موسسه فرهنگیهنری اردیبهشت عودلاجان، در کتابخانه خود را به روی دوستان باز میکند. فهرست کتابهای کتابخانه، به تدریج در وبسایت موسسه منتشر میشود. علاقمندان و پژوهشگرانی که نیاز به مطالعه این کتابها و اسناد دارند، با عضویت در آن، میتوانند از آنها استفاده کنند.
در بدهبستانی متقابل، دوستانی که علاقمند به اهدای کتاب و سند به کتابخانه ما هستند، لطفا تردید نکنند. کتابها و اسناد دریافتی با نام اهداکنندگان در کتابخانه قرار دادهمیشود و در وبسایت هم به اسم از آنان سپاسگزاری میشود.
سلوک روحی بتهوون
«کتابهای درسی در تهران و ولایات گاه تفاوت داشتند، اما آنچه غالبا به آن توجه میشد، «مثنوی نان و حلوا» شیخ بهایی، «موش و گربه» عبید زاکانی، حسین کرد شبستری، پندنامه شیخ عطار نیشابوری، حلیهالمتقین مجلسی، گلستان و بوستان سعدی شیرازی، خمسه نظامی، دیوان حافظ شیرازی و کتابهایی از این دست بودند. روش تعلیم به همان شیوه دورههای پیشین انفرادی و گاه جمعی بود و در همان مکتبخانه تحقق مییافت که البته معلمهای سرخانه اعبان و اشراف نوع دیگری بود. کوتاه سخن، در دوره سلطنت قاجار، سنت آموزش ایران به همان سان که در دورههای پیشین کاربرد اجتماعی و فرهنگی داشت، استمرار پیدا کرد. مکتبخانهها درسطح نوجوانان و مدرسههای علمی در سطح بزرگسالان به تلاشهای خود ادامه دادند. همزمان پارهای دگرگونیها در پی آشنایی با تجدد در نظام آموزشی پدید آمد که البته نارساییهایی داشت و در نهادهای آموزشی کشور اثرات اندک از خود باقی گذاشت و به علت ناآشنایی جامعه با اصل تجدد و نوسازی از یک سو و نیرومندی سنتهای دیرپای آموزشی گذشته، مورد استقبال قرار نگرفت و همواره نگرانیهای فرهنگی و اعتقادی، بخشهای عمدهای از آحاد جامعه را از آن دور میساخت. اما اعزام دانشجو به خارج که از زمان عباسمیرزا ولیعهد آغاز شدهبود و دستاوردهای آنان همزمان با ایجاد مرسههای میسیونری در پایتخت و چند شهر دیگر، بیشو کم تفاوت نظامهای آموزشی قدیمی و نوین را آشکار کردهبود و با آنکه بخشهایی از جامعه را در مقابل تجدد «مشکوک» قرار دادهبود، اما کاربدستان دولتی و فرهنگی را بر آن میداشت که از یک سو مزایای نظامهای نوین آموزشی را پذیرا شوند و از سوی دیگر از معایب نظامهای گذشته دوری کنند که این امر را همواره در حفاظت دینی، ملی و فرهنگی میدانستند و با آنکه چون گذشته مدرسهها، مکتبخانهها و کتابخانهها همانند مساجد و اماکن مقدسه توسط سلاطین و امیران و والیان و حکام و نیکوکاران جامعه بنا میشد و هیچگاه جنبه حکومتی (دولتی) نداشت و از وظایف دیوان به شمار نمیآمد، اندکاندک با پدیدآمدن وظایف جدید اجتماعی و حکومتی و نوآوری در آموزش و پرورش، همانند وظیفههای اجتماعیدیگر، جنبه دولتی پیدا کرد و آغاز امر فرهنگیتاریخی از دوره دوم سلطنت قاجاریه چشمگیر شد!»
![بتهوون, سلوک روحی بتهوون, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/07/%D8%A8%D8%AA%D9%87%D9%88%D9%88%D9%86.jpg)
آرمان ایرانشهر
ما میگوییم ملت ایران را فقط نبودن علم و آزادی بدین خاک سیاه نشاندهاست. هر وضع ناگواری که میبینید، و هر حالت دلخراشی که مشاهده مینمایید، و هر ظلم و خرابی و پریشانی که در این حاک روی داده و میدهد همه نتیجه بیعلمی یعنی نابینایی مردم و نبودن آزادی فکر و عقیده است. سلطنتهای جسمانی و روحانی در ایران، یعنی دیوانیان و روحانیون این مرز و بوم، برای حفظ مقام تسلط و فرعونی و برای سیرکردن اژدهای حرص و طمع و شهوت خود ملت ایران را در گودال نادانی و پستی انداخته و با خاک جهالت و تعصب و خرافات و با دستهای خونین ظلم و وحشیگری و شقاوت خاکریز کرده، نگذاشتهاند نفسی به آزادی بکشد و به حال بیاید و نگاهی به اطراف خود کند. چنان که ظلمهای بیاندازه و وحشیانه پادشاهان که اغلب آنان در نتیجه کشتارهای خونین و حتی قتل فرزند و برادر، تاج و تخت را از یکدیگر غصب نمودهاند، هرگز مهلت ندادهاست مردمان مقتدر و توانا و صاحبان ذکاوت و فطانت به روی کار آمده استعداد خود را نشان و کارهای مهم را انجام داده، ملت ایران را به راه ترقی و تجدد بیندازد.
![آرمان_ایرانشهر](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/07/%D8%A2%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%87%D8%B1.jpg)
نوشتههای بیسرنوشت
هدایت چون مسافر مهمانی در این جهان زندگی کرد، بدون علاقه زن و فرزند و مال؛ برای آنکه آگاه بود که در دوران غداری به سر میبرد؛ آگاه بود میبایست تلاش کند، چون غریقی که بر تخته پارهای سوار باشد. هرلحظه زندگی این مرد همراه با تقلا و اضطراب بود، برای ادامه زندگی و حفظ تعادل میان خود و دنیای بیرون. اگر خود را کشت، برای آن بود که مقصد و حیات خود را از دسترفته دید و این از دست رفتن، بر اثر یاس عمیق و کاهش قوای جسمی و روحی پدید آمد. یکی از آشنایان او در پاریس نقل میکرد چندی پیش از مرگش گفتهبود: «خیال نوشتن قصهای دارم و آن سرگذشت عنکبوتی است که پیر و درمانده شده و دیگر حتی بزاق هم ندارد که با آن گرد خود تار تند و از حمله مهاجمانش در امان بماند.» عنکبوت پیر خود او بود. دیگر شیره حیاتش پایان گرفتهبود. زیرا بیشاز این سرِ نوشتن نداشت. نوشتن تنها نیروئی بود که او را زنده نگه میداشت. تردیدی نیست هدایت تصمیم به خودکشی نگرفت، مگر زمانی که برایش مسلم شد دیگر نیرو یا شوق نوشتن ندارد. مدتها با این واقعیت مهلک نبرد میکرد. سفرش به اروپا آخرین کوشش بود برای آنکه بتواند شعله زندگی را از نو در خود بیفروزد، باز با قلم پیوند کند. اروپا نیز نه تنها کششی برای او نیافت، بلکه سرخوردگی آورد. آخرین تکاپویش با شکست روبرو شد. راه دیگری جز مرگ نبود. هدایت مرگ را برنگزید. مگر برای عشقی که به زندگی داشت، لیکن عشق او به زندگی عاری از آلودگی بود، نه زندگیای که با خواری و نکبت همراه باشد. فراق چنین زندگیای بود که نوشتههای او را بارور کرد و امید بریدن از این زندگی او را به کام مرگ راند.
![بیسرنوشت, نوشتههای بیسرنوشت, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/07/w12403-jpg.webp)
مکتبخانه در ایران
«کتابهای درسی در تهران و ولایات گاه تفاوت داشتند، اما آنچه غالبا به آن توجه میشد، «مثنوی نان و حلوا» شیخ بهایی، «موش و گربه» عبید زاکانی، حسین کرد شبستری، پندنامه شیخ عطار نیشابوری، حلیهالمتقین مجلسی، گلستان و بوستان سعدی شیرازی، خمسه نظامی، دیوان حافظ شیرازی و کتابهایی از این دست بودند. روش تعلیم به همان شیوه دورههای پیشین انفرادی و گاه جمعی بود و در همان مکتبخانه تحقق مییافت که البته معلمهای سرخانه اعبان و اشراف نوع دیگری بود. کوتاه سخن، در دوره سلطنت قاجار، سنت آموزش ایران به همان سان که در دورههای پیشین کاربرد اجتماعی و فرهنگی داشت، استمرار پیدا کرد. مکتبخانهها درسطح نوجوانان و مدرسههای علمی در سطح بزرگسالان به تلاشهای خود ادامه دادند. همزمان پارهای دگرگونیها در پی آشنایی با تجدد در نظام آموزشی پدید آمد که البته نارساییهایی داشت و در نهادهای آموزشی کشور اثرات اندک از خود باقی گذاشت و به علت ناآشنایی جامعه با اصل تجدد و نوسازی از یک سو و نیرومندی سنتهای دیرپای آموزشی گذشته، مورد استقبال قرار نگرفت و همواره نگرانیهای فرهنگی و اعتقادی، بخشهای عمدهای از آحاد جامعه را از آن دور میساخت. اما اعزام دانشجو به خارج که از زمان عباسمیرزا ولیعهد آغاز شدهبود و دستاوردهای آنان همزمان با ایجاد مرسههای میسیونری در پایتخت و چند شهر دیگر، بیشو کم تفاوت نظامهای آموزشی قدیمی و نوین را آشکار کردهبود و با آنکه بخشهایی از جامعه را در مقابل تجدد «مشکوک» قرار دادهبود، اما کاربدستان دولتی و فرهنگی را بر آن میداشت که از یک سو مزایای نظامهای نوین آموزشی را پذیرا شوند و از سوی دیگر از معایب نظامهای گذشته دوری کنند که این امر را همواره در حفاظت دینی، ملی و فرهنگی میدانستند و با آنکه چون گذشته مدرسهها، مکتبخانهها و کتابخانهها همانند مساجد و اماکن مقدسه توسط سلاطین و امیران و والیان و حکام و نیکوکاران جامعه بنا میشد و هیچگاه جنبه حکومتی (دولتی) نداشت و از وظایف دیوان به شمار نمیآمد، اندکاندک با پدیدآمدن وظایف جدید اجتماعی و حکومتی و نوآوری در آموزش و پرورش، همانند وظیفههای اجتماعیدیگر، جنبه دولتی پیدا کرد و آغاز امر فرهنگیتاریخی از دوره دوم سلطنت قاجاریه چشمگیر شد!»
![مکتب خانه, مکتبخانه در ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/06/maktabkhaneh.jpg)
انگار که لال شدهبودم
«چند روش برای دریافت مزد وجود دارد. نکته اول این است که بدانیم مزد بچهها به افغانستان فرستاده میشود. اما راههای مختلفی برای فرستادن مزد به افغانستان وجود دارد. کارگرهای مهاجر غیرقانونی نمیتوانند حساب بانکی داشتهباشند، در نتیجه بچهها هیچ حسابی ندارند و نیاز است واسطهای پول را جابهجا کند. صرافان، واسطه جابهجایی پول هستند. بعضی صاحبکارها مزد بچهها را مستقیما برای صراف کارت به کارت میکنند اما بعضی مزد را به خودشان (یا به بزرگترشان) میدهند و بچهها پول خود را به صراف میسپارند. صراف به اتاق بچهها رفته و پول را دریافت میکند و به آنها کدی چهاررقمی میدهد. اعضای خانواده بچهها در افغانستان به شهر رفته و به صرافی که با صراف تهران همکار است مراجعه میکنند و نام و کدشان را میگویند و پول دریافت میکنند. ممکن است همه پول را نگیرند. یعنی به نوعی صراف نقش بانک را هم برایشان بازی میکند و درصدی هم از پول به عنوان کارمزد برمیدارد. کوچکترها معمولا تمام و کمال پولشان را به صراف میسپارند و خرج روزمره و خوردوخوراکشان با بزرگترهایشان است. بعضی از بچههای بزرگتر بخشی از پول را برای خودشان نگه میدارند یا گاهی به صاحبکار میگویند مثلا فلان مقدار از پول را پیش خودش نگه دارد یا گاهی به صاحبکار میگویند مثلا فلان مقدار پول را دستی بهشان بدهد و بقیه را به حساب صراف بریزد. گاهی هم برای خرید روزمرهشان کارهای جانبی میکنند. مثلا یکیدو هفته جمعهها باربری میکنند تا لباس بخرند. پولی که بچهها به افغانستان میفرستند الزاما خرج زندگی روزمره خانواده نمیشود و مقدار قابل توجهی از آن برای خودشان پسانداز میشود. در افغانستان رسمی به نام پیشکشی وجود دارد. به این معنی که داماد برای عروسی با دختر پول مشخصی (حدود ۵ تا ۷ لک افغانستان، بسته به طبقه افراد) به خانواده دختر پرداخت میکند و در عوض تهیه جهاز، از روغن و برنج مصرفی تا وسایل خانه، بر عهده خانواده عروس است. . . . در نتیجه برای پرداخت پیشکشی هم که شده، بچهها به پول نیاز دارند.»
![افعانستان, انگار که لال شدهبودم, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/06/lal2.jpg)
داستانشناخت ایران
««زمینه» داستان به آخرین سالهای دهه سوم قرن حاضر مربوط میشود. یعنی هنگامی که جامعه به اعتبار فرهنگی، «بسته» و ذهنیت و تعصبات مذهبی بر افکار مردم چیره است. شخصیت داستان- که مثل بسیاری دیگر از شخصیتهای داستانهای آل احمد «فاقد اسم» و «هویت» خاص است- سهتار نوی را که خریدهاست، «بیروپوش» و بی هیچگونه کوششی برای پنهانکردن آن از چشمهای فضول عوامالناس، به دست گرفتهاست. جز نوازندگان دورهگرد، چه کسی سهتار بیروپوش نوخرید را به دست میگیرد و از میان ازدحام مردم میگذرد؟ این هنرمند (نوازنده- خواننده) رسما سه سال است در مجالس و محافل خاصی میخواند و مینوازد و برای خودش سرشناس هم شدهاست. تقریبا از حساسیتهای مذهبی و فضولیهای برخی کوتهبینان آگاهی دارد. چگونه چنین هنرمندی به خود اجازه میدهد «آلت کفر» را در انظار مردم جا به جا کند؟
![داستانشناخت ایران, داستانشناخت ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/06/Aleahmad.png)
سیری در اندیشه سیاسی عرب
«جنبش ملتهای عرب برای استقلال و بهبود وضع اجتماعی خویش، کموبیش، همزمان با بیداری ایرانیان در قرن سیزدهم هجری (نوزده میلادی) آغاز شد. کوشش نویسندگان و روشنفکران عرب در بنیادگذاری این جنبش اثری بزرگ داشت. همانگونه که نویسندگانی چون جمالالدین اسدآبادی، طالبوف، مراغهای و حبیب اصفهانی در بیداری مردم ایران و آمادگی برای انقلاب مشروطه بسیار موثر بودند، جنبش عرب نیز برای رهایی از تسلط ترکان و بعدها استعمار باختری، به رهیری نویسندگان مصری و سوری قرن سیزدهم آغاز شد.
اگر آثار نویسندگان ایرانی و عرب را در قرن سیزدهم باهم مقایسه کنیم، میبینیم هر دو گروه تا چه پایه درباره مسائل مهم اجتماعی و سیاسی ملتهای خود بینشهای یکسان داشتهاند. هردو گروه پیشرفتهای غرب را در زمینههای گوناگون مادی و معنوی میستودند و چاره رفع واماندگی ملتهای خود را در تقلید یا اقتباس از راه و روش غرب خواه در زمینه سیاست یا اقتصاد یا علوم و یا فنون نظامی میدانستند. هر دو با خودسری فرمانروایان مخالفت میکردند و حکومت قانون و نظام نمایندگی را بهترین شیوه کشورداری میشمردند. هردو از چیرگی خرافات بر ذهن مسلمانان ناخشنود بودند و در آشنایی مردم خویش با دانشهای نو میکوشیدند. ولی در کنار این همسانیها تفاوتهای بزرگی نیز در نخستین مراحل بیداری ایرانیان و عربان میتوان یافت. از این میان به دو تفاوت اشاره میکنیم: یکی تلاش گروهی از تربیتیافتگان مدارس علوم دینی برای اصلاح اندیشه سیاسی سنی بود که جنبشی همانند آن در میان علمای شیعه ایران پیدا نشد و اگر هم کسانی چون میرزا محمدحسین نائینی و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی خواستند در اصول اندیشه سیاسی شیعه حرکتی پدید آورند، یا خود کوتاه آمدند یا . . . »
![اندیشه سیاسی عرب, سیری در اندیشه سیاسی عرب, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/06/Arab2.jpg)
خاک کارخانه
سال ۷۴ یا ۷۵، خصوصیسازی در واقع فقط نقاب بود. میخواستن کارخونه رو زمین بزنن. دیگه نمیخواستن کارخونه تولید داشتهباشه. کارخونه مال خودشون که نبود. میخواستن با خاک یکسانش کنن. چندسالی بود که تحمل نداشتن تعداد کارگرای کارخونه زیاد باشه. فکر میکردن هرچقدر تعداد کارگرا کمتر باشه، کنترلش راحتتره. کارخونه بعد از انقلاب ۱۲۵۰ کارگر داشت. توی خاورمیانه حرف اول را میزد. مهندس عبادیان، روحش شاد، هفت تا امتیاز چیتسازی گرفتهبود. کارخونه اولش پارچه عرض هشتاد و نود تولید میکرد، ولی آقای عبادیان که دید این جوری صرف نمیکند، صدتا دستگاه بافندگی عرض صدوهشتاد آورد. پارچههایی که این دستگاها تولید میکردن آبرفت هم نداشت. این دستگاها رو قبل از سال ۱۳۷۰ از آلمان و ترکیه آوردن و تا موقعی که کارخونه خوابید، هنوز کار میکردن. یه حساب و کتاب ساده کن؛ الان یه خونه میخوای بسازی، پنجشیش سال طول میکشه. اما تصور کن، کلنگ کارخونه رو سال ۱۳۱۴ زدن و در عرض سه سال راه افتاد. قسمت بافندگی ۱۲۰۰ تا دستگاه داشت. چیز کمی نیست. شیشصد دستگاه سمت راست، شیشصد دستگاه سمت چپ. توی سه سال، کارخونه به این عظمت ساختن. هربار که به دوربرگردون خیابون امام میرسم و چشمم به کارخونه میافته، نمیدونی چه حالی میشم. سقف تمام ساختمونهای کارخونه یه شیب اصولی و حسابشده داشت. چرا؟ برای اینکه برف و بارون روی سقف واینسته، بریزه. الان شما معماری تک و توک ساختمون باقیمونده رو نگاه کنی، متوجه شیب مناسب سقفشون میشی. طوری طراحی کردهبودنش که بالای صدسال عمر کنه، نه فقط ده بیست سال. . مرداد ۸۳ داشتیم بابا رو میبردیم بیمارستان امام که بستری بشه. با همون حال زارش، چشمش به ساختمون کارخونه افتاد که داشتن تخریبش میکردن. خیلی ناراحت شد. آخرین نگاه رو کرد و گفت اینجا تاریخ بود. این جا قدمت بود. بابا سال ۶۳ مدیر چیتسازی شد و سال ۷۳ هم استعفا داد. برام تعریف کردهبود که سال ۶۷ یا ۶۸ از طرف شرکت آلمانی بابکوف اومده بودن که دیگ بخار کارخونه رو بخرن. البته در مزایدهای که چیتسازی برای فروش آن برگزار کرده. .
![خاک کارخانه, خاک کارخانه, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/05/khak.jpg)
گزارش یک دوران
ازجمله وقایع تاثیرگذار دیگر بر زندگی یهودیان ایران، کوچ دستهجمعی و فرار گروهی از خانوادههای لهستانی را که از ترس رژیم هیتلری به ایران آمده و پناه جسته بودند و در میان آنها جمعی از یهودیان لهستانی نیز حضور داشتند و در سالهای ۱۹۴۲-۱۹۴۳ به تهران رسیدند، میتوان یادآور شد. همچنین مهاجرت اجباری یهودیان عراقی به ایران را بعد از وقایع سالهای ۱۹۴۷ م. و کودتای سلطنتی در عراق را به عنوان نمونه دیگر میتوان ذکر کرد. یهودیان لهستانی و روسی که از چنگ فاشیستهای هیتلری گریختهبودند، از طریق قفقاز به ایران آمده ورقی از اقدامات وحشیانه نازیها را بر صفحه تاریخ نوشتند. بیش از پنجهزار نفر آواره مسیحی و یهودی در گروههای مختلف، اواخر مرداد ۱۹۴۱ از طریق بندر انزلی به ایران آمده، در اردوگاههای پناهندگان در تهران اسکان دادهشدند. از این عده حدود هزار و پانصد نفر یهودی بودند.
![یهود, گزارش یک دوران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/05/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg)
روزنامه خاطرات فلان السلطنه
دیشب را تا صبح از صدا و مسخرگی کریم (شیرهای) خواب نکردم. صبح با حال کسالت دربخانه رفتم. قبله عالم صبحانه میل میفرمودند. پرسیدند فلانی، پاته را خوردی به ریق نیفتادی؟ عرض کردم خیر، ماکول است. قدری میل فرموده طولوزان را فرستادند آمد. فرمودند این بیشتر قوه میرساند یا گرد شاخ کرگدن؟ عرض کرد البته شاخ کرگدن چیز دیگر است، اما پاته هم قوت تمام دارد. بیچاره فرنگیست. نمیداند کمالات را به خمیر جگر غاز چه کار؟ شاه به روی مبارک نیاورده ده سیر پاته را یکجا با عسل میل فرمودند. خدا بخیر بگذراند. حکیم طولوزان را خوف برداشته عرض کرد قبله عالم پاته یک هفته را یکجا میل بفرمایند بنده مسئولیت البته به گردن نخواهدگرفت. فرمودند به گور پدرت میخندی گردن نگیری. لابد میل به کند و زنجیر انبار داری، پدر سوخته. بدهیم زیر چوب ریقت را بالا بیاورند؟ طولوزان بیدماغ شده به حالت قهر اجازه مراجعت به وطن خواست.
![فلان السلطنه](https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2024/05/%D9%81%D9%84%D8%A7%D9%86.jpg)
قصه خوبِ دوستانِ خوب
خانه اردیبهشت اودلاجان مقصد فرهیختگانی است که دل در گرو آبادانی میهن دارند. نیکانی که از احیای هر خانه و محوطهای لذت میبرند و حاضرند غمخواری و همراهی کنند. چند روز پیش، دو خانم عزیز که برای بازدید خانه آمدهبودند، متوجه شدند ما حدود ۱۵۰ جلد کتاب قدیمی داریم که متاسفانه فرصت نکردهایم فهرستبرداری کنیم.
کتابهای «بهروز»
خانواده «بهروز» خانواده فرهیختهای است. در روزهای اول تابستان، از این خاندان گرامی، دکتر مازیار بهروز به خانه اردیبهشت اودلاجان آمد، همراه رضا کیانیان. بازدیدی از خانه و گپوگفتی شیرین.
محمود مردانی
محمود مردانی، برای خیلیها فقط یک اسم، و برای همه اطرافیانش، یک رفیق خالص و پایدار است. دوستان و دوستداران بسیاری دارد. از هنرمند و دانشگاهی تا آرایشگر و کاسب والامقام.
محل کارش، به نوعی پاتوق این آدمها است. او پس از اولین بازدیدش از «خانه اردیبهشت اودلاجان» در فرصتهایی به اینجا آمده و دوستانش را هم با خودش همراه کرده. در یکی از این دیدارها، بیش از سی جلد کتاب به کتابخانه مجموعه هدیه کرد. از پائولو کوئیلو تا محمود دولتآبادی و از فرهنگ تکجلدی دانشگاهی تا مجموعه اشعار سیدعلی صالحی. فهرست کتابهایش را با اشتیاق در بانک اطلاعاتی کتابخانه ثبت کردیم تا هرکس نیازی به مطالعه اینها دارد از دیدن «خانه اردیبهشت اودلاجان» هم لذت ببرد.
علیرضا شاهرخینژاد
خیلی خوب است که اهالی محله خود را جزئی از خانه اردیبهشت اودلاجان بدانند. یکی از نمونههای این همپیوندی را در روزهای اخیر شاهد بودیم. هممحلهای ما، آقای علیرضا شاهرخینژاد، نزدیک به بیست عنوان کتاب برای ما فرستاد که عموما در حوزه دین و دینداری بودند. در میانشان، البته زندگینامه کامل همسر امام خمینی در دو جلد با عنوان «یک قرن زندگی پرماجرا». میدانیم که این بانوی بزرگوار فرزند پامنار بود.
سیروس مهراندیش
سیروس مهراندیش
یکی از معماران خوشذوق و خوشفکر معاصر ما، سیروس مهراندیش است. یکی از ارکان «مهندسان مشاور آژند شهر». کارنامه طول و درازی دارد و در بسیاری فعالیتهای صنفی فعال بود و هنوز هم هست، هرچند نه مثل گذشته. از فعالان «کانون مهندسان معمار دانشگاه تهران» است که برنامه بسیار مفید «پاکت آبی» را با کمک دوستان و همکارانش اجرا میکرد که برنامه خوبی برای آموزش معماران جوان بود با شنیدن و بررسی پروژههایی که توسط خود طراحان آثار ارائه و گفته میشد که «چه طراحی کردند، چه اجرا شد» و مهمتر آنکه، «چرا چنین شد».
پیروز پروین
پیروز پروین، فرهیخته و دانشآموخته صنعت و هنر، چند ده جلد کتاب به کتابخانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرده که حال و هوای آن سالها را دارند. از ترجمههای فیروز شیروانلو و حمید عنایت تا «هزارسال نثر پارسیِ» کریم کشاورز.
محمد تاجیک
محمد تاجیک را همه سینماییها میشناسند. «مرد مهربان» سینمای ایران است که «دیپلماسی صله رحم» راه انداخته و تور بزرگی برای رفاقت و مودت هنرمندان پهن کرده.
در آستانه شب یلدا، به رسم مالوف، سری به خانه اردیبهشت اودلاجان زد و تعدادی کتاب در حوزه سینما و ادبیات داستانی به کتابخانه ما هدیه کرد. از جمله، «فرهنگ فیلمنامه» و «تاریخ سینما» و هفت هشت کتاب دیگر.
آرش رئیسی
آرش رئیسی شاعر است و اهل گفتگو و البته طرفدار محیط زیست پایدار. کتاب شعرش «با بانو و بی بانو» نام دارد. اخیرا به بازدید نمایشگاه «ماجرای نبودنت» (اثر محمدصادق دهقانی) آمدهبود. در جوار این بازدید دو کتاب به کتابخانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرد. هر دو با امضای نازنین خود.
محسن پیرداده
یکی از امیدواریهای جامعه مدنی ایران، آن است که بخش بزرگی از بدنه مدیریتی کشور در لایههای میانی و کارشناسی را افرادی تشکیل میدهند که علاوه بر توان فنی و کارشناسی، علاقمند به جامعه و فرهنگ ایران هستند. این بخش مهم جامعه، معمولا اهل مطالعه و آشنایی با تازههای جهانی است. محسن پیرداده یکی از این کارشناسان و مدیران ارجمند کشور است.
علی شیلاندری
در میان مستندسازان کشور، علی شیلاندری چهره خاص خود را دارد. کم میسازد ولی خوب میسازد. شاهکار او مستند «دیون و بودن» است. این مستند دو بار در خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمده و در هر دو جلسه هم کارگردان عزیز حضور داشته و به پرسشهای مخاطبان پس از نمایش فیلم پاسخ دادهاست.