سلام
ضربالمثلها مخزن اسرار و دریای حکمت هستند. هیچ یک از این مثلها و استعارهها بیمسما و بدون حکمت و دلیل نیستند. علاوه بر آن، هر مثل یا عبارت تاریخی، عصاره تجربه چندین نسل و جامعه است.
یکی از معروفترین مثلهای تاریخی ما این است که میگوید: «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من!». این مثل، یک دریا سخن و معنا در پس خود دارد. میتوان آن را بر «فردگرایی» نسبت داد و ظالمانه فریاد زد که «ایرانیها از قدیم و ندیم فردگرا بودند و هستند و این هم مثل و مثالش». و میتوان آن را مصداق کوشش و پشتکار ایرانیها دانست که دل در گروه توان و هوش خود دارند نه چشمانتظار کمک دیگران از غیب یا همسایه.
این مثل، اما، امروز برای ما معنا و عمق بسیار متفاوتی دارد. در جهان امروز، به خصوص در جهان صنعتی، هرچند که دولتها عهدهدار همه خدمات برای مردم جامعه است، باز هم مردم در قالبها و شکلهای مختلف به مشارکت در امور شهر و کشور تشویق میشوند.
خود مردم هم با حضور در سازمانهای مردمنهاد، حکومت و مدیریت شهر را مجبور به اجرای پروژههای مختلف شهری و محلهای میکنند. با این نگاه است که میتوان به مثل فوقالاشاره پرداخت.
با این نگاه است که میتوان به مثل فوقالاشاره پرداخت. واقعیت آن است که سازمانهای اجرایی شهر و کشور چنان گرفتاریهایی دارند که هرگز انتظار نمیرود به فکر بسیاری دیگر از مسائلی باشند که هرچند از نظر آنها مهم نیست ولی درزندگی روزمره مردم بسیار مهم وحساس به شمار میآیند.
مثلا، ممکن است برای مدیریت شهر خیلی مهم نباشد که شبِ محله تاریک است و ایمنی آن کم است، چون هزاران محله و کوچه وجود دارد و اینکه این یا آن محله هم مشکل روشنایی دارد، مهم به نظر نمیرسد.
اینجاست که اهالی محل باید این مثل را آویزه گوش خود کنند که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. خود اهالی، البته ازطریق نمایندهیاسازمان خود، پاپیش میگذارند و اداره و سازمان مسئول را موظف به تامین روشنایی میکند. همین اهالی ممکن است صندوق حمایت از محله درست کنند و علاوه بر فعالیتهای خیرخواهانه اقدام به اجرای پروژههایی حتی تجاری به نفع محله کند.
چه اشکالی دارد اهالی محله جمع شوند و در فضاهای متروک و خالی محله بازارچه کاهالای تولید خانگی اهالی راه بیندازند و علاوه بر تامین شغل برای اهالی، عواید آن را برای بهبود شرایط محیطی محله استفادهکنند. این نوع پروژهها، از ازل که درحوزه عمل و اختیار شهرداری و دولت نبود.
الان هم میتواند به دست مردم بیفتد و مردم با امکانات مادی خود، بهصورت تعاونی، اقدام به بازسازی فضاهای متروک محله نمایند. اینجاست که اهالی محله میتوانند مدعی باشند که «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من». در حقیقت نشانی از مشارکت عمومی مردم و فعالیت متکی به نیروهای درونی و ذاتی محله. نه نشانی از فردگرایی و خودخواهی.
نوشتهی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۰۱