گزارش مستند اهمیت عارف‌ بودن, گزارش مستند اهمیت عارف‌ بودن, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو سی‌‌وچهارمین شب فیلم/ 9 آبان ماه 1403 خورشیدی

مهدی باقری می‌گوید «دوست داشتم پرتره سه چهره و شخصیت مهم از نظر خودم را بسازم. شخصیت‌هایی که در جنبش مشروطیت و حوادث متعاقب آن نقش و سهم داشتند. این سه چهره عبارتند از ملک‌الشعرا بهار، عارف قزوینی و عشقی. فرصت پیش آمد دو تای اول ساخته‌شد ولی به سومی نرسید.» مهدی باقری که در نشست پس از نمایش مستند «اهمیت عارف‌بودن» سخن می‌گفت، توضیح می‌دهد «ملک‌الشعرا بهار را به خاطر مشی و مرام محافظه‌کارانه ویژه او دوست داشتم. محافظه‌کاری او ازسر ترس یا مصلحت‌اندیشی نبود، مشی سیاسی و اجتماعی‌اش بود. با همین مشی است که او تاریخ یک دوران را به نسل بعدی انتقال داد. اما عارف را بیشتر به خاطر رمانتی‌سیسم خاص او دوست داشتم و دارم. در سایه این مشی رومانتیک است که زیر همه‌چیز می‌زند و خودش را از همه امور رها می‌کند و می‌رود کنج تنهایی خودش.» باقری دلیل انتخاب عشقی را هم چنین توضیح می‌دهد:«عشقی بسیار پرشور بود و پرحاشیه که دوست داشت انقلابی باشد.جالب آن است وقتی تیر می‌خورد، اولین کسی که بر بالینش حاضر می‌شود ملک‌الشعرا بهار است!»

 

به هر حال، باقری فرصت می‌یابد دو پرتره از دو شخصیت از این سه تا را بسازد ولی فرصتی برای پرتره عشقی دست نمی‌دهد. به طنز و مطایبه، اوضاع آن زمان را این چنین بیان می‌کند «دو سه نفر از تهیه‌کنندگان خوش‌فکر از جوانی و کم‌دانی ما استفاده کردند و یک رشته فیلم ساخته‌شد تحت عنوان «آیینه فرهنگ»، که در هرحال آثاری شدند برای آیندگان. 

خود آن عزیزان هم چندان عاقبت بخیر نشدند و دیگر امکان تهیه فیلم برای تلویزین را پیدا نکردند! بسیاری از فیلم‌های ساخته‌شده هم یا نمایش داده‌نشدند یا در زمان‌هایی بر صفحه تلویزیون آمدند که معمولا مردم حوصله فیلم دیدن ندارند». قصه جالب و عبرت‌آموزی است! فیلم «اهمیت عارف‌بودن» را در یکصد و سی ‌و چهارمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان تماشا کردیم و پای حرف‌های کارگردان نشستیم. این مستند جزو اولین ساخته‌های مهدی باقری است. شاید به همین خاطر است‌که طراوت خاص فیلم‌اولی‌ها را دارد.

عارف غمگین نیست

مرجان یشایایی معتقد است، «برخلاف تصور عمومی که ازعارف داریم و اورا آدم غمگین وبسیار جدی تصور می‌کنیم، این فیلم خیلی پرشور و شاداب و خوش‌رنگ است. صداگذاری خوبی داردو اصلاح رنگ هم درست انجام شده. در مجموع فیلم روان و موفقی است».

محمود یارمحمدلو، فیلم‌ساز، معتقد است «ساختن این نوع فیلم‌ها سخت‌تر از ساختن فیلم داستانی سینمایی است. در فیلم سینمایی حتی ممکن است یک چهره یا یک هنرپیشه کار را درآورد و فیلم موفق شود. در مستند چنین نیست.

 یارمحمدلو، به دلیل آشنایی‌اش با چم‌وخم مستندسازی، به یک نکته خاص اشاره می‌کند و با اشاره به حضور مهدی باقری در فیلم به عنوان یک پرسوناژ، می‌گوید: «در یک مستند خیلی سخت است که خودت را بیاوری داخل قاب فیلم. ریسک بزرگی است. اگر نتوانی درست دربیاوری کار را، فاجعه می‌شود. 

اثر تبدیل به مستند جفنگ می‌شود.» او معتقد است باقری توانسته ازاین پل صراط بگذرد و حضورش در فیلم نه تنها سبب افت آن نشده، بلکه آن را زیباتر و محکم‌تر کرده‌است». این موضوع را دوستان دیگر حاضر در نشست به شکل‌های متفاوت مطرح می‌کنند.

اهمیت عارف‌ بودن

فاصله‌گذاری

سال‌ها قبل، در تئاتر ایران، مکتب برشت، موصوف به «فاصله‌گذاری» خیلی باب بود. در این مکتب خالق اثر می‌کوشد به تماشاگر گوشزد کند آن‌چه را که در صحنه می‌بیند، زندگی واقعی نیست. یک «بازی» است. به همین خاطر به تناوب صحنه نمایش به کناری می‌رود و بازیگر می‌ماند و مخاطبان. و بعد دوباره نمایش و صحنه تا الی آخر. در مستند «اهمیت عارف‌بودن»با چنین روش مواجهیم. کارگردان، مهدی باقری قصه خودش را دارد بیان می‌کند. دارد فیلمی را با موضوع عارف می‌سازد و دربه‌در دنبال منبع و مدرک است. به همین خاطر در وانفسای دیدن تکه‌ای از روایت زندگی عارف، مثلا از زبان سپانلو، می‌بینیم کارگردان حرف او را قطع می‌کند (در آتلیه البته) و دو تا کلمه از حرف‌های او را قیچی می‌کند و داستان را ادامه می‌دهد. به زیبایی تمام کار فاصله‌گذاری انجام می‌شود و فیلم‌درفیلم ادامه می‌یابد. با اشاره به چنین ظرایفی است‌که محمود یارمحمدلو اصرار دارد ساختن مستند سخت‌تر از ساختن فیلم سینمایی است و معتقد است باقری توانسته این سختی را در این مستند پشت سر بگذارد و فیلم آبرومندی تحویل مخاطب دهد.

رمان

یکی از مخاطبان معتقد است این مستند «ساختار یک رمان را دارد. در بین اهالی ادب و قصه، گفته می‌شود رمان هنر جهان مدرن است. جهانی که تک ساحتی نیست و لایه‌لایه و بسیار متنوع است. مرتب زمان روایت عوض می‌شود و خواننده، هم‌زمان، با وجوه مختلف زندگی قهرمان مواجه می‌شود. برخلاف قصه‌های سنتی که روایت یک لایه و مستقیم است از مثلا تولد تا مرگ قهرمان.

در این مستند هم ما با برش‌های مختلف ساخته‌شدن اثر مواجهیم و درست مثل جهان مدرن اثری چندساحتی را می‌بینیم. کارگردان اصلا اصرار نداشته روایتی ساده و روان را در یک خط ممتد به مخاطب نقل کند». از دید یکی از مخاطبان، صحنه تاثیرگذاری که رفیقی را بر بالای مدفن عارف از بالا نشان می‌دهد.

مقایسه زیبایی است از ارج و اهمیت عارف با یک انسان عادی و البته خوب که عارف را دوست می‌دارد. تصویر کاملا گویا است. امیرهادی ملک اسماعیلی، ضمن آن‌که فیلم را زیبا و باارزش می‌داند، به این نکته اشاره می‌کند که چرا از اجراهای فاخر و ماندگاری که از تصنیف‌های عارف شده، در این مستند استفاده نشده‌است.

 

باقری پاسخ می‌دهد «درست است که ترانه‌های عارف را بزرگانی چون شجریان خوانده‌اند. مثل تصنیف «از خون جوانان وطن». ولی من دنبال این بودم ببینم عارف در میان نسل امروز هم آیا آن تاثیر و اقبال را دارد یا نه. در این جستجو متوجه شدم عارف در میان موزیسین‌های جوان این نسل هم هواخواه کم ندارد. 

متوجه شدم خیلی بیش از آن‌که تصور می‌کردم، عارف زنده است و پرطرفدار. به همین خاطر سراغ این آدم‌ها رفتم و بر این باورم که کار خوبی شد. این دو خواننده و نوازنده، از قبل همدیگر را نمی‌شناختند و آمدند با حوصله برای این مستند تمرین کردندو تصنیف عارف را اجرا کردند.

زمانه عارف

جمال اطهاری سال درگذشت عارف، 1312، که مقارن سال 1933 میلادی است را مورد اشاره قرار می‌دهد و آن سال‌ها را دوره نشو و نمای هیتلر و برآمدن فاشیسم  برمی‌شمارد و کنجکاو است بداند آیا کسی مثل عارف قزوینی به مسائل جهانی دوران خودشان هم اشراف داشته‌اند یا نه. یکی از مخاطبان می‌گوید نکند افسردگی و دلزدگی عارف در سال‌های آخرش ناشی از خبر برآمدن فاشیسم باشد! که قطعا چنین است. 

فاشیسم هیتلری، در ابتدای راه چنبشی پوپولیستی و پرطرفدار در بین جوانان و سرخوردگان جامعه بود. هیتلر از میان خاکستر فلاکت ناشی از بحران 1930 تا 1933 سر برآورد و خود را منجی مردم معرفی کرد.

با این‌حال، یکی از مخاطبان با اشاره به انتشار کتاب‌ها و نشریات محتلف درآستانه وپس از چنبش مشروطیت معتقد است مردم ایران، به‌ویژه روشنفکران جامعه، در آن سال‌ها اشراف نسبی به مسائل جهانی داشتند. وقتی در روزنامه شکوفه که از سال 1291 تا 1295 منتشر می‌شد صحبت از اوضاع زنان در ژاپن یا وضعیت مدارس در اروپا می‌شود. نشان دهنده آن است که اینان اوضاع جهان را رصد می‌کردند و می‌شناختند.

یکی از مخاطبان به نحوه روایت باقری از تاریخ و زندگی عارف می‌پردازد و معتقد است «وقتی زندگی عارف و تاریخ آن دوران را با زندگی خودتان شروع می‌کنید و عارف را در بطن زندگی خودتان تعریف می‌کنید، تاریخ از آن حالت خشک و رسمی خارج می‌شود و تبدیل به امری شخصی و ملموس می‌شود. اگر این روایت تاریخ در نظام آموزشی هم رواج یابد، می‌توان امیدوار شد مردم و به‌ویژه جوان‌ها به تاریخ و مطالعه آن تشویق ‌شوند.» مخاطب دیگری، بر این باور است تا تاریخ و به‌ویژه تاریخ گذشته نزدیک‌مان را نشناسیم، متاسفانه راه به‌جایی نخواهیم‌برد.

مستند مهجور نیست!

یکی از مخاطبان معتقد است «در ایران، متاسفانه، سینمای مستند مهجور است و مخاطب خود را پیدا نمی‌کند». اما باقری خلاف این‌نظر را دارد. معتقد است «اساسا، مستند برای عموم مردم نیست. متاسفانه در چندسال گذشته ایده غلطی شکل گرفت، به‌ویژه از جانب حکومت که مستند باید مخاطب عام داشته‌باشد. نه، این چنین نیست. البته اگر مستند ما را مخاطبان بسیاری ببینند، طبعا، ما برد کرده‌ایم. بگویم‌که مستند تلویزیونی با این مساله متفاوت است.

دیدن فیلم یا اثر  در تلویزیون زیاد آگاهانه و از روی برنامه نیست. کلید تلویزیون را  می‌زنید و یک‌باره ممکن است آن را در حال نمایش یک مستند ببینید. ممکن است شما هم تشویق شوید که پای تماشای آن بنشینید. اما مستند به معنای عام و اصولی آن، تولیدی انتخابی است. شما برای دیدن فلان مستند مسیری را طی می‌کنید تا آن را ببینید. از روی برنامه‌ای ارادی و کاملا آگاهانه. حتی فیلم مستند ورزشی را هم نمی‌توان فیلم پرمخاطب مثل یک فیلم سینمایی انتظار داشت. در تمام دنیا چنین است».

 باقری به طنز و مطایبه اضافه می‌کند: «این یک طنز است که می‌گویند مردم هلند هرروز مستند می‌بینند. از این‌خبر‌ها نیست.» مخاطب دیگری می‌گوید برخلاف تصور برخی‌ها، فیلم مستند در ایران رونق کمی ندارد. تعداد بسیار زیادی مستند توسط طیف وسیع مستندسازان ساخته‌شده. تعداد آن‌قدر زیاد است که ماها بخش اندکی از آن‌ها را می‌شناسیم یا حتی اسم‌شان را شنیده‌ایم. باید جستجو کرد و پیدا کرد. تقریبا درباره تمام موضوعات بشری در ایران مستند ساخته‌شه. برخی‌شان قوی و خوش‌ساخت و برخی هم کمی ضعیف. با این حال، یکی دیگر از مخاطبان معتقد است هنوز میدان‌های بزرگی برای ساخت فیلم مستند هست. گوشه‌گوشه ایران!

اطلاعات درست

یکی از مخاطبان، علاقمند است از کارگردان بپرسد آیا اطلاعاتی که در مستند هست، صددرصد درست است و او می‌تواند به مخاطب اطمینان دهد که خبر و داده غلط به خورد مخاطب نداده. این پرسش، عموما در بسیاری از نشست‌ها مطرح می‌شود و همه دوست دارند بدانند درجه صحت اخبار و داده‌ها چقدر است. در مورد فیلم‌های سینمایی هم این پرسش همیشه مطرح است. مثلا غالبا در مورد فیلم‌های زنده‌یاد علی حاتمی این تردید وجود داشت که قصه آن فیلم‌ها تا چه حد با واقعیت تاریخی مطابقت دارد. مهدی باقری این موضوع را به‌روش خودش تفسیر می‌کند. می‌گوید «تاریخ را نمی‌شود تغییر داد. 

گزارش مستند اهمیت عارف‌ بودن, گزارش مستند اهمیت عارف‌ بودن, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

اما ممکن است روایت شخصی از آن داشت. در این روش راوی شخص اول در سینما می‌تواند پاسخگو باشد. به عبارتی، می‌شود روایت شخصی را وارد تاریخ کرد. اصولا اثر هنری برای این است که شما حرف خودتان را بزنید. اگر حرف خودمان را نمی‌خواهیم بزنیم اصولا چرا مستند می‌سازیم! برویم کتاب تاریخ بخوانیم. البته، موضوع درباره مستندعلمی یا مستندمحض فرق دارد. در آن‌ها حق روایت شخصی نداریم. اصولاممکن نیست».

حرف آخر در مورد مستند «اهمیت عارف‌بودن» را هارون یشایایی می‌گوید: «با موضوع صادقانه برخورد شده. این امر نشان هوشیاری فیلم‌ساز است. تبریک باید گفت». در طول فیلم نکته‌های دیگری را هم داریم که ممکن است بازتاب‌های متفاوت در میان مخاطبان داشته‌باشد. بخصوص اوضاع حاکمیت سیاسی دو دوره قاجاری و پهلوی که در فیلم هست. یا موضوع جمهوریت و سلطنت و دیگر مسائل!

 

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx