همین ساز است. حتی پنج پسر و دو دخترم را با کمک این ساز بزرگ کردم و تحویل جامعه دادم». او سپس به دلخوری شدید خود از اوضاع موجود می‌پردازد و با تشر می‌گوید «این صدا و این دست‌ها را خدا به من داده. 

من هم به شکرانه این نعمت برای شما می‌خوانم و دردهای شما را فریاد می‌کنم. خدا این نعمت‌ها را به من داده که به شما خدمت کنم. اما به من می‌گویند ساز نزن! می‌گویند ساز را نباید نشان داد! شما چه‌کاره هستید که مرا از آن‌چه  که خدا داده محروم می‌کنید؟» دراین فراز است‌که عاشیق جمله بسیار زیبایی می‌گوید و با تاثر و تاسف اعلام می‌کند «مرا نامحرم سازم کرده‌اند و سازم را نامحرم من!» و وقتی این جملات را ادا می‌کند، سرتاسر شور است و تصمیم.

 عاشیق به این حرف‌ها اکتفا نمی‌کند و به حوزه اجتماعی هم وارد می‌شود «پنج تا پسر دارم، همه بیکار! بچه‌های دیگر هم همین‌طور. همه جوان‌ها بیکارند». او به رسم همه ما ایرانی‌ها اشاره می‌کند که «وقتی می‌خواهیم چیزی بخوریم به دور و اطراف‌مان بفرما می‌زنیم. تعارف می‌کنیم لقمه‌ای بزنند. حالا چه؟ این کار را می‌کنیم؟» و هشدار می‌دهد «آه فقیر فقرا نمی‌گذارد وضع بدین منوال بماند!». و بعدش، دوباره شروع می‌کند به زدن ساز وخواندن. جالب است ترجیع‌بند این آواز«صبر اِلَ» است یعنی «صبور باش. صبر داشته‌باشد. او، گویی در انتظار فرج است. می‌داند اوضاع بر این منوال نخواهد ماند. باید صبر کرد تا ببینیم چه شود.

 

 

حرف‌ها و آواز عاشیق اصلان دقیقا شاهد این مدعا است‌که عاشیق‌ها فقط آوازخوان و نوازنده نبوده‌اند. آن‌ها همیشه زبان مردم بوده‌اند و در ساز و آوازشان از مردم و مسائل آن‌ها گفته‌اند. بسیار جالب است که حرف‌زدن عادی او با مهمانان قهوه‌خانه هم موزون و آهنگین است!

غم روزگار و عشق فردا!

لاله مصدقی، همسر زنده‌یاد حمید مصدق از مهمانان این نشست است. او که توانسته بخش زیادی از حرف و گله‌های عاشیق اصلان را دریابد و به رفیق کناری و بغل‌دستی ترجمه کند، فقط به این جمله اشاره می‌کند که «بسیار زیبا بود». 

در عین حال، بودند مخاطبانی که گله‌مند کارگردان یا تهیه‌کننده بودند که چرا برای چنین اثر مهمی زیرنویس نگذاشته‌اند تا غیر ترک‌زبانان هم باگوینده ارتباط برقرارکنند. سارا عابدی یکی از این‌ها است. او پس از شنیدن حرف‌های آنانی که زبان فیلم را بلد بودند، متاسف است که امثال خود او نتوانستند این زیبایی را بفهمند. او، البته، به روش روایت مقدسیان هم ایرادهایی دارد. معتقد است این اثر از بزرگان زیادی در ساخته‌شدنش استفاده کرده.

 از یک سود محمدرضا درویش را به عنوان پژهشگر دارد از سوی دیگر فیلم‌بردارانش بهادری و رضا جلالی. این‌ها آدم‌های بزرگی هستند ولی اثرشان در فیلم برجسته نیست. این نگاه را امیرهادی ملک‌اسماعیلی هم دارد. «در این مستند محمدرضا درویشی را به عنوان بافت پژوهشی درک می‌کنیم. ولی محمدرضا مقدسیان را به عنوان بافت سینمایی حس نمی‌کنیم. 

انگار این مستند، گزارش کار درویشی است. گفتار نسبتا بلند عاشیق هم مابه‌آزاء تصویری ندارد. می‌شد تصاویری در پس‌زمینه حرف‌هایش بیایدتا فضا را برای مخاطب‌ باورپذیرتر کند». ملک‌اسماعیلی هم معتقد است زیرنویس یا گفتار متن برای این مستند لازم بود. فخرالدین سیدی معتقد است «زیرنویس فیلم را خراب می‌کند. با نداشتن زیرنویس چیزی را از دست نمی‌دهیم.» 

هارون یشایایی هم این اعتقاد را دارد و تاکید می‌کند «زیرنویس لازم نداشت. من‌هم که زبانم ترکی نیست، به اندازه ترک‌زبانان این جلسه از حرف و آواز و ساز عاشیق لذت بردم‌و احساس اورا فهمیدم».

مدارا کنیم

یکی از مخاطبان ترک‌زبان می‌گوید «اگر به عنوان یک فارسی‌زبان فیلم را می‌دیدم، شاید کمی برایم سخت می‌شد. ولی معتقدم اگر چنان بودم، باید از این منظر با فیلم برخورد می‌کردم که می‌بینمش و از موسیقی آذربایجان لذت می‌برم. به این فکر می‌کردم چرا ما نباید فیلم به زبان کردی داشته‌باشیم؟ یا به زبان عرب‌های خوزستان و بلوچ‌های عزیز. چرا باید فقط فیلم برای فارسی‌زبان‌هاساخته‌شود؟ می‌شود فیلم بندری، ترکی، گیلگی و عربی باشد و از منظرها و موسیقی‌اش لذت ببریم. این‌ها بخش‌هایی از سفره رنگارنگ این کشور هستند. با این فیلم‌ها باید با مدارا برخوردکنیم. در این صورت، حتما لذت می‌بریم»

اعظم ارجح، گرافیست، می‌پذیرد که موسیقی مستند بسیار دلنشن و خاص بود ولی او برای شاخت عاشیق اصلان آمده‌بود و نبود ارتباط زبانی این فرصت را از او گرفت. او معتقداست این فیلم«اصولا کلام‌محور است و اگر کسی نتواند این کلام را بفهمد، در حقیقت نقص کار کارگردان است. در لانگ‌شات‌های متعدد فیلم متوجه می‌شدیم انگار عاشیق حرف‌های مهمی می‌زند و تاکید فیلم‌بردار بر ظرایف میمیک صورت او این حدس و گمان را تشدید می‌کند، ولی متاسفانه ما نمی‌فهمیم موضوع چیست و او چه می‌گوید».

 

خانم دانشوران که ترک‌زبان است به این نکته اشاره می‌کند که «زبان عاشیق‌ها آهنگین و موزون است و عموما از واژه‌ها و اصطلاح‌هایی استفاده می‌کنند که ریشه در ادبیات ناب گذشته دارد و این امر حتی برای بسیاری از ترک‌زبانان امروز هم کار را مشکل می‌کند.

 در میان ترک‌زبانان هم بسیاری هستند که به حس و حال موسیقی عاشیقی اکتفا می‌کنند. نشستن پای موسیقی عاشیقی، عموما به نیت لذت‌بردن از نوا و بعد کلام است و ما ترک‌زبان‌ها به همین راضی هستیم.»

مستند نه داستانی!

مهرشاد کارخانی بر این باور است که «سینمای مستند را باید کمی متفاوت از سینمای داستانی دید. بیننده‌ای که به دیدن مستند می‌آید، که معمولا کمی هم حرفه‌ای است، انتظار دیدن یک اثر راحت‌الحلقوم ندارد.» او به زمان ساخت این مستند و نیت احتمالی کارگردان هم اشاره می‌کند و می‌گوید «این فیلم به روش نگاتیو 16 میلی‌متری ساخته‌شده و در آن زمان گذاشتن زیر نویس هم کار سخت و پرهزینه‌ای بود و هیچ بعید نیست مقدسیان امکان مالی لازم برای این امر را هم نداشته. 

گذشته از آن، انگار کارگردان می‌خواسته یک فیلم زیرخاکی از یک سوژه زیرخاکی بسازد و در این راه موفق هم هست. خیلی مهم نیست چند نفر از این فیلم استنباط درست داشته‌باشند. قرار نیست همه از این نوع فیلم‌ها استقبال کنند».کارخانی در ادامه به نکته زیبایی اشاره دارد: «این که دنبال داستان فیلم بگردیم، چندان مقبول نیست. این مستند، بیشتر، یک روایت حسی است. دیالوگ‌ها هم حسی است. در کلیت فیلم، باید درونیات آن را بگیریم و باقی را رها کنیم.

گزارش مستند عاشیق اصلان طالبی, گزارش مستند عاشیق اصلان طالبی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

 کارگردان این کار را درست انجام داده، هرچند بعضی قاب‌ها می‌توانست جور دیگری گرفته شده‌باشد یا بعضی قاب‌ها می‌توانست تکرار نداشته‌باشند. ولی این هم سلیقه کارگردان است».در ادامه، یکی از مخاطبان به خاطره‌ای از احمد شاملو اشاره می‌کند: «درآلمان قراربود برای مخاطبان زیادی از آلمان‌ها شعر بخواند و یکی از مترجمان مقیم آلمان ترجمه را انجام دهد. پس از یکی دو قطعه شعر جماعت درخواست می‌کنند شاملو شعر بخواند بدون ترجمه، چون حس شاعر بهتر منتقل می‌شود!»

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx