موسسه فرهنگی‌هنری اردیبهشت عودلاجان، در کتابخانه خود را به روی دوستان باز می‌کند. فهرست کتاب‌های کتابخانه، به تدریج در وبسایت موسسه منتشر می‌شود. علاقمندان و پژوهشگرانی که نیاز به مطالعه این کتاب‌ها و اسناد دارند، با عضویت در آن، می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند.
در بده‌بستانی متقابل، دوستانی که علاقمند به اهدای کتاب و سند به کتابخانه ما هستند، لطفا تردید نکنند. کتاب‌ها و اسناد دریافتی با نام اهداکنندگان در کتابخانه قرار داده‌می‌شود و در وبسایت هم به اسم از آنان سپاسگزاری می‌شود.

تاثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان ایران

««انجمن مخدرات وطن» توسط شصت زن در تهران و در سال ۱۲۸۹ تاسیس شد. اعضای این انجمن از تحریم اجناس خارجی و منع استقراض خارجی حمایت می‌کردند و در امور عام‌المنفعه و خیریه، مانند تاسیس مدارس دخترانه، کلاس‌های سوادآموزی بزرگسالان و یتیم‌خانه مشارکت ورزیدند. برخی بر این باورند که هدف اصلی فعالیت‌های این انجمن، بیش از آن‌که به تاکید بر حقوق زنان مربوط باشد، استقلال ایران از تسلط بیگانگان بود. با این همه، این انجمن در تهران موسسه‌ای ایجاد کرد که در آن یکصد دختر درس می‌خواندند. از اعضای مشهور این انجمن، آغابیگم دختر مجتهد آزاداندیش شیخ هادی نجم‌آبادی، همسر ملک‌المتکلمین، آناهید داویدیان، همسر یفرم‌خان، دره‌المعالی، ماهرخ گوهرشناس و دختر سردار افخم را می‌شناسیم. از اقدامات مهم انجمن مخدرات وطن مقاومت و اعتراض در برابر اولتیماتوم دوم روسیه به ایران بود. آن‌ها علاقه وافر خود را نسبت به رد اولتیماتوم، به‌طور کتبی به اطلاع مجلس شورای ملی رساندند. در ۸ ذیحجه ۱۳۲۹ قمری، انجمن مخدرات وطن تظاهرات بزرگی در اعتراض به اولنیماتوم دوم روس‌ها با سخنرانی در جلو مجلس، خواهان استقلال کشور و عدالت اجتماعی شدند. در این گردهمایی هزاران زن، با چادر سیاه بر سر و روبنده بر صورت حضور یافتند. ان‌ها بر روی چادر کفن سفید پوشیده و بر روی کفن جمله «یا مرگ یا استقلال» را نوشته بودند. زنان یکی بعد از دیگری بر روی منبر می‌رفتند و با سخنرانی‌های پر حرارت و منطقی از مشروطیت دفاع می‌کردند و خواهان استقلال کشور و عدالت اجتماعی می‌شدند. از زنان پرشور این جمع که اشعاری پرسوز و گداز در دفاع از مشروطه در برابر مجلس قرائت کرد، بانو زینت امین، دانش‌آموز مدرسه اناثیه شاه‌آباد بود. اداره این مدرسه به عهده زنی ارمنی به نام «ملکیان» بود. سخنان وی در نشریه جهان مسلمان نیز انتشار یافت و برای این‌که دختران مسلمان هم به آن مدرسه بروند، وی با چادر و نقاب در آن‌جا حضور می‌یافت. . .».

تاثیر مدارس دخترانه, تاثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

زن در ایران نو

«چنان‌چه بر همه واضح است که دولت علیه عثمانی همیشه در تربیت و ترقی بنات ساعی بود، خصوصا در این ایام مشروطیت که خود را در اندک‌زمان میان دول قوی روی زمین ممتاز گردانیده، بیش از پیش، در فراهم‌آوردن همه‌نوع اسباب ترقی و تمدن صوری و معنوی اناثیه ساعی و جاهد شده‌است. و همین‌ نکته مهم دلالت بر این می‌کند که به واسطه فروغ تربیت نسوان دولت علیه عثمانی در تنظیمات و ترقیات مملکتی خود سهیم گردیده، وجود خویش را در احیای نوع بیش‌ازپیش کارآمد و سودمند خواهدگردانید. و هم‌چنین چین که پس از هشت‌سال دیگر داخل در صف دول مشروطه خواهدشد، امروز تربیت بنات را به‌طوری اهمیت داده و ساعی گشته که در هر روزی چند روزنامه مخصوص از طرف خواتین وطن‌پرست به طبع و نشر می‌رسد و به طوری که معروف است، علاوه بر عده کثیری از نسوان که در خود مملکت چین مشغول تحصیل و تربیت هستند، قریب هزار نفر از دختران خانوادگان محترمین چینی به خرج خود و به کمک دولت چین در توکیو که پایتحت ژاپن است، مشغول تحصیل شده‌اند. و نیز جمعی از دختران و خواتین محترمه در چندماه دیگر برای درک تربیت لازمه عازم خاک انگلیس که مهد آزادی سیاسی است، خواهندشد. در همین خاک پاک ایران وقتی که به اطراف خودمان نگاه می‌کنیم، اقدامات طوایف ارامنه، کلدانی و یهود و زرتشتی را در این باب خوب مشاهده می‌کنیم، با آن‌که با ما هم‌خاک و ساکن ایرانند، از زمانی که احداث مدارس نسوان نموده‌اند، از حیث اخلاق و صفات و صنایع و پاکی و درستی، ترقیات عمده نموده‌اند و گوی سبقت را از میدان ما ربوده‌اند».

زن در ایران نو, زن در ایران نو, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

حُزن خوش

«بعد از ۴ ساعت، از جاده اصلی منشعب شدیم (بدیهی است اگر راه خوب بود در کم‌تر از دو ساعت به مقصد رسیده‌بودیم) و جاده‌ای کم‌عرض و شنی به طول حدود ۵۰۰ متر در جهت شمال به جنوب ما را به شهر نزدیک می‌کرد. ورودی شهر برایم جالب بود چون در انتهای جاده منشعب از جاده اصلی بازارچه‌ای به طول حدود ۱۰۰ متر وجود داشت که عرض آن اجازه می‌داد اتومبیل جیپ از آن عبور کند. بازارچه تقریبا تعطیل بود و به‌جز چند مغازه محدود بقیه مغازه‌ها (حدود ۳۰ باب مغازه با درهای چوبی رنگ‌و رورفته) بسته بودند. آن موقع نمی‌دانستم که این بازارچه هسته اولیه و اصلی شهر آرادان است. وقتی اتومبیل از طرف دیگر بازارچه خارج شد، عملا چشم‌انداز روستایی در جلوی چشمم باز شد که نشانی از شهر نداشت. اتومبیل بعد از ۵۰ متر به شهرداری رسید. وارد ساختمان شهرداری شدیم. بنایی یک طبقه که فقط چند اتاق داشت. اتاق پذیرایی شهردار یا دفتر شهردار مجهز بود به یک میز چوبی که گوشه‌های آن پریده‌بود با حجمی بزرگ و خودنویس و خودکاری سیاه‌رنگ در یک جاقلمی مرمر که وجود خاک روی آن حاکی از این بود که مدت‌ها بیکار مانده‌است و شاید سال‌ها بود که مورد استفاده قرار نگرفته‌بود و جزو دکور ثابت میز محسوب می‌گردید. صندلی چرخان پشت میز با پشتی بلند خود حاکی از ابهت پست شهرداری می‌توانست باشد. . . وقتی برای خداحافظی و عزیمت به تهران به شهرداری مراجعه کردم، ضمن تشکر از آقای شهردار از ایشان خواستم هزینه ماموریت من را که شاید کم‌تر از ۳۰۰ تومان (منظورم  فقط ۳۰۰ تومان است) بود، پرداخت نماید، چون در مقطعی از دوران خدمت دولتی پرداخت هزینه سفر طبق مقررات در محل انجام می‌شد. متاسفانه آقای شهردار پول کافی نداشت و اجبارا از من خواست چندلحظه‌ای در شهرداری منتظر باشم تا ایشان از کسبه بازار پول قرض نماید و هزینه سفر را بپردازد. بعد از نیم‌ساعتی پول جور شد و مقداری اسکناس چروک‌خورده و تعداد سکه تحویل گرفتم که . . .».

حُزن خوش, حُزن خوش, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

مریم میرزاخانی

«در آمریکا، مریم با یان وندوک، که او هم استاد دانشگاه بود، ازدواج کرد. آن‌ها هروقت فرصت داشتند به پیاده‌روی می‌رفتند. در ابتدا، یان که قدی بلند و پاهایی دراز داشت، از مریم جلو می‌افتاد، اما در پایان این مریم بود که همان‌طور ملایم و پیوسته یان را پشت سر می‌گذاشت. میوه ازدواج آن‌ها دختری با چشمان عسلی بود که اسمش را آناهیتا گذاشتند. از مریم برای شرکت در مراسم اعطای مدال فیلدز، که در سئول کره‌جنوبی برپا می‌شد، دعوت کردند. وقتی مریم وارد سالن شد، سالن پر از جمعیت بود. دانشجویان، استادان و دانشمندانی از سراسر جهان آمده‌بودند که برنده این جایزه ارزنده را از نزدیک ببینند.
خانمی که نماینده جایزه جهانی فیلدز بود، رفت پشت میکروفون و گفت: «مدال فیلدز که به نوبل ریاضی مشهور است، به ریاضی‌دانانی که دستاوردهای برجسته و نوآورانه‌ای در ریاضی دارند، داده می‌شود. این جایزه هر چهارسال یک بار از سوی کنگره بین‌المللی ریاضی به یک ریاضی‌دان جوان اهدا می‌شود». بعد به مریم که ردیف جلو نشسته‌بود و با آن جثه کوچکش اصلا به چشم نمی‌آمد، نگاه کرد و گفت: «تاکنون برندگان این جایزه فقط مردها بوده‌اند، اما امسال نخستین‌بار است که این جایزه به یک بانوی جوان ایرانی تعلق می‌گیرد: مریم میرزاخانی. . . » صدای دست‌زدن‌های جمعیت فضای سالن را پر کرد. مریم برخاست، روی سن رفت و جایزه را گرفت و بعد رو به جمعیت خم شد و دوبار تشکر کرد. پس از کمی سکوت گفت: «این جایزه برای من افتخار بزرگی است. خیلی خوش حالم. بیشتر به این خاطر که باعث تشویق زنان جوان و ریاضی‌دان بشود. مطمئن هستم که در آینده زنان بیشتری در ریاضی خواهنددرخشیدو تعداد بیشتری این جایزه را خواهندگرفت. . . .» جمعیت دوباره برایش دست زد. مریم در میان جمعیتی که با حرارت دست می‌زدند، رویا، دوست زمان دبیرستانش را دید که از جایش برخاسته‌بود و با هیجان دست می‌زد. او راهی طولانی را برای شرکت در این مراسم آمده‌بود. همین‌طور همسرش یان را دید که در انتهای سالن آناهیتا را در بغل داشت. مریم لبخند زد و برای آن‌ها دست تکان داد».

مریم میرزاخانی, مریم میرزاخانی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

نافرمانی معمار

«این اندیشه رشد نامحدود، باعث گردید شهرهای ما منفجر گردند و اجازه داد که غیرقابل تحمل‌ترین حومه‌های شهری ساخته‌شود. ما تنها به برافراشتن ساختمان‌ها پرداخته‌ایم و نه به ایجاد ساختارهایی که در آن ساختار یک اجتماع و جامعه بتواند به خود سازمان دهد و زندگی کند. به این طریق است که به سوی فکرکردن به «معماری پایدار» کشیده می‌شویم. در ست بعد از جنگ در سال‌های ۱۹۶۰ شهرها با پاگذاردن و لگدمال کردن روستاها و ییلاقات و محلات و محدوده‌های اطراف خود، منفجر شده و از هم پاشیدند و باعث پیدایش نوعی «حومه‌های شهری» پیوسته گردیدند. بالاخره، امروز بعد از مرتکب‌شدن آن همه گناه، ما شروع به فهمیدن این مساله کرده‌ایم که رشدتنها می‌تواند رشد پایدار باشد، در نتیجه از سال‌های ۱۹۸۰ ما شروع به فکرکردن درباره شیوه ساختن شهرهای‌مان کرده‌ایم؛ به جای آن‌که آنها را منفجر کنیم، باید تلاش شود که از درون سازماندهی شوند؛ یعنی توسعه از درون. باید فضاهای خالی یا خلاءهای شهری ایجاد شده از روند صنعت‌زدایی سامان یابند. باید سعی کنیم تا این «حفره‌های سیاه» را بازیابی مرده و مورد استفاده قرار دهیم. حفره‌های سیاهی که اختصاص به صنایع تولیدی پیرامون شهرها داشته و در اثر رشد شهر، آزادشدن آن‌ها ضرورت داشته و حیاتی بوده‌است. . . باید از شهرهای کهن درسی اساسی بگیریم. این شهرها قادر بوده‌اند ضمن رشدکردن، خود را با شرایط رشد منطبق منطبق کنند. آن‌ها قرن‌ها را پشت سر گذاشتند تا به ما برسند. قرن ما شهر این ابداع بزرگ انسان را به تباهی کشانیده‌است. این قرن ما، شهر این ابداع بزرگ انسان را به تباهی کشانیده‌است. این قرن ارزش‌های مثبت آن را فاسد کرده‌است و آمیزش و اختلاط هملکردها را که پایه شهر است، از بین برده؛ هم‌چنین اجتماعی بودن آن را که خصوصیت و ویژگی متمایز آن بوده، تغییر داده‌است؛ و بالاخره این‌که قرن ما باعث تغییر و تضعیف و دگرگونی کیفیت معمارانه شهر و کیفیت بناها گردیده‌است؛ بنایی که ارثیه دورانی است که امروز به زحمت به حیات خود ادامه می‌دهد، بنایی که در مرکز شهرهای ما، همه خفه شده و هم طبیعت را از دست داده‌است».

نافرمانی معمار, نافرمانی معمار, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

نگاهی نو به تخت جمشید

«می‌گویند مجموعه بنا و تزیینات کاخ تخت جمشید ناخالصی دارد و تفکر اصیل ایرانی نیست. ما می‌خواهیم با ارائه مستندات بگوییم «هست!». در ترجمه کتیبه‌های به‌دست‌آمده چنین می‌خوانیم: «چوب سدر را از کوه موسوم به جبل لبنان آورده‌اند. مردم آشور آن را تا بابل آورده‌اند و از بابل تا شوش. آن را کارین‌ها و ایونیان حمل کرده‌اند. چوب یاکا از قندهار و از کرمان حمل شد. طلایی که در این‌جا به کار رفته، از سارد و بلخ آورده‌شده. سنگ‌های گرانبهای لاجورد و عقیق را که در این‌جا به کار رفته، از سغد آورده‌اند. نقره و مس که در این‌جا به کار برده‌اند، از مصر آورده‌شده. آرایه‌هایی که دیوارها را آراسته‌اند، از ایونیه آورده‌شده. عاجی که به‌کار رفته، از حبشه، هند و رخج حمل شده. ستون‌های سنگی که در این‌جا کار گذاشته‌شده از شهری به نام آبیرادو در عیلام (خوزستان) آورده‌شده. هنرمندانی که سنگ را حجاری کرده‌اند، ایونیان و ساردیان بودند. زرگرانی که طلا کار کرده‌اند، مادی و مصری بودند. کسانی که بر چوب ترصیع کرده‌اند، از مردم سارد و مصریان بودند. آن‌هایی که آجرهای مینایی ساخته‌اند، بابلی بودند. مردانی که دیوارها را آذین نموده‌اند، مادی و مصری بودند» (از مجموعه تاریخ کمبریج. . .) اگر به مضمون کتیبه‌ها با نگاهی از سر دریافت نوع فرآورده‌ها و کانی‌های موجود در هر خطه از سرزمین ایران نگاه‌کنیم، گذشته از این‌که راه‌های مهمی که در آن زمان ساخته‌ شده‌بود از آن جمله راهی که از بابل به شوش و سپس به پارسه‌گرد و تخت جمشید منتهی می‌شده، و یا راه کاروان‌رویی که از بابل، اکباتان به باختر تا مرز هندوستان کشیده‌شده، و یا راهی که از لیدی آغاز و پس از گذشتن از آسیای صغیر، تا بابل ادامه داشته را یادآوری می‌کند، حقایق زمین‌شناختی بزرگی آشکار می‌شود که کسامی که مدیریت نوشتاری آن را به عهده داشته‌اند، با نوعی قدرت‌نمایی متواضعانه خود، آن‌ها را در این کتیبه به ثبت رسانده‌اند. در پاراگراف دوم به سادگی توضیح داده‌ شده که مردم چه سرزمین‌هایی، در چه فن‌آوری‌ها و حرفه‌هایی، سرآمد بوده‌اند. در کتاب تاریخ ایران از زمان باستان تا به امروز، چنین نقل شده که «در تخت جمشید، ۵۵ سنگ‌تراش از مصر وارد شده‌اند و یا ۳۱۳ کورتاش سوریه‌ای در آن‌جا کار می‌کرده و حقوق می‌گرفته‌اند» که در نهایت هیچ‌کدام از این‌ها بیانگر مدیریت و صاحب‌نظر بودن آن‌ها در طراحی و اجرا نبوده‌است. به ویژه وقتی بدانیم سرپرستی کورتاش‌ها در بیشتر موارد به عهده پارسیان یا ایرانیان دیگر بوده‌است».

takhtjamshid

فیلم و گفت

«آنانی که عمری دارند و وقایع سال‌های ۵۶ و ۵۷ را به یاد دارند، تصدیق می‌کنند که جامعه بحران‌زده ایران، در آن سال‌ها، دچار تلاطم و التهاب غریبی بود و شوق دانستن و تشنگیِ فریاد بر همه شئون زندگی و اجتماعی مستولی بود. حوزه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی و هنری جامعه در پی یافتن زبانی تازه برای انعکاس این فریاد بود. موسیقی نیز از این هیاهو و غوغا دور نبود. باید با مفاهیم و زبانی تازه به داد این مردم هیجان‌زده می‌شتافت. سرعت و شتاب رویدادها نیز بسیار زیاد بود. هرروز اتفاقی تازه و تنشی جدید را شاهد بودیم. این پرسش در میان اهالی هنر بود که آیا هنر و ابزارهای مدنی موجود ظرفیت پاسخ‌گویی به این تب‌وتاب را دارد؟ آیا می‌توان این جریان توفنده را با ابزار هنری نمایندگی کرد؟ آیا هنر و مدنیت اجتماعی می‌تواند کمکی به اعتلا و ارتقای حرکت اجتماعی کند؟ در چنان شرایط ملتهبی بود که گروهی از پیشگامان موسیقی اصیل ایرانی، با زعامت محمدرضا لطفی و پایمردی مستمر حسین علیزاده، «چاووش» را راه انداختند. و این شانس ‌و سعادت بزرگ موسیقی ایران بود که در آن برهه بسیار حساس و پرتلاطم، چنین بزرگانی پای در عرصه گذاشتند و بار سنگین نمایندگی حرکت اجتماعی در حوزه موسیقی را به عهده گرفتند. و الحق بسیار محکم و پرثمر عمل کردند و آبروی موسیقی ایران را خریدند. این جریان مهم موسیقایی، با فروکش‌کردن حرکت اجتماعی مردم و با نشستن نظام حکومتی جدید بر جای نظام قدیم، کم‌کم ولی در بازه‌ای کوتاه از صحنه موسیقی کشور حذف شد و به سکون و سکوت رفت و شاید هم بشود گفت پاشید. ولی چنین نبود. امروز که با کمی تامل بیشتر به سرنوشت این جریان مهم می‌نگریم، با خوشحالی می‌توانیم ادعا کنیم «چاووش» زنده است‌ و از هم نپاشیده. هرچند، بزرگِ قومِ چاووش، استاد محمدرضا لطفی رخت از جهان بربسته و دوستدارانش را در غمی جاودان برده و قطعا نبود او در تمام این سال‌ها محسوس بوده».

فیلم و گفت, فیلم و گفت, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

هارون یشایایی؛ به روایت ناصر فکوهی

«. . . وقتی مقداری جلوتر بیاییم، مثلا بیاییم سال ۳۹ یا ۴۰، در این سال‌ها اوج فعالیت دانشجویی است و دیگر مساله حضور آقای خمینی هم مطرح می‌شود. سازمان‌های اسلامی خلاصه می‌شدند در نهضت آزادی. آقای بازرگان که طیف وسیعی از بچه‌های مسلمان دنبالش بودند و خود مهندس بازرگان هم، علاوه بر آن مساله، اتوریته داشت. . . .شاید سال ۳۹ بود که همه می‌رفتیم در دانشکده فنی و بازرگان هم می‌آمد و صحبت می‌کر.د. بازرگان شیوه خودش را داشت. خیلی محافظه‌کار بود و در این جلسات، که همه ذوق و شوق شنیدن مسائل سیاسی را داشتند، اشاره‌های کوچکی می‌کرد و بیشتر راجع به مسائل شرعی صحبت می‌کرد. توده‌ای‌ها هم در دانشگاه بودند، ولی آشکار نبودند. جبهه ملی داشت شکل می‌گرفت و بزرگانی مثل بنی‌صدر، حبیبی و برلیان، که زمان شاه اعدامش کردند، در دانشگاه بودند. آن چیزی که مورد توافق نهضت آزادی بود، این بود که پشت جبهه ملی باشند. در واقع جبهه ملی داشت شکل می‌گرفت تا سرکوب سال ۱۳۴۰٫ اگر به دانشکده ادبیات تشریف آورده‌باشید، حیاط کوچکی داشت که وسطش یک حوض بود. آن موقع اصلا نمازخواندن رسم نبود، ولی بنی‌صدر تنها کسی بود که می‌رفت سر آن حوض وضو می‌گرفت و در آن حیاط کوچک نماز می‌خواند. این خاطره را از بنی‌صدر داشتم. بنی‌صدر بعدها که رئیس جمهور شد، این خصلت را نشان داد. خیلی خودمحور بود. حبیبی خیلی مداخله نمی‌کرد و آدم آرامی بود. سالن عمومی دانشکده ادبیات چندتا ستون داشت. حسن حبیبی همیشه دستش را می‌زد پشت سرش و به ستون‌ها تکیه می‌داد. همه بچه‌ها برایش حرف درآورده بودند که حبیبی مواظب است این ستون‌ها نریزد! ولی بنی‌صدر نه، خیلی فعال و پرسروصدا بود. در واقع تا قبل از سال ۱۳۴۰ و محوریت آقای خمینی، این تصور وجود داشت که انگار نظام هم بدش نمی‌آمد که دوباره جبهه ملی بیاید و یک مقدار فضا باز شود؛ ولی از سال ۴۲ که ماجرای پانزده خرداد پیش آمد، تقریبا همه به این نتیجه رسیدند که آینده حاکمیت اگر قرار است تغییر کند، محوریتش روحانیت شیعه خواهدبود.»

سفری دور و دراز در ایرانِ بزرگ, هارون یشایایی؛ به روایت ناصر فکوهی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

سفری دور و دراز در ایرانِ بزرگ

دوشنبه ۱۷ دسامبر ۱۹۵۱ ساعت هفت صبح دانشگاه را به قصد قم ترک گفتیم. اولین پنچری لاستیک و همین‌طور برخورد با یک کاروان شتر در این سفر رخ داد. تصمیم گرفتیم اولین شب را در کاروان‌سرایی نزدیک کاشان سپری کنیم، اما رحیم اعتراض کرد که خطرناک است. پس به سوی شهر راندیم و با ارائه معرفی‌نامه از ژنرال گرزن، فرمانده کل ژاندارمری در تهران، اجازه یافتیم چادرهای خود را در پاسگاه محلی پلیس مستقر و شب را در آن سپری کنیم. شب سردی بود اما با طلوع خورشید گرمای لذت‌بخشی ما را فراگرفت. جاده به نطنز مخروبه و حتی با وسایط نقلیه دو دیفرنسیل هم رانندگی مشکل بود. در نطنر دوباره معرفی‌نامه ژاندارمری را ارائه دادیم. ما را به آقای پریوش رئیس کارخانه برق محلی که زرتشتیِ بهایی شده‌بود، ارجاع دادند. کارخانه برق یک موتور ۴۰ کیلواتی دیزلی داشت، اما خانه‌اش گرم بود و از ما پذیرایی شایانی کرد. شب یخبندانی بود و یک دوش آب‌گرم در زیرزمین خانه‌اش بسیار مغتنم بود. نطنز مرکز دشت حاصلخیزی با روستاهای بسیار بود که می‌توانستیم آن‌ها را از فراز مناره مسجدی قدیمی در شهر نظاره کنیم. پس از صرف غذایی لذیذ جاده صافی را به سوی اردستان در پیش گرفتیم. در بیابان و درست قبل از شهر به چهار باند بتنی هریک به درازای حدود ۱۲۰۰ متر و پهنای ۸۰ متر برخوردیم. من و بار که هنوز خاطرات جنگی‌مان تازه بود، تصور کردیم که به یک باند مخفی هواپیما برخورده‌ایم اما هنگامی که اهالی اردستان خنده‌کنان گفتند که رضاشاه در ۱۹۴۰ آن را به‌منظور احداث یک ایستگاه راه‌آهن  و موتورخانه ساخته اما به دلیل بروز جنگ متروکه شده‌است، به اشتباه خود پی بردیم.

سفری دور و دراز در ایرانِ بزرگ, سفری دور و دراز در ایرانِ بزرگ, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

از اعماق

برخی کارشناسان اقتصادی غرب سی سال آخر قرن بیستم را برای کشورهای جهان سوم دوران آخرین فرصت می‌دانند. سی سال فرصت بین سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ میلادی از این جهت که کشورهای صنعتی که اکنون در آستانه انقلاب دوم صنعتی قرار دارند، با چنان سرعتی در علوم فضایی، ماشین‌های حساب و مغزهای الکترونیکی و صنایع هسته‌ای پیشرفت می‌کنند که از سال دو هزار میلادی به‌کلی چهره تمدن صنعتی و روابط بشری را در مقیاس پیشرفت‌های کنونی تغییر می‌دهند. جهان سوم اگر از این فرصت تاریخی برای دگرگون‌کردن شرایط اجتماعی و اقتصادی خود استفاده نکند و آهنگ منظمی بر اساس مقیاس‌های کنونی پیشرفت در کار توسعه و رشد خود به‌وجود نیاورد، دیگر امکان هماهنگی با سرعت پیشرفت‌های علمی و فنی غرب را به‌دست نخواهدآورد. سی سال آینده به نظر این کارشناسان دوران تعیین‌کننده تاریخ بشری است و جهان سوم چاره‌ای ندارد جز این‌که خودش را در دور این مسابقه عظیم تاریخی قرار دهد. اگر جوامع در حال رشد خود را به این مرحله از رشد و تکامل نرسانند، فاصله‌ای که اکنون دوسوم نفوس بشری را از یک سوم آن جدا می‌کند، عمیق‌تر از آن خواهدشد که بتوان مثل امروز چاره‌ای برای آن اندیشید. اولین اقدام برای رهایی از این وضع و کم‌کردن فاصله علمی و فنی جهان سوم با غرب و آماده‌کردن شرایط اقتصادی و اجتماعی جهت پیشرفت، این است که جوامع در حال رشد یک ارزیابی دقیق و همه‌جانبه از وضع خود به عمل آورند. این ارزیابی باید با دیدی انتقادی و به‌کلی خارج از منافع خصوصی طبقاتی و مصالح مربوط به قدرت‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی انجام پذیرد. اقدامی در حد انتقاد از خود.»

az-amagh

قصه خوبِ دوستانِ خوب

خانه اردیبهشت اودلاجان مقصد فرهیختگانی است که دل در گرو آبادانی میهن دارند. نیکانی که از احیای هر خانه و محوطه‌ای لذت می‌برند و حاضرند غم‌خواری و همراهی کنند. چند روز پیش، دو خانم عزیز که برای بازدید خانه آمده‌بودند، متوجه شدند ما حدود ۱۵۰ جلد کتاب قدیمی داریم که متاسفانه فرصت نکرده‌ایم فهرست‌برداری کنیم.

کتاب‌های «بهروز»

خانواده «بهروز» خانواده فرهیخته‌ای است. در روزهای اول تابستان، از این خاندان گرامی، دکتر مازیار بهروز به خانه اردیبهشت اودلاجان آمد، همراه رضا کیانیان. بازدیدی از خانه و گپ‌وگفتی شیرین.

محمود مردانی

محمود مردانی، برای خیلی‌ها فقط یک اسم، و برای همه اطرافیانش، یک رفیق خالص و پایدار است. دوستان و دوستداران بسیاری دارد. از هنرمند و دانشگاهی تا آرایشگر و کاسب والامقام.
محل کارش، به نوعی پاتوق این آدم‌ها است. او پس از اولین بازدیدش از «خانه اردیبهشت اودلاجان» در فرصت‌هایی به این‌جا آمده و دوستانش را هم با خودش همراه کرده. در یکی از این دیدارها، بیش از سی جلد کتاب به کتابخانه مجموعه هدیه کرد. از پائولو کوئیلو تا محمود دولت‌آبادی و از فرهنگ تک‌جلدی دانشگاهی تا مجموعه اشعار سیدعلی صالحی. فهرست کتاب‌هایش را با اشتیاق در بانک اطلاعاتی کتابخانه ثبت کردیم تا هرکس نیازی به مطالعه این‌ها دارد از دیدن «خانه اردیبهشت اودلاجان» هم لذت ببرد.

علیرضا شاهرخی‌نژاد

خیلی خوب است که اهالی محله خود را جزئی از خانه اردیبهشت اودلاجان بدانند. یکی از نمونه‌های این هم‌پیوندی را در روزهای اخیر شاهد بودیم. هم‌محله‌ای ما، آقای علیرضا شاهرخی‌نژاد، نزدیک به بیست عنوان کتاب برای ما فرستاد که عموما در حوزه دین و دینداری بودند. در میان‌شان، البته زندگینامه کامل همسر امام خمینی در دو جلد با عنوان «یک قرن زندگی پرماجرا». می‌دانیم که این بانوی بزرگوار فرزند پامنار بود.

سیروس مهراندیش

سیروس مهراندیش
یکی از معماران خوش‌ذوق و خوش‌فکر معاصر ما، سیروس مهراندیش است. یکی از ارکان «مهندسان مشاور آژند شهر». کارنامه طول و درازی دارد و در بسیاری فعالیت‌های صنفی فعال بود و هنوز هم هست، هرچند نه مثل گذشته. از فعالان «کانون مهندسان معمار دانشگاه تهران» است که برنامه بسیار مفید «پاکت آبی» را با کمک دوستان و همکارانش اجرا می‌کرد که برنامه خوبی برای آموزش معماران جوان بود با شنیدن و بررسی پروژه‌هایی که توسط خود طراحان آثار ارائه و گفته می‌شد که «چه طراحی کردند، چه اجرا شد» و مهم‌تر آن‌که، «چرا چنین شد».

پیروز پروین

پیروز پروین، فرهیخته و دانش‌آموخته صنعت و هنر، چند ده جلد کتاب به کتاب‌خانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرده که حال و هوای آن سال‌ها را دارند. از ترجمه‌های فیروز شیروانلو و حمید عنایت تا «هزارسال نثر پارسیِ» کریم کشاورز.

محمد تاجیک

محمد تاجیک را همه سینمایی‌ها می‌شناسند. «مرد مهربان» سینمای ایران است که «دیپلماسی صله رحم» راه انداخته و تور بزرگی برای رفاقت و مودت هنرمندان پهن کرده.

در آستانه شب یلدا، به رسم مالوف، سری به خانه اردیبهشت اودلاجان زد و تعدادی کتاب در حوزه سینما و ادبیات داستانی به کتابخانه ما هدیه کرد. از جمله، «فرهنگ فیلمنامه» و «تاریخ سینما» و هفت هشت کتاب دیگر.

آرش رئیسی

آرش رئیسی شاعر است و اهل گفتگو و البته طرفدار محیط زیست پایدار. کتاب شعرش «با بانو و بی بانو» نام دارد. اخیرا به بازدید نمایشگاه «ماجرای نبودنت» (اثر محمدصادق دهقانی) آمده‌بود. در جوار این بازدید دو کتاب به کتابخانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرد. هر دو با امضای نازنین خود.

محسن پیرداده

یکی از امیدواری‌های جامعه مدنی ایران، آن است که بخش بزرگی از بدنه مدیریتی کشور در لایه‌های میانی و کارشناسی را افرادی تشکیل می‌دهند که علاوه بر توان فنی و کارشناسی، علاقمند به جامعه و فرهنگ ایران هستند. این بخش مهم جامعه، معمولا اهل مطالعه و آشنایی با تازه‌های جهانی است. محسن پیرداده یکی از این کارشناسان و مدیران ارجمند کشور است.

علی شیلاندری

در میان مستندسازان کشور، علی شیلاندری چهره خاص خود را دارد. کم می‌سازد ولی خوب می‌سازد. شاهکار او مستند «دیون و بودن» است. این مستند دو بار در خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمده و در هر دو جلسه هم کارگردان عزیز حضور داشته و به پرسش‌های مخاطبان پس از نمایش فیلم پاسخ داده‌است.

نمایش 3,876 - 3,900 از 3,900

 نام کتاب عنوان فرعی نویسنده مترجم ناشر سال موضوع نسخه
دیوید کاپرفیلدچارلز دیکنزمسعود رجب‌نیاانتشارات امیرکبیر1389ادبیات1
این گفت و سخن‌هامحمود دولت‌آبادینشر چشمه1396ادبیات1
منوچهر آتشی، مجموعه اشعارجلد اولمنوچهر آتشیانتشارات نگاه1390شعر1
فرهنگ جامع فارسی به‌فارسیالف- یع. سیاحانتشارات اسلام1378مرجع1
آنگاه، زمستان 1398بوشهر، دروازه مداراگروه نویسندگانآنگاه1398مجموعه1
قرن تهرانپایتخت ایران صدسال گذشته را چگونه سپری کردگروه نویسندگانمرکز ارتباطات و امور بین‌الملل شهرداری تهران1399مجموعه1
فرهنگ فارسی یک جلدیخلاصه‌شده شش جلدی معینمحمد معینانتشارات شهرزاد1386مرجع1
محمدعلی بهمنیگزینه اشعارمخمدعلی بهمنیانتشارات مروارید1393شعر1
بنیان‌های خیابان ولی‌عصراسکندر مختاری طالقانیدفتر پژوهش‌های فرهنگی، سازمان زیباسازی شهر تهران1399شهرسازی1
آدم‌ها و افسانه‌هاگفتگو با بهرام دبیریمحمدرضا شاهرخی‌نژادنشر چشمه1387هنر1
ماموریت مخفی هایزر در تهرانخاطرات ژنرال هایزرهایزرسید محمدحسین عادلیموسسه خدمات فرهنگی رسا1365سیاسی1
اعترافات ژنرالخاطرات ارتشبد عباس قره‌باغیعباس قره‌باغینشر نی1365سیاسی1
قلعه حیواناتجورج اورولامیر امیرشاهیانتشارات جام1389ادبیات1
ضدفاضل نظریانتشارات سوره مهر1392شعر1
حق با طبیعت استاسرار زیبایی و تندرستیموریس مسگهمهدی نراقیانتشارات امیرکبیر1354متفرقه1
اسناد خانه سداناسماعیل رائینبنگاه ترجمه و نشر کتاب1358سیاسی1
سیاوش کسرایی، مجموعه اشعارسیاوش کسراییانتشارات نگاه1395شعر1
مدیریت پسماند جامد از دیدگاه شهرسازیزیرساخت‌های شهری، کتاب دوممصطف بهزادفردانشگاه علم و صنعت1398شهرسازی1
کتاب تهراننگاهی به پیشینه تاریخی و سرمایه‌های فرهنگی- اجتماعی شهر تهرانحمیدرضا حسینیانتشارات روزنه، شهرداری تهران1399شهرسازی1
فتح نهرانگوشه‌هایی از تاریخ مشروطیتعبدالحسین نواییانتشارات بابک1356تاریخ1
روایت و کنش جمعیچرا فراخوان‌های اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارندفریدریک دبلیو میرالهام شوشتری‌زادهانتشارات اطراف1399اجتماعی1
خاطرات همسر سفیرسینیتا هلمزاسماعیل زندنشر البرز1371سیاسی1
راهیان شعر امروزداریوش شاهینانتشارات گنجینه1354شعر1
آرشدوره دوم، شماره سهسیروس طاهبازآرش1344شعر1
سهراب سپهری، گزیدهشعر زمان ما، 3محمد حقوقیانتشارات نگاه1378شهرسازی1
 نام کتاب عنوان فرعی نویسنده مترجم ناشر سال موضوع نسخه