گزارش مستند اتاق نواز, گزارش مستند اجاق نواز, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو چهل و چهارمین شب فیلم/ 26 دی ماه 1403 خورشیدی

سال 1343، کتابی از فریدریک بارس منتشر شد که به باور من، بابی گشود برای مطالعات و پژوهش‌هایی در موضوع عشایر. بعدها کسانی چون دکتر نادر افشار نادری این راه را ادامه دادند. من، از طریقی، موفق شدم فیلم مصاحبه بارس پیدا کنم. پس از آن بودم که پیگیر شدم و افتادم دنبال نشانه‌ها و مسیرهایی که در آن گفتگو بود. او شش ماه همراه ایل باصری بوده و مسیر کوچ را دقیق ثبت کرده. وقتی رفتم دنبال رد پای بارس در ایل باصری، با «نواز» آشنا شدم. دیدم نواز جذاب‌تر و بهتر از بارس برای یک مستند است». این‌ها سخنان اولیه فرهاد ورهرام است در نشست پس از نمایش مستند «اجاقِ نواز» در صدوچهل و چهارمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان. ورهرام پس از برخورد با نواز، می‌کوشد با کل خاندان او آشنا شود و آن‌ها را به پای گفتگو بیاورد و از دل آن گفتگوهای تصویری بتواند باصری‌های زمان بارس را با باصری ‌های امروز مقایسه کند. هرچند معتقد است هنوز هم اثر فردریک بارس از معتبرترین مطالعات در حوزه مسائل عشایر ایران است.نکته ظریفی که در سحنان ورهرام ازهمان ابتدا جلب توجه می‌کند وسعت و کثرت سواد‌آموختگان در میان این ایل است «زبان ایل باصری فارسی است و به همین خاطر خیلی زودتر از دیگران توانستند درجامعه ایران جا بیفتند. از باصری‌ها تعداد زیادی دانشگاهی، هنرمند و صنعتگر پا به عرصه اجتماع گذاشتند و جایگاه شایسته‌ای در ایران یافتند».

پس باید این حرف محمد بهمن‌بیگی را استقبال کنیم که «می‌دانیم این افراد به شهر خواهند رفت و کوچ را رها خواهندکرد، پس بهتر است سواد داشته‌باشند تا در شهر زودتر جایگاه و منزلت خود را پیدا کنند».

مستند«اجاقِ نواز» روایتی است‌از حال‌و روز خانواده‌ای که هنوز زندگی ایلی داردو نمی‌خواهد به جرگه کسانی بپیوندد که راهی شهر شدند و در بخش خاکستری یا حاسیه شهر اسکان یافتند. در شرایطی که ساکنِ زیر سن پنجاه سال به ندرت در میان‌شان دیده می‌شود. با آرزوهای متفاوت برای جوان‌های همین خانواده.

عکس در برابر نوشتار!

ابراهیم موسوی‌نژاد، پژوهشگر پرتلاش حوزه عشایر و اقوام، مهمان ویژه نشست بود. او در سال‌های میانی شصت، همکاری‌های پژوهشی با ورهرام داشت. او این ارتباط را  چنین تعریف می‌کند: «مدت مدیدی است با ورهرام آشنا هستم و باهم همکاری کردیم. ارزش کارهای ورهرام از چند جهت است. نخست آن‌که مفاخر عشایر و جنوب کشور را در حد یک دائره‌المعارف ثبت و حفظ کرده و بدین ترتیب، مستندهای درخشان و موثری ساخته که در حقیقت نوعی خدمت است به ما و فرزندان ما. ورهرام زندگی حرفه‌ای‌ش را وقف این کار کرده و با عکس و فیلم کاری کرده که ده‌ها برابر موثرتر و گویاتر از اسناد مکتوبی است که ماها تولید می‌کنیم.» موسوی‌نژاد بر این باور است که «کارهای ورهرام هم در زمان تولید و اولین ارائه ارزشمند هستند هم سال‌ها پس از تولید آن‌ها. این آثار، عموما، تبدیل به نوعی «سند» و «منبع» شده‌اند. از این بابت. باید قدردان او بود».رسول پیروی معتقد است «در اجاقِ نواز، قاب‌بندی، تصویربرداری، تدوین و ریتم بسیار خوب انجام شده. یکدست‌و منسجم است. اگر در موسیقی تیتراژ انتهایی هم از ملودی‌های عشایری استفاده می‌شد، بهتربود».

قصه عشق و زندگی

«یک قِصّه بیش نیست غمِ عشق، وین عجب/ کز هر زبان که می‌شنوم، نامکرّر است» این شعر حافظ را محمود یارمحمدلو می‌خواند و ادامه می‌دهد: «دومین بار است فیلم را می‌بینم، ولی انگار قصه عشق است که نامکرر می‌نماید. چرا؟ چون این فیلم گزارش یک ایل یا سرگذشت یک آدم نیست، روایت یک زندگی است. ما در جای‌جای فیلم و روایتی که آدم‌ها دارند، زندگی را احساس می‌کنیم و به همین خاطر است که به دل می‌نشیند».

گزارش مستند اتاق نواز, گزارش مستند اجاق نواز, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

یارمحمدلود در توضیح نظر خود به یک نکته ظریف اشاره می‌کندو می‌گوید «در این فیلم تک‌تک آدم‌ها از زندگی‌شان لذت می‌برند. هم آن «اجاق»ِ بزرگ خانواده- نواز- هم آن خانم جوان که فرزند یک ساله‌اش را در کنارش دارد و از آرزوهایش برای تورلیدری یا تحصیلات تربیت بدنی می‌گوید. من با دیدن این تکه‌ها، درست است که تجربه زیسته آن‌ها را ندارم و محیط و رفتار زندگی من با آن‌ها کاملا متفاوت است، ولی از دیدن لذتی که آن‌ها از زندگی می‌برند، یاد زیبایی‌های زندگی خودم می‌افتم. آن‌ها باعث می‌شوند در حافظه‌ام بگردم و نقاط جذاب و لذت‌بخش زندگی‌ام را تداعی کنم. به همین خاطر، می‌گویم این مستند یعنی زندگی. یعنی لذت».

عشایر؟

با دیدن این مستند، این پرسش مطرح می‌شود که آیا زندگی عشایری، به شکلی که در ذهن و تصورمان داریم، هنوز در ایران وجود دارد؟ در این مستند شاهدیم کوچ به آن معنا که در ذهن داریم اتفاق نمی‌افتد. ییلاق و قشلاق نه با پای پیاده بل با نیسان و کامیون انجام می‌شود. تصویری که مثلا در فیلم معروف «علف» از کوچ چندهفته‌ای و چندماهه داریم کاملا با شرایط امروز متفاوت است. در حقیقت کار و تولید عشایری است که هنوز زنده است: تولید گوشت و مواد لبنی و فراورده‌های جانبی. امروز در بسیاری موارد حتی خوراک دام را هم از شهر می‌خرند و به دام می‌دهند. چرا در مرتع به ندرت انجام می‌شود. در همین مستند دیدیم صاحب گله جو و کاه جلو بزها و  گوسفندان می‌ریزد. و با کامیون ووانت جابجا می‌شوند. با این نگاه، ممکن است به این نتیجه برسیم که «این زندگی در حال اتمام است. با این حال، رگه‌هایی از آن هنوزوجود داردکه می‌کوشد بخشی‌از فرهنگ عشایری را حفظ کند. البته تا به کی؟ کسی نمی‌داند». فرهاد ورهرام در این رابطه به یک نکته خاص اشاره می‌کند. در فیلم می‌بینیم چند نفر از اهالی ایل، تا ده پشت خود را می‌شمارند. فلانی فرزند فلانی، او هم فرزند فلان و الی آخر. از نظر ورهرام «کسی که بتواند ده پشت خود را بشمارد و تعریف کند، به‌خودی خود اصالت دارد و با فرهنگ است» بگردیم ببینیم کدام مدیر و تصمیم‌گیر سه چهار پشت خود را می‌شناسد؟! این‌که تغییر در شکل کوچ مثبت است یا منفی، نیاز به پژوهشی عمیق دارد.

اما این نکته قابل تامل است که روند چند هفته‌ای کوچ نوعی بده‌بستان با
طبیعت بود. در طول کوچ زمین‌های جلو ایل سبز می‌شوند و دام‌ها با تغذیه از
آن‌ها کود به زمین برمی‌گردانند و این چرخه با انتقال کامیونی قطع می‌شود و
به هم می‌خورد.

جهانی‌شدن!

در مستند «اجاقِ نواز» در کنار روایت زندگی ایلی و روستایی، شاهد بیان آرزوها و خواسته‌های همه‌جهانی هستیم. مرجان یشایایی معتقد است «نکته مهم این فیلم نشان‌دادن تمنای جهانی‌شدن است. افرادی در دوردست‌ترین نقطه کشور، رد پایی از جهانی‌شدن دارند. مثل آن خانم جوان که صحبت از آموزش آنلاین می‌کند و از تجربه تکواندو و کمربند قهرمانی می‌گوید و دوست دارد تورلیدر شود و با توریست‌های خارجی بتواند ارتباط برقرار کند. این خانم نمی‌خواهد خدمتکار توریست‌ها باشد. که چی؟ می‌خواهد ارتباط فرهنگی با آن‌ها برقرار کند. این خیلی مهم است».

یکی از مخاطبان به شخصیت اصلی این فیلم اشاره می‌کند و معتقد است از بین «حدود شش شخصیت اصلی این فیلم، زن/ مادر خانواده اصلی‌ترین شخصیت است. ثریا. یک عمر است دارد کار می‌کند، لذت می‌برد و تعلق خاطر دارد. انگار نماینده تمام زن‌های تاریخ است. از زنان هخامنشی نقش‌بسته بر سنگواره‌ها تا زنان شهری امروز ایران. حمایتی که از ایل می‌کند، از شوهرش و خانواده‌اش می‌کند حس و خصلت بزرگ یک زن است. او خیلی ساده و روشن از عشقش به زندگی عشایری می‌گوید و حتی یادآوری می‌کند که اگر مجبور باشد در روستایی ساکن شود چند گوسفند و بز هم باید داشته‌باشد. او زندگی را تعریف می‌کند».

یکی‌از مخاطبان خطاب به کارگردان، ضمن تمجید از کلیت فیلم و ظرافت کامل کار، اعلام می‌کند با برخی عکس‌های تیتراژ انتهای فیلم نتوانسته ارتباط برقرار کند. به ویژه عکس‌هایی که خود کارگردان هم در آن‌ها حضور دارد. ورهرام می‌گوید این یک کار فرمی است و لزوما نباید دنبال فلسفه در آن‌ها بود. ولی این کار را کردم، در برخی کارهای قبلی هم کرده‌بودم که بگویم کارم من با این آدم‌ها تمام نشده، ادامه دارد.

تاریخ‌نگار عشایر

ارد عطارپور با برشمردن اختصاری تاریخچه فیلم و مستندهای مرتبط با عشایر، بر این نظر است که در سال‌های‌ماضی «معمولاهر هنرمندو سینماگر شاخص که به ایران می‌آمد، سری هم به عشایر می‌زد و عکس و فیلمی می‌گرفت. مثل کلود للوش. ولی هیچ‌کدام از آن‌ها کار را ادامه نمی‌دادند. انگار یک عمل توریستی و کارت پستالی بود. اما ورهرام این کار را مستمر ادامه داده. از سال 1365 تا کنون. انگار قرار است تاریخ تصویری عشایر را تدوین کند. از روی فیلم‌های متعدد او می‌توان فهمید زندگی عشایر از سال 65 به این سو چه تغییراتی داشته و به چه روندی افتاده.

وقتی در آن سال «تاراز» را می‌سازد، در سال 98 با مستند «بازگشت دوباره» دنبال رد پاهای آن آدم‌ها است که ببیند پس از یک نسل چه اتفاقاتی در ایل افتاده.

و بسیاری نکات دیگر. وقتی می‌بینیم بسیاری از اهالی ایل به شهر رفته‌اند و سیگار فروش و راننده و بقال شده‌اند، متوجه می‌شویم چه تغییرات بنیادی در زندگی ایلات و عشایر افتاده. این‌ها همه به کمک دوربین این مستندساز میسر شده که بسیار قابل تقدیر است».

یکی از مخاطبان معتقد است «روند تغییری که در زندگی عشایر در فیلم‌های ورهرام تصویر می‌شود، ما را با چالشی درگیر می‌کند که شایسته توجه است. چرا زن عشایر باید در بیابان و صحرا در سخت‌ترین شرایط زندگی و کار کند و برای ما پنیر و گوشت تولید کند و ما در شهرهای بزرگ بگردیم و از دانشگاه و سینما و مراکز تفریحی لذت ببریم. چرا زن عشایری نباید از مواهب دنیای مجازی بهره‌مند شود». مخاطبی دیگر می‌پرسد «آیا نمی‌شد مدیریت جامعه راه و روشی در پیش می‌گرفت‌که فرهنگ غنی و مهم عشایری از بین نرود ولی عشایر از مواهب زندگی مدرن بهره ببرند؟ مگر این ها در تضاد باهم هستند؟»

چارچوب‌های فیلم

ورهرام چارچوب مستند خودرا چنین برمی‌شمارد: «نام فیلم را اجاق گذاشیم چون این کلمه در فرهنگ عشایر مفاهیم گسترده‌ای دارد. از سوی دیگر تاکید داشتم در این فیلم طبیعت حضور برجسته‌ای داشته‌باشد. آن را تبدیل به یک شخصیت اصلی در فیلم کردم. ضلع بعدی چارچوب فیلم، دام است. دام را ترجیع‌بند فیلم قرار دادم. مفصل بخش‌های مختلف فیلم با تصاویر دام مشخص می‌شوند. در کنار این اصول، نیم‌نگاهی هم به موضوع تهاجم روستا به عشایر داشتم. در فیلم از زبان سیامک می‌شنویم که «دلار از خلیج فارس می‌آید و زمین‌های ما و دیگران با کاشت جو تبدیل به مایملک آن‌ها می‌شود».

گزارش مستند اتاق نواز, گزارش مستند اجاق نواز, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

اما، علاوه بر این اضلاع اصلی، مستند «اجاقِ نواز» ظرایفی دارد که شایسته تامل است. تاکید ورهرام بر شنیدن حرف‌های آن خانم جوان بسیار مهم است. او می‌خواهد تاکید کند هر فرد از عشایر، هرچند که مرتب از عشقش به ایل و زمین و عشایر بگوید، آرزوها و خواست‌هایی فراتر از مرزهای ایل و عشایر دارد. این خانم می‌خواهد به دنیای ورزش و توریسم وارد شود. می‌خواهد از وجود توریست‌ها در قلمرو عشایر حاصل فرهنگی بگیرد. این‌ها نشانه‌های مبانی نظری پیشرفته‌ای است که در پس پشت این مستند قرار دارد. قرار نیست نگاه کارت پستالی به ایل و زندگی عشایری داشته‌باشیم. آنان زندگی سختی دارند. غالبا مجبورند با طوایف دیگر یا با حکومت مرکزی بجنگند و خیلی مسائل دیگر. نگاه فیلم به موضوع عشایر واقع‌گرایانه و دقیق بود. به حواشی‌و موضوعات بی‌ربط که موردپسند برخی کسان است، نپرداخته. این نگاه قابل تقدیر است.

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx