موسسه فرهنگی‌هنری اردیبهشت عودلاجان، در کتابخانه خود را به روی دوستان باز می‌کند. فهرست کتاب‌های کتابخانه، به تدریج در وبسایت موسسه منتشر می‌شود. علاقمندان و پژوهشگرانی که نیاز به مطالعه این کتاب‌ها و اسناد دارند، با عضویت در آن، می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند.
در بده‌بستانی متقابل، دوستانی که علاقمند به اهدای کتاب و سند به کتابخانه ما هستند، لطفا تردید نکنند. کتاب‌ها و اسناد دریافتی با نام اهداکنندگان در کتابخانه قرار داده‌می‌شود و در وبسایت هم به اسم از آنان سپاسگزاری می‌شود.

دوری‌ها و دلگیری‌ها

چه‌های ما هنوز چشم به دنیا نگشوده‌بودند و ما خود بچه‌هایی بودیم، موی بر عارض نرُسته که می‌خواستیم آدم‌های بزرگ داخل آدم حسابمان کنند. بحث داغ‌مان سیاست بود و سیاست در کف خیابان، روی پشت بام‌ها، زیر سایه درختان فرتوت چنار و توی صفحات روزنامه‌های رنگارنگ به بیرنگی تمام جریان داشت. «توده‌ای» بودیم، «مصدقی» بودیم، «پان ‌ایرانیست» بودیم، «سومکایی» بودیم‌و اگر ریشی تازه‌ و کم‌پشت بر عارض‌ مان رسته‌بود، «فدایی اسلام» بودیم.

دوری‌ها و دلگیری‌ها, دوری‌ها و دلگیری‌ها, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

عکس و گفت

«خانه سدان و اداره منحله شرکت نفت انگلیس، در اختیار دولت ایران قرار گرفته‌است. اینک همگان از کشف اسنادومدارک محرمانه و تکان‌دهنده‌ای در این دو مرکز آگاه شده‌اند. تعدادی از این اسناد و مدارک کمابیش در مطبوعات منتشر شده و بیش از پیش بر هیجان مردم و تشنگی آنان افزوده‌است. مراجع و منابع خبری و اطلاعاتی از سراسر جهان چشم به ایران و بیش از همه به مجلس شورای ملی دوخته‌اند. دولت ایران با این اسناد چه خواهدکرد؟ آیا تا پایان کار نفت و طرح دعوای ایران و انگلیس در مراجع بین‌المللی، هم‌چنان محرمانه خواهندماند؛ تا دشمنان فرصت ابراز عکس‌العمل و خنثی‌کردن اسناد نداشته‌باشند؟ آیا کار به مراجع قضایی خواهدکشد و دولت کسانی را که طبق این اسناد متهم به همکاری با شرکت سابق نفت هستند و یا بالاتر از آن جزو مزدوران و حقوق‌بگیران دولت انگلیس محسوب می‌شوند، در هر مقامی که باشند، تحت تعقیب قانونی قرار خواهدداد؟ آیا در این دقایق حساس پیکار، بروز اختلاف بین مقامات و سازمان‌های مملکتی بر سر این مساله به وحدت و یکپارچگی ملی لطمه نخواهدزد؟ آیا بهتر نیست دولت با رسیدگی هرچه زودتر به این اسناد و تعیین تکلیف آن‌ها اصولا دست به یک تصفیه دامنه‌دار بزند و با پیراستن صفوف خود از عناصر منافق، با قاطعیت بیشتر و بدون بیم از کارشکنی عوامل بیگانه به مبارزه خود ادامه دهد؟ این‌ها و ده‌ها و صدها سوال مشابه دیگر، مطالبی بود که آن روزها یکی پس از دیگری مطرح می‌شد و لازم بود مجلس و دولت هرچه زودتر پاسخ قطعی خود را به این پرسش‌ها بدهد. به‌ویژه آن‌که مردم عادی اعضای احزاب، دستجات و سازمان‌های مختلف، از یک سو دولت و مجلس را زیر فشار شدید قرار داده‌بودند تا هرچه زودتر مخالفان ملی‌شدن نفت و سرسپردگان سیاست‌های استعماری را به همگان بشناسانند و از سوی دیگر، آن گروه از نمایندگان، سناتورها و مقامات مملکتی که می‌دانستند نام‌های‌شان در «لیست سیاه» آمده‌است، کار تشبث، تحریک و تخطئه اسناد را به اوج رسانده‌بودند. در این میان نمایندگانی که واقعا با شرکت نفت تماس نداشته‌اند و به اصطلاح دامن‌شان به این‌گونه مسائل آلوده نشده‌بود، بیش از همه ناراحت و آشفته بودند؛ چون خبرها و گزارش‌های اولیه و جسته‌وگریخته، بدون این‌که از افراد خاصی نام ببرند، گروهی از مقامات را متهم به همکاری با شرکت نفت و مزدوری یا کمک پیگیری از انگلیسی‌ها ساخته‌بود؛ در نتیجه اتهام متوجه همگان می‌شد، تا وقتی که لیست کامل افراد و متن اسناد منتشر شود. به همین جهت اینان جدی‌تر از گروه‌های دیگر در انتظار . . .»

کوچه, عکس و گفت, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

مغول‌ها

به نوشته رشیدالدین، غازان ضمن سخنرانی برای شخصیت‌های برجسته مغول، هدف خود مبنی بر اصلاح دستگاه اداری ایلخانان را توجیه کرد. گمان می‌رود وی چنین گفته‌باشد: «من جانب رعیت تاریک نمی‌دارم. اگر مصلحت است تا همه را غارت کنم بر این کار از من قادرتر کسی نیست، به‌اتفاق بغارتیم؛ لیکن اگر منبعد تغار و آش توقع دارید و التماس نمایید، با شما خطاب عنیف کنم و باید که شما اندیشه کنید که چون بر رعایا زیادتی کنید و گاو و تخم و غله‌ها بخورانید، من‌بعد چه خواهیدکرد». تا این‌جا مطلب عبارت است از دعوت به عقل سلیم. اما غازان در ادامه می‌گوید: «و آن‌چه شما ایشان را زن و بچه می‌زنید و می‌رنجانید، اندیشه باید کرد که زنان و فرزندان نزد ما عزیزاند و جگرگوشه از آن ایشان هم‌چنین باشد و ایشان نیز آدمیانند.». عبارت‌های اخیر احتمالا برای اغلب مغولان تازگی داشته‌است، و حتی اگر غازان به واقع این مطالب را گفته‌باشد، بعید به نظر می‌رسد که بیش از تاثیری گذرا، نقشی بر جای گذاشته‌باشد.

مغول‌ها, مغول‌ها, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

زندگی و احوال ایرانیان

تهران، پایتخت ایران، «شهر سایه خدا»، «تختِ شاه خدایان» نامیده می‌شود. با آن‌که در دشت‌های مجاور آن مثل سایر شهرهای بزرگ ویرانه‌های زیادی وجود دارد، تهران در اواخر قرن گذشته از گمنامی به درآمد. در اولین نوشته‌ها از دهی سخن رفته با کلبه‌های زیرزمینی که به منظور فرار از گرمای هوا یا حملات غارتگران ساخته شده‌بود. آغا محمدخان بنیانگذار سلسله قاجار آن را به پایتختی برگزید. بی‌تردید، علت انتخاب این محل نزدیکی‌اش به مازندران، مقر ایل خود او، یعنی قاجار بود. اینک تهران مرکز سیاسی آسیای مرکزی تلقی می‌شود. هیات‌های نمایندگان انگلستان، فرانسه، روسیه، آلمان، اتریش، هلند، ترکیه/عثمانی و ایالات متحد آمریکا از سوی دولت‌هایشان در تهران حضور دارند و طرح‌های سیاسی‌شان را دنبال می‌کنند. در عرض یک قرن، جمعیت آن از پانزده هزار نفر به دویست‌هزار نفر رسیده است.

زندگی و احوال ایرانیان, زندگی و احوال ایرانیان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

اسناد خانه سدان

«خانه سدان و اداره منحله شرکت نفت انگلیس، در اختیار دولت ایران قرار گرفته‌است. اینک همگان از کشف اسنادومدارک محرمانه و تکان‌دهنده‌ای در این دو مرکز آگاه شده‌اند. تعدادی از این اسناد و مدارک کمابیش در مطبوعات منتشر شده و بیش از پیش بر هیجان مردم و تشنگی آنان افزوده‌است. مراجع و منابع خبری و اطلاعاتی از سراسر جهان چشم به ایران و بیش از همه به مجلس شورای ملی دوخته‌اند. دولت ایران با این اسناد چه خواهدکرد؟ آیا تا پایان کار نفت و طرح دعوای ایران و انگلیس در مراجع بین‌المللی، هم‌چنان محرمانه خواهندماند؛ تا دشمنان فرصت ابراز عکس‌العمل و خنثی‌کردن اسناد نداشته‌باشند؟ آیا کار به مراجع قضایی خواهدکشد و دولت کسانی را که طبق این اسناد متهم به همکاری با شرکت سابق نفت هستند و یا بالاتر از آن جزو مزدوران و حقوق‌بگیران دولت انگلیس محسوب می‌شوند، در هر مقامی که باشند، تحت تعقیب قانونی قرار خواهدداد؟ آیا در این دقایق حساس پیکار، بروز اختلاف بین مقامات و سازمان‌های مملکتی بر سر این مساله به وحدت و یکپارچگی ملی لطمه نخواهدزد؟ آیا بهتر نیست دولت با رسیدگی هرچه زودتر به این اسناد و تعیین تکلیف آن‌ها اصولا دست به یک تصفیه دامنه‌دار بزند و با پیراستن صفوف خود از عناصر منافق، با قاطعیت بیشتر و بدون بیم از کارشکنی عوامل بیگانه به مبارزه خود ادامه دهد؟ این‌ها و ده‌ها و صدها سوال مشابه دیگر، مطالبی بود که آن روزها یکی پس از دیگری مطرح می‌شد و لازم بود مجلس و دولت هرچه زودتر پاسخ قطعی خود را به این پرسش‌ها بدهد. به‌ویژه آن‌که مردم عادی اعضای احزاب، دستجات و سازمان‌های مختلف، از یک سو دولت و مجلس را زیر فشار شدید قرار داده‌بودند تا هرچه زودتر مخالفان ملی‌شدن نفت و سرسپردگان سیاست‌های استعماری را به همگان بشناسانند و از سوی دیگر، آن گروه از نمایندگان، سناتورها و مقامات مملکتی که می‌دانستند نام‌های‌شان در «لیست سیاه» آمده‌است، کار تشبث، تحریک و تخطئه اسناد را به اوج رسانده‌بودند. در این میان نمایندگانی که واقعا با شرکت نفت تماس نداشته‌اند و به اصطلاح دامن‌شان به این‌گونه مسائل آلوده نشده‌بود، بیش از همه ناراحت و آشفته بودند؛ چون خبرها و گزارش‌های اولیه و جسته‌وگریخته، بدون این‌که از افراد خاصی نام ببرند، گروهی از مقامات را متهم به همکاری با شرکت نفت و مزدوری یا کمک پیگیری از انگلیسی‌ها ساخته‌بود؛ در نتیجه اتهام متوجه همگان می‌شد، تا وقتی که لیست کامل افراد و متن اسناد منتشر شود. به همین جهت اینان جدی‌تر از گروه‌های دیگر در انتظار . . .»

کوچه, اسناد خانه سدان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

کوچه

با ورود به پروژه «خانه اردیبهشت اودلاجان» بود که متوجه شدم معماری یعنی مرمت شهری. یعنی مرمت اجتماعی و مرمت مدنی. پیش‌بینی‌هایی از تاثیرات مثبت احتمالی این پروژه بر محله داشتیم، اما هیچ‌گاه تصور نمی‌کردیم تاثیرش تا حدی باشد که نزاع بین اهالی از بین برود و زمینه‌ای باشد برای شکل‌گیری تعامل و بهبود روابط‌شان با یکدیگر. بدون شک، این تاثیر مثبت به خاطر تصمیمی بود که با توجه به شرایط آن‌زمان (در اوج همه‌گیری کرونا در کشور) با رضا کیانیان و فرهاد توحیدی گرفتیم؛ این‌که آن‌جا را به‌هیچ‌وجه تبدیل به سفره‌خانه نکنیم. حتی در آن زمان پیش‌قراردادهایی هم از دوستان رستوران‌دار دریافت کرده‌بودیم؛ اما نمی‌خواستیم با راه‌اندازی سفره‌خانه، اهالی محله را کارگر خودمان کنیم، بلکه می‌خواستیم خودمان کارگر محله باشیم و تنها به تعریف کافه‌ای کوچک در مجموعه بسنده کردیم.

کوچه, کوچه, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

شعبده بازیگری

«بازیگری همان‌طور که از نامش برمی‌آید، شغلی است که مبنایش بازی است. مثل بازیکنان فوتبال، که شغل‌شان «بازی»کردن است. «بازی» هم همان کاری است که استادش کودکان هستند. من به عنوان بازیگر برای «بازی» همان تعاریف کودکانه را دارم. بازیگرهای ما و فوتبالیست‌ها و کودکان در ذات یگانه‌اند. اصلا «زندگی» بازی است: یک بازی بزرگ و پیچیده. هرکسی بازیچه‌ای دارد. اگر از کودک بازیچه‌هایش را بگیریم، یعنی «بازی»اش را بگیریم، دق می‌کند. اگر از بازیگر هم«بازی» را بگیریم، دق می‌کند. مثل چند نفری که دق کردند. بعضی از بازیگران‌مان که چندسال پیش کسب و کار دیگر و لذت دیگری داشتند از روزی که پای‌شان به ورطه «بازی» باز شد و چند فیلم «بازی» کردند و به شهرت رسیدند، دیگر برای‌شان کسب و کار گذشته و آن فعالیت‌های گذشته جذابیت خود را از دست دادند و امروز بازیگرند. . . و به همان کودک «بازی»گوش تبدیل شده‌اند. وای به حال آنانی که از خیلی سال پیش بازیگر بودند. وای به حال آنانی که با یک عالمه آرزو در صف «بازی» ایستاده‌ و منتظرند. ما «بازی» می‌کنیم و خیل بزرگی از تماشاگران را به تماشای «بازی» فرامی‌خوانیم. مثل فوتبال که این همه تماشاگر دارد و با همه وجود «بازی» را تماشا می‌کنند و تئاتر و سینما که این‌همه تماشاگر دارد و با همه وجود «بازی» ما را تماشا می‌کنند. در تئاتر بدون تماشاگر هم«بازی» شکل می‌گیرد، اما سرد و بی‌روح خواهدبود و در سینما اصلا «بازی» بدون تماشاگر اتفاق می‌افتد. تماشاگر می‌داند که به دیدن «بازی» می‌رود. اسم بازیگران را هم می‌داند. پول می‌دهد، بلیت می‌خرد، وقت می‌گذارد که بنشیند و ببیند که این بار چه «بازی»ای تدارک دیده شده. تماشاگر با آگاهی به تماشای «بازی» می‌آید. قرارداد نانوشته‌ای میان «بازی»گر و تماشاگر وجود دارد که کسی نمی‌داند کی و کجا و چه‌گونه تدوین شده و هیچ‌جا هم آموزش داده نشده. گویا همان‌قدر که شیرخوردن نوزاد از سینه مادر فطری و غریزی است، قراردادهای میان تماشاگر و بازیگر هم فطری و غریزی است. کودک «بازی» می‌کند. چادر سرش می‌کند و می‌شود مامان! بشقاب خالی را به طرف ما تعارف می‌کند! می‌شود بشقاب پر از غذا! یک چوب دستش می‌گیرد می‌شود سرباز! به ما نشانه می‌رود و با دهان صدای شلیک درمی‌آورد و ما خیلی ساده به زمین می‌غلتیم و هزار جور . . .»

شعبده بازیگری, شعبده بازیگری, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

حقوق جهان در ایران باستان

از میان ساسانیان که با برانداختن حکومت پادشاهی تیره‌ای (فدراتیو) اشکانی بزرگ‌ترین ستم‌ها را در تاریخ ایران کردند و ستم‌های پسین‌شان به ایرانیان در شاهنامه یا دیگر نامه‌های ایرانی آمده‌است، تنها همین بهرام گور است که نشانه‌ای از پادشاهی دوره کیانیان به شمار می‌رود؛ و در پهلوانی و رای و خرد و مردم‌داری و کشورداری و بزم و رزم سرآمد بود. مردم در زمان او رامش هنگام کیانی را داشتند و همه از او به نیکنامی یاد کرده‌اند، و این سخنان نه تنها برای ستایش آن شاه آزادمرد گفته می‌شود، بلکه برای نشان‌دادن نمونه‌ای از زندگی ایرانیان باستان در زمانی نزدیک‌تر نیز شایسته می‌نماید.در یک چنین همداد بزرگ، دستگاه‌های فرماندهی، خویش را پایکار مردمان و مردمان نیز خود را جان‌فشان فرماندهان می‌دانستند و از همه دستاوردهای دیوانی بهره می‌بردند. در این گفتار تنها یک نمونه را یادآور می‌شوم که نمونه‌ای باشد برای همه بهره‌دهی‌ها؛ و آن بهره‌وری همه مردمان ایران از دیوان بَرید (پست و تلگراف) بوده باشد. از دوره کیانیان تا دوره قاجار و پیش‌آمدن «پست بین‌المللی» به شیوه امروز.یونانیان باستان با شگفتی فراوان از پدیده‌ای در ایران یاد می‌کنند که به یاری آن آگهی‌ها از دوردست‌ها (یک روزه از آسیای کوچک به شوش) می‌رسد. یا یک فرمان شاهان به دورترین مرزهای کشور می‌رسد. آن پدیده، آگهی‌رسانی با آتش‌افروزی بر افراز میل‌ها یا برج‌های بلند بود که کنار جاده‌ها ساخته‌ شده‌بود و با نشانه‌های ویژه، آگهی‌ها یا فرمان‌ها را از یک برج به برج پس از آن می‌رساندند، تا به جایی که می‌خواستند برسد. و این شیوه را مادرِ تلگراف‌های امروزی می‌خوانند. در کنار این کار، مردانِ نامه‌بر بر اسبان آماده بودند که نامه‌ها را از یکدیگر می‌گرفتند و به سوی میل پس از آن می‌رساندند و دوری هر دو میل از یکدیگر به اندازه‌ای بود که یک اسب تازه‌نفس بی‌آن‌که در راه بماند، بتواند آن را به تاخت بپیماید! و این راه ۱۵۰۰ گز بود. چون یونانیان به این پدیده در زمان هخامنشیان برخورد کرده‌بودند گمان برده‌اند که در همان زمان نیز پدید آمده‌است و فرهنگنامه‌نویسان جهان نیز پیدایی آن را به زمان هخامنشیان می‌رسانند. اما نگارنده به گواهی‌های کهن‌تر از آن هنگام دست یافته است که یکی از آن‌ها نامه یادگار زریران است که به دبیره پهلوی برجای مانده‌است. . و این سند نشان می‌دهد که دست‌کم در زمانی پیرامون زندگی زرتشت، نزدیک به ۳۵۰۰ سال پیش آگهی‌رسانی با آتش و نیز کار پیک‌ها. . در ایران روایی داشته‌است.»

حقوق جهان در ایران باستان, حقوق جهان در ایران باستان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

از مشروطه نا جنگ جهانی اول

از دیگر عمال بسیار فعال، واسموس قنسول معروف آلمان در بوشهر. او کسی بود که در جریان جنگ دردسرهای زیادی برای ما ایجاد کرد و سبب شد تا بعدها تعدادی از انگلیسی‌های ساکن شیراز به اسارت طوایف یاغی ساحلی درآیند. واسموس در طول سفر دوسه ماهه‌اش به شیراز در ۱۹۱۳ بی‌وقفه در حال فعالیت بود. او به‌طور مداوم به گوشه و کنار ایالت فارس سر می‌زد و با ایلخان‌های قبایل کوچ‌نشین و کدخدایان و غیره طرح دوستی می‌ریخت و در عین حال با حکمران فارس و افسران سوئدی هم روابط صمیمانه برقرار می‌کرد. واسموس از نژاد ساکسون بود؛ مو بور و خوش‌قامت. وی خلق و خوی خوشایند و رفتاری دوستانه داشت. من و او بارها باهم ملاقات و از یکدیگر پذیرایی کرده‌بودیم. حتی به شکارهای کوتاه‌مدت رفته‌بودیم. البته پرواضح بود او طبق دستور دولت متبوعش اطلاعاتی جمع‌آوری و با ایلخان‌ها و سایرین دسیسه‌چینی می‌کرد. اما چون در آن زمان نفوذ آلمان در مناطق داخلی ایران چندان محتمل به نظر نمی‌آمد، ما واسموس را جدی نمی‌گرفتیم . فقط حرکاتش را زیر نظر داشتیم و به وزیر مختار انگلیس گزارش می‌کردیم. از این رو رابطه دوستی ما با او بسیار صمیمانه بود.

از مشروطه نا جنگ جهانی اول, از مشروطه نا جنگ جهانی اول, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

فرمان آتش در کوهستان باختر

سرگرد قلقسایی خود را با روح پاک و عملیات خوبی که به نفع رعیت‌های منطقه کرد، عملا این موضوع را ثابت نمود. به همین جهت است که ارفع در یکی از یادداشت‌های خود می‌نویسد: «من بیشتر موفقیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را در ناحیه کردستان مرهون سرگرد قلقسایی هستم که با روش عاقلانه‌ای مردم را از نظریات دوستانه و پاک من آگاه کرد». ارفع به وسیله ماموران باشهامت خود اطلاعات بسیاری درباره ایل‌ها و طایفه‌های مختلف اطراف سقز به دست می‌آورد. او دیگر کار را تمام‌شده می‌دانست و از آن پس، تمام سعی و کوشش خود را برای سروصورت دادن به وضعیت اجتماعی آن‌جا صرف می‌کرد.

فرمان آتش در کوهستان باختر, فرمان آتش در کوهستان باختر, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

قصه خوبِ دوستانِ خوب

خانه اردیبهشت اودلاجان مقصد فرهیختگانی است که دل در گرو آبادانی میهن دارند. نیکانی که از احیای هر خانه و محوطه‌ای لذت می‌برند و حاضرند غم‌خواری و همراهی کنند. چند روز پیش، دو خانم عزیز که برای بازدید خانه آمده‌بودند، متوجه شدند ما حدود ۱۵۰ جلد کتاب قدیمی داریم که متاسفانه فرصت نکرده‌ایم فهرست‌برداری کنیم.

کتاب‌های «بهروز»

خانواده «بهروز» خانواده فرهیخته‌ای است. در روزهای اول تابستان، از این خاندان گرامی، دکتر مازیار بهروز به خانه اردیبهشت اودلاجان آمد، همراه رضا کیانیان. بازدیدی از خانه و گپ‌وگفتی شیرین.

محمود مردانی

محمود مردانی، برای خیلی‌ها فقط یک اسم، و برای همه اطرافیانش، یک رفیق خالص و پایدار است. دوستان و دوستداران بسیاری دارد. از هنرمند و دانشگاهی تا آرایشگر و کاسب والامقام.
محل کارش، به نوعی پاتوق این آدم‌ها است. او پس از اولین بازدیدش از «خانه اردیبهشت اودلاجان» در فرصت‌هایی به این‌جا آمده و دوستانش را هم با خودش همراه کرده. در یکی از این دیدارها، بیش از سی جلد کتاب به کتابخانه مجموعه هدیه کرد. از پائولو کوئیلو تا محمود دولت‌آبادی و از فرهنگ تک‌جلدی دانشگاهی تا مجموعه اشعار سیدعلی صالحی. فهرست کتاب‌هایش را با اشتیاق در بانک اطلاعاتی کتابخانه ثبت کردیم تا هرکس نیازی به مطالعه این‌ها دارد از دیدن «خانه اردیبهشت اودلاجان» هم لذت ببرد.

علیرضا شاهرخی‌نژاد

خیلی خوب است که اهالی محله خود را جزئی از خانه اردیبهشت اودلاجان بدانند. یکی از نمونه‌های این هم‌پیوندی را در روزهای اخیر شاهد بودیم. هم‌محله‌ای ما، آقای علیرضا شاهرخی‌نژاد، نزدیک به بیست عنوان کتاب برای ما فرستاد که عموما در حوزه دین و دینداری بودند. در میان‌شان، البته زندگینامه کامل همسر امام خمینی در دو جلد با عنوان «یک قرن زندگی پرماجرا». می‌دانیم که این بانوی بزرگوار فرزند پامنار بود.

سیروس مهراندیش

سیروس مهراندیش
یکی از معماران خوش‌ذوق و خوش‌فکر معاصر ما، سیروس مهراندیش است. یکی از ارکان «مهندسان مشاور آژند شهر». کارنامه طول و درازی دارد و در بسیاری فعالیت‌های صنفی فعال بود و هنوز هم هست، هرچند نه مثل گذشته. از فعالان «کانون مهندسان معمار دانشگاه تهران» است که برنامه بسیار مفید «پاکت آبی» را با کمک دوستان و همکارانش اجرا می‌کرد که برنامه خوبی برای آموزش معماران جوان بود با شنیدن و بررسی پروژه‌هایی که توسط خود طراحان آثار ارائه و گفته می‌شد که «چه طراحی کردند، چه اجرا شد» و مهم‌تر آن‌که، «چرا چنین شد».

پیروز پروین

پیروز پروین، فرهیخته و دانش‌آموخته صنعت و هنر، چند ده جلد کتاب به کتاب‌خانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرده که حال و هوای آن سال‌ها را دارند. از ترجمه‌های فیروز شیروانلو و حمید عنایت تا «هزارسال نثر پارسیِ» کریم کشاورز.

محمد تاجیک

محمد تاجیک را همه سینمایی‌ها می‌شناسند. «مرد مهربان» سینمای ایران است که «دیپلماسی صله رحم» راه انداخته و تور بزرگی برای رفاقت و مودت هنرمندان پهن کرده.

در آستانه شب یلدا، به رسم مالوف، سری به خانه اردیبهشت اودلاجان زد و تعدادی کتاب در حوزه سینما و ادبیات داستانی به کتابخانه ما هدیه کرد. از جمله، «فرهنگ فیلمنامه» و «تاریخ سینما» و هفت هشت کتاب دیگر.

آرش رئیسی

آرش رئیسی شاعر است و اهل گفتگو و البته طرفدار محیط زیست پایدار. کتاب شعرش «با بانو و بی بانو» نام دارد. اخیرا به بازدید نمایشگاه «ماجرای نبودنت» (اثر محمدصادق دهقانی) آمده‌بود. در جوار این بازدید دو کتاب به کتابخانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرد. هر دو با امضای نازنین خود.

محسن پیرداده

یکی از امیدواری‌های جامعه مدنی ایران، آن است که بخش بزرگی از بدنه مدیریتی کشور در لایه‌های میانی و کارشناسی را افرادی تشکیل می‌دهند که علاوه بر توان فنی و کارشناسی، علاقمند به جامعه و فرهنگ ایران هستند. این بخش مهم جامعه، معمولا اهل مطالعه و آشنایی با تازه‌های جهانی است. محسن پیرداده یکی از این کارشناسان و مدیران ارجمند کشور است.

علی شیلاندری

در میان مستندسازان کشور، علی شیلاندری چهره خاص خود را دارد. کم می‌سازد ولی خوب می‌سازد. شاهکار او مستند «دیون و بودن» است. این مستند دو بار در خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمده و در هر دو جلسه هم کارگردان عزیز حضور داشته و به پرسش‌های مخاطبان پس از نمایش فیلم پاسخ داده‌است.

نمایش 4,226 - 4,250 از 4,291

 نام کتاب عنوان فرعی نویسنده مترجم ناشر سال موضوع نسخه
وقتی نیچه گریستاروین د یالومسپیده حبیبنشر قطره1397رمان1
وکالتحسینقلی کاتبیآنتشارات آبان1357حقوق1
ولگرد ستاره‌جک لندناردشیر نیکپورانتشارات روزبهان1368رمان1
ویتگنشتاینیوستوس هارت ناکمنوچهر بزرگمهرانتشارات خوارزمی1351فلسفه1
ویران سراییدناسماعیل شاهرودینشر چشمه1381شعر1
ویرانه‌های مدورخورخه لوئیس بورخساحمد میرعلائیانتشارات زمان1350داستان1
ویژگی‌هایی از زندگی امام خمینیحجت‌الاسلام انصاری کرمانینشر سبحان1362سیاسی1
ویلا2گروه نویسندگانبی نام1395نشریه، معماری1
ویلهلم تلشیلرم.ع. جمالزادهبنگاه ترجه و نشر کتاب1335نمایشنامه1
یا انگار نمی‌شود به تو رسیدروزبه حسینیانتشارات میلکان1387داستان1
یا سوسیالیسم یا بربریتاز قرن آمریکا تا دوراهی سرنوشت‌سازا. مزاروشمرتضی محیطانتشارات اختران1388سیاسی1
یاد باد آن روزگاران، یاد بادکامران عدلمولف1372عکس1
یادداشت های سفرگیتی اعتمادانتشارات آذرخش1392تاریخی2
یادداشت‌های امیر اسدالله علم، وزیر دربار رژیم پهلویدفتر دوماسدالله علم/ به کوشش علینقی عالیخانیانتشارات بابک1398تاریخ1
یادداشت‌های ایام جنگرومان رولانفرخ آگاهبی نامرمان1
یادداشت‌های روزانه کولیاسی نیتسیننو نوسوفم. علیزادهانتشارات بهاران1351رمان1
یادداشتهای زیرزمینیفئودور داستایوسکیرحمت اللهیسازمان انتشارات جیبی1343رمان1
یادداشت‌های علمجلد اولاسدالله علمویرایش علینقی عالیخانیانتشارات مازیار، انتشارات معین1377زندگینامه، تاریخ1
یادداشت‌های علمجلد دوماسدالله علمویرایش علینقی عالیخانیانتشارات مازیار، انتشارات معین1377زندگینامه، تاریخ1
یادداشت‌های علمجلد سوماسدالله علمویرایش علینقی عالیخانیانتشارات مازیار، انتشارات معین1377زندگینامه، تاریخ1
یادداشت‌های علمجلد چهارماسدالله علمویرایش علینقی عالیخانیانتشارات مازیار، انتشارات معین1377زندگینامه، تاریخ1
یادداشت‌های یک معلم مدرسهف. ویگدوروواعزیز یوسفیانتشارت رز1356رمان1
یادمان سهراب سپهریمحمدرضا لاهوتی/ ناصر بزرگمهردفتر نشر آثار هنری1367هنر، ادبیات1
یادمان صمد بهرنگیعلی‌اشرف درویشیانکتاب و فرهنگ1379ادبیات1
یادمانده‌های معماری سنتی سمنانمحمدحسن جواهریسپهر اندیشه1393معماری، میراث فرهنگی1
 نام کتاب عنوان فرعی نویسنده مترجم ناشر سال موضوع نسخه