سلام

امروز، در تقویم رسمی کشور، روز تهران است. پرسش همیشگیِ ما این است که آیا تهران، نه در برگ‌های تقویم، بل در عالم واقع، شهری زیبا و زیست‌پذیر است؟ آیا تهران شهری هست که بتوان به آن بالید و از زندگی در آن لذت برد؟ کاری نداریم که چرا روز ۱۴ مهر را با نام تهران مزین کرده‌اند. فرض کنیم چنین روزی در تقویم رسمی کشور نیست، آیا تهران شایستگی آن را دارد که درباره‌اش اندیشه کنیم و برای آینده‌اش نگرانی و امید داشته‌باشیم؟

تهران را چگونه باید تعریف کرد؟ این‌که آن را «کلانشهر» بنامیم یا «ام‌القرا»، آن را «متروپولیس» بنامیم یا «بزرگ‌شهر»، تاثیری بر پرسش مورد نظر ما ندارد. تهران را با امکانات و داشته‌های زیستی‌اش باید تعریف کنیم نه با مقیاس و وسعت آن. تکلیف ما با این پرسش چیست؟

در نگاه به هر پدیده یا موقعیت اجتماعی، دو رویکرد وجود دارد: یا به «داشته»ها تکیه و استناد می‌کنیم یا به «نداشته»ها. علاقمندیم تهران را با داشته‌هایش بسنجیم. بر این اساس، تهران یکی از بهترین پایتخت‌های جهان است. تهران را، هم از جهت منظر و کالبد و هم از جهت پیشینه و مدنیت، می‌توان شهری مهم و قابل زیست در دنیای امروز دانست.

تمام مشکلات و نقص‌های تهران از نوع همان‌هایی است که بسیاری دیگر از شهرهای عالم دارند. ضمن آن‌که بسیاری از مشکلات موجود تهران ربطی به ذات و استعداد خود تهران ندارد. مثلا، ترافیک نفس‌گیر تهران ناشی از ساختار و ذات تهران نیست. امری مدیریتی و اجتماعی است.

در بسیاری از شهرهای عالم چنین وضعیتی و حتی بدتر تا همین چندسال اخیر وجود داشت ولی توانستند مدیریت و مساله را حل کنند. شاید لندن بهترین مثال باشد. الودگی هوای لندن و ترافیک سنگین‌آن جزو نمونه‌های درسی آسیب‌شناسی شهری بود. ولی در یک دوره بیست تا سی‌ساله توانستند مساله را حل کنند. در دیگر موضوعات هم تهران، فی‌نفسه، مشکل ندارد و عارضه‌های اداری و مدیریتی باعث چنان وضعیتی شده.

حتی در خصوص کالبد شهری تهران هم که مدام از سوی پیشکسوتان معماری و شهرسازی تکرارمی‌شودو تهران را شهری «آشفته»و «بی‌نظم» تعریف می‌کنند، می‌توان گفت اغراق بیش از واقعیت است. آشفتگی بصری تهران بیش از آشفتگی بصری لندن نیست.

ناقوارگی و بی‌نظمی خط آسمان تهران هرگز بیش از نیویورک و پاریس نیست. اما، به هر دلیلی، ما میل به نکوهش تهران بیشتر علاقه نشان می‌دهیم تا به تمجید از داشته‌های فراوان آن. بیایید، از تهران لذت ببریم و از زندگی در آن آرامش پیدا کنیم.

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۹۰

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx