گزارش مستند در سیواس شاعر می روید, گزارش مستند در سیواس شاعر می روید, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو چهل و نهمین شب فیلم/ 23 اسفند ماه 1403 خورشیدی

مستند «در سیواس شاعر می‌روید» از سعید منافی در یکصدوچهل‌ونهمین شبِ‌فیلم خانه‌اردیبهشت‌اودلاجان به نمایش درآمد. مستندی که در ابتدا و براساس کتابی که درباره علویان ترکیه منتشر شده‌بود، قرار بود در ژانر مستند مردم‌نگار تولیدشود. تا کمی مانده‌به انتهای مستند هم چنین است ولی چون در زمان تدوین فیلم اتفاق مهیب آتش‌زدن هتل در سیواس پیش می‌آید و 37نفر کشته می‌شوند، تصمیم گرفته می‌شود آن اتفاق و تبعات بلاواسطه‌اش هم به فیلم اضافه شود و به این خاطر، بخش دوم مستند ویژگی فیلم سیاسی را پیدا می‌کند. البته که این امر از ارزش و ماندگاری فیلم نمی‌کاهد. قصه علویان ترکیه، پر از افت‌وخیز و التهاب است. پس از حمله مغول، ترکمن‌های ساکن در آسیای میانه به آناتولی (ترکیه امروزی) مهاجرت کردند که در میان آنان پیروان اهل بیت و امام‌علی نیز بودند. آنان با اثرپذیری از تصوفی که در آن سرزمین رواج داشت، علوی‌گری امروز ترکیه را بنیان نهادند.

این گروه بیشتر شامل مهاجرانی می‎شد که پیش از مهاجرتشان به اراضی آناتولی، در خراسان ایران سکونت داشتند. از سوی دیگر پس از فروپاشی حکومت آل بویه جمعی از علویانی که در حکومت ایشان می‌زیستند، از قرن ۱۰ میلادی به بعد به سوریه و جمعی دیگر نیز به سواحل دریای مدیترانه مهاجرت کردند. علویان که در دوره کنونی در شهرهای آنتاکیا، آدانا، مرسین و دیگر سواحل دریای مدیترانه زندگی می‎کنند، از نسل همان علویانی هستند که پس از دوره آل بویه به سوریه مهاجرت کرده بودند. سعید منافی، کارگردان مولف و دانش‌آموخته‌مکتب‌فیلم‌سازی‌اتریش‌براساس پژوهشی که از سوی دانشگاه وین انجام شده، سه فیلم در ارتباط با جامعه ترکیه می‌سازد. مستند «در سیواس شاعر می‌روید» یکی از سه‌گانه‌است با موضوع علویان.

فرهاد ورهرام می‌گوید: مستند را در ایران به کمک منافی و همت مانی پتگر زیرنویس کردیم‌و خود منافی هم بعد از سال‌ها به تهران آمد و هر سه فیلم او را به نمایش گذاشتیم و نشست‌هایی برقرار شد. از انجمن مستندسازان، دوستانی یاری کردند از جمله هوشنگ آزادی‌ور و دوستان دیگر. خود منافی هم کمک کرد».

ارتباط فیلم با مخاطب

سارا عابدی معتقد است «این مستند یکی از شاهکارها در حوزه مستند است. قبلا هم فیلم‌های زیادی درباره عاشیق‌ها دیده‌ایم ولی این مستند فرسنگ‌ها فاصله با آن‌ها دارد. فیلمی است محکم که مخاطب را تا به آخرباخودش همراه‌می‌کند.حتی درجاهایی‌که زیرنویس ندارد، ارتباط فیلم با مخاطب قطع نمی‌شود.» عابدی به نکته دیگری که اشاره می‌کند، نوعی هم‌ذات‌پنداری است. «شبیه این مراسم را در این‌جا هم داریم. هرچند سفره علویان با سفره ماها فرق دارد، از جهت خوردنی و نوشیدنی. اما نزدیکی فرهنگی بین دو جامعه کاملا مشهود است.» 

گزارش مستند در سیواس شاعر می روید, گزارش مستند در سیواس شاعر می روید, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

از نظر این مستندساز، سکانس‌های انتهایی مستند که تئاتر شبیه‌سازی حوادث سیواس بود، «خیلی محکم و جذاب از آن درآمده‌است. ریتم فیلم با ریتم موسیقی یکی شده. این‌همه در طول فیلم می‌شنویم موسیقی علویان بازتاب رنج و زندگی این مردم است و تجسم این حرف را درهمان چند سکانس آخر می‌بینیم». به‌گفته یکی دیگر از مخاطبان قدرت و بالندگی این موسیقی چنان است که یک رویداد نه‌چندان کهنه را هم تبدیل به درون‌مایه‌ای تازه در موسیقی خود می‌کند که نوعی زایش است.

تبارشناسی موسیقی

محمد مقدم معتقد است بسیاری از موسیقی‌ها و حتی آئین‌های دور و اطراف ما ریشه در فرهنگ و آئین‌های ایران باستان دارد. «در این مستند شباهت‌های زیادی با بسیاری از آئین‌های دیگر را شاهدیم. اگر تبارشناسی دقیقی انجام شود ممکن است ریشه آئین‌های مطرح در این‌مستند به شمد، زرتشت‌و حتی آئین نیرومند ولی غیررسمی مهرپرستی برسد. آئینی که آثارش در بخش بزرگی از کردستان و آذربایجان هنوز وجود دارد. 

مثل آئین یارسان. غالب این‌ها از نظر تبارشناسی به ایران باستان برمی‌گردند. بخش رسمی و حکومتی آن عموما با رامشگری شناخته می‌شود، بخش عمومی و مردمی هم با اشکال دیگر.»محمد مقدم به یافته‌های باستانی در سایت‌های مختلف از جمله چغازنبیل اشاره می‌کند که بر گردن یا دست مجسمه‌های کوچک وبزرگ ساز دیده می‌شود. شکل بسیاری از این سازها برای ما آشنا است. نشانه‌ای‌از تبار باستانی این موسیقی‌ها و آئین‌ها. مقدم به این نکته هم اشاره می‌کند که «اصولا ترکیه حدود 950 سال پیش ترک شد. از اعقاب ترک‌های سلجوقی و فرهنگ آن‌ها. اما، در عین حال، پیوستگی و تداوم فرهنگی ترکیه از این دوره و دوره‌های قبل حفظ شده و تداوم پیداکرده. نشانه‌اش همین مستند».

آئین موسیقی‌‌محور

یکی از مخاطبان که یارسان است، می‌گوید: «تشابه بسیار بین مراسم علویان با مراسم یارسان وجود دارد. یارسان و علویان، عموما در دو طرف کردستان هستند، کمی هم در آذربایجان. رگه‌هایی از آئین‌های مانوی و مهرپرستی در مراسم‌های یارسان وجود دارد. در میان یارسان‌ها و علویان ساز تقدس دارد. اصولا این آیین‌ها موسیقی‌محور هستند. نوازنده یارسان قبل از این‌که شروع به زدن ساز کند، آن را می‌بوسد.

 

ساز غالب ‌و اصلی یارسان تنبوراست، ساز اصلی علویان دیوان. مکان اجتماع علویان «جم» یا «جم‌خانه» نام دارد.». این مخاطب محترم این نکته را هم اضافه می‌کند که علویان ترکیه بیش از دو میلیون جمعیت دارند و عموما دغدغه سیاسی دارند و در فعالیت‌های سیاسی‌و اجتماعی فعال هستند، ولی یارسان‌های ایران غالبا محافظه‌کار و بیرون از فعالیت سیاسی هستند».

محمود یارمحمدلو به«تب‌وتاب» موجود در این مستند اشاره دارد. او با تاکید بر این نکته مهم که «این مستند نویسنده و پژوهشگر دارد و بر اساس مطالعه کافی طراحی و ساخته شده‌است» به نکته ظریفی اشاره دارد. می‌گوید «برخی وقت‌ها دیدن یک اثر یا یک رویداد تداعی‌گر موضوع یا نکته‌ای دیگر است. برای من دیدن این فیلم تداعی‌کننده «زندگی» است. تداعی تب‌وتابی است که هرکس در زندگی‌اش دارد. هریک از ما دوست داریم به یک گروه بپیوندیم. در این میل به پیوستن، تب‌وتاب وجود دارد.» یارمحمدلو ظرف اصلی تب‌وتاب را موسیقی می‌داند. 

«به باور شوپنهاور همه هنرها می‌کوشند به موسیقی برسند. موسیقی هنر انتزاعی است. موسیقی می‌شنویم، خوش‌مان می‌آید ولی نمی‌دانیم چرا. این «چرا» پاسخ ندارد، چون ویژگی انتزاع همین است. در این مستند، با موسیقی به عمق لذت از زندگی می‌رسیم. چگونه؟ نمی‌دانم!»

دَدَه، امام

عباس کامرانی معتقد است قسمت اول این مستند کاملا در مسیر «مردم‌شناسانه است، ولی بخش دوم که بخش کوتاهی هست، سیاسی می‌شود. تدوینگر، برای تاکید بر این مسیر دوگانه، در انتهای بخش اول صفحه‌ای سیاه می‌آورد با نوشته‌های سرخ رنگ و خبر قتل و آتش‌سوزی را می‌دهد و حساب بخش اول را از بخش دوم جدا می‌کند.».این مخاطب به تشابهات زیاد بین آئین‌های ترکیه و ایران هم اشاره دارد.«دَدَه در آئین علویان همان «امام» است که یارسان‌ها برای رهبر و مقتدای خود به کار می‌برند».

بابک بهداد به نکته ظریفی اشاره داردکه موجب ارتباط بهتر فیلم با مخاطب است: «بسیاری از سکانس‌ها و پلان‌ها با دوربین از دید ناظر گرفته شده. همین امر کمک می‌کند ما خودمان را در صحنه رویداد حس کنیم. انگار یکی از افراد آن صحنه هستیم». او به ظرافت‌های تدوین این مستند هم اشاره دارد. «جالب است که تدوینگر این مستند فیلم پیر شالیار را هم که فرهاد ورهرام ساخته و به آئینی مشابه آئین علویان در کردستان می‌پردازد، تدوین کرده». بهداد به کتابی هم اشاره می‌کند که سعید منافی درباره عباس کیارستمی نوشته که حاکی‌از نزدیکی فکری این دو هنرمند است.

 یارمحمدلو، به سکانسی‌که یک عاشیق را در قهوه‌خانه تصویر می‌کند که بدون توجه به اطراف غرق در ساززدن است، اشاره دارد: «او به تمامه نمایانگر انتزاع در موسیقی است. تمام کوشش نوازنده آن است که به بهترین شکل ممکن با موسیقی حرفش را بزند. بدون یک کلمه حرف. فقط ساز و صدای آن.» او اضافه می‌کند: «نکته مهم دیگر درموسیقی علویان، کاربردی بودن آن است. هم حکایت زندگی و کار آن‌ها است هم یاری‌رسان در کار و تولید. ریتم موسیقی ریتم کار است و تولید. این موضوع مهمی در پایداری است».

روستا و شهر!

یکی از مخاطبان به این نکته تاکید دارد که غالب این نوع آئین‌ها زادگاه روستایی دارند. مثل آئین علویان و یارسان. مخاطب دیگری، در ادامه این‌حرف، به تکه‌ای از مستند«در سیواس شاعر می‌روید» اشاره می‌کند که صحبت ‌از راه‌اندازی ‌شهرک صنعتی در جوار سیواس است و شهردار هم اعلام می‌کند با راه‌اندازی آن کمک زیادی‌به رفاه اهالی‌سیواس خواهدشد. کارگردان  این موضوع را بسط نمی‌دهد، هرچند از زبان یکی از عاشیق‌ها می‌شنویم که کارکردن در کارخانه را نوعی حبس و سرکوب اندیشه می‌داند یا رفتن به اروپا را به

 تبدیل‌شدن فرد به جاروکش مردم آن کشور می‌داند. ولی مخاطب ممکن است کنجکاو این پرسش باشد آیا کوچ علویان به شهر و مشغول‌شدن در کار و حرفه صنعتی آئین‌های آن‌ها را تحت تاثیر قرار نخواهدداد!؟ ولی این موضوع جزو برنامه و طرح این مستندنیست. کارگردان حتی علاقمند است بخش‌هایی از فیلم تبدیل به سند آرشیوی هم بشود. به همین خاطر قطعاتی را که عاشیق‌ها می‌نوازند و می‌خوانند، قطع نمی‌کند تا کامل ضبط شود. همین‌طور مراسم شکرگزاری یا استغاثه برای باران را. از دید کارگردان و تهیه‌کننده، هریک از این سکانس‌ها برگی از تاریخ و هویت علویان است و باید به تمامه ضبط شود. در این خصوص، «رسول پیروی معتقد است کارگردان می‌توانست در عین قطع‌نکردن قطعه موسیقی، در پس‌زمینه آن تصاویری از کار و زندگی مردم را بگذارد که در عین تداوم قطعه، بازتاب زندگی هم باشد».

مهدی باقری بر این باور است که «برای سعید منافی موضوع مهم‌تر از ساخت فیلم بود. به همین خاطر تلاش می‌کند، سندیت و تاریخی بودن موضوع تحت تاثیر حواشی قرار نگیرد.» به این اعتبار، این مستند، از همان زمان تولید، تبدیل به یک سند و منبع مهم درباره علوان ترکیه شده، قابل استناد است.

خاستگاه ایرانی

بنابه شواهد تاریخی، خاستگاه علویان ترکیه خراسان است. خراسان بزرگ. امام اول این‌آئین، حاجی بکتاش ظاهرا در حوالی نشابور یا سبزوار می‌زیسته و گویا در سال‌های گذشته معتقدین بکتاشیه علاقمند بوده‌اند یادمان و عمارات‌هایی در آن‌جا بسازند و آن مکان را به عنوان یک جاذبه جهانی فرهنگی و آئینی معرفی نمایند که به دلایل مختلف اتفاق نمی‌افتد.

گزارش مستند در سیواس شاعر می روید, گزارش مستند در سیواس شاعر می روید, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

امروز پس از سال‌ها از ساخت مستند «در سیواس شاعر می‌روید» روستاهای موطن علویان رونق سابق را ندارند و برخی از بزرگان و اهالی این مناطق به شهرهای بزرگ ترکیه و اروپا نقل مکان کرده‌اند.

تا حدودی، آئین و مراسم آن‌ها تحت‌الشعاع فعالیت سیاسی قرار گرفته و رنگ‌وبوی دیگری یافته. به همین دلایل مستندی که سعید منافی ساخته تبدیل به یک اثر منحصربفرد در تاریخ علویان شده‌است. منافی در1323 در تبریز متولد شد. قبل از پایان دوره دبیرستان در تبریز برای ادامه تحصیل به اتریش می‌رود. مدرسه عالی موسیقی و هنرهای دراماتیک را به پایان می‌رساند و از آکادمی فیلم وین در فیلم‌برداری و کارگردانی فارغ‌التحصیل می‌شود. در آن ‌سال‌ها سهراب شهیدثالث، منوچهر طیاب و خسرو سینایی در وین درس می‌خواندند.

سعید منافی مدتی در تلویزیون اتریش و سپس در چند استودیو مشغول به کار می‌شود. از سال 1997 ابتدا در وزارت فرهنگ و هنراتریش به عنوان فیلمبردار و کارگردان سپس در مرکز تحقیقات علمی برای تولید فیلم‌های مستند علمی با گرایش مردم‌شناسی به عنوان کارگردان مشغول به‌کار می‌شود. فیلم «در سیواس شاعر می‌روید» را سال 1393 ساخته‌است.

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx