قانون عشق؛ راه نجات!
«بهار گذشته، در امتحان تعلیمات دینی یکی از مدارس دخترانه مسکو، ابتدا معلم و سپس اسقف اعظمی که در مجلس حضور دارد، از دختران محصل سئوالاتی درباره دهفرمان و بخصوص فرمان پنجم («تو کسی را نخواهی کشت!») میکنند. هرگاه پاسخ درست است، اسقف سئوال دیگری را نیر مطرح میکند «آیا در قانون خداوند کشتن همواره و در همه موارد ممنوع است؟». دختران بیچاره، بدین ترتیب به وسیله آموزگاران خود به انحراف کشیده میشوند و پاسخ میدهند: «خیر، نه همیشه، چرا که در جنگ و اعدام کشتن مجاز است. شاهدی عینی دارم که برایم تعریف کردهاست: یکی از این دختران معصوم که مورد همین سئوال قرار میگیرد که «کشتن، آیا همواره گناه است» سرخشده با قاطعیت و هیجان پاسخ میدهد: «بلی همواره!». دخترک در برابر تمام سفسطههای اسقف ایستادگی میکند و پیوسه همان پاسخ را تکرار مینماید که کشتن در همه موارد و همواره ممنوع است. این نکته حتی در تورات هم آمدهاست؛ و حضرت مسیح از این هم بالاتر میگفت و نه فقط کشتن بلکه هرگونه آزاررساندن به همنوع را ممنوع کردهبود. سرانجام اسقف مزبور با تمام شکوه جلال و تمام قدرت و توان خود در سخنپردازی، ناچار لبهای خود را فروبست و دختر جوان پیروز شد.
آری، مسلما میتوانیم در روزنامههایمان درباره پیشرفت هوانوردی، پیچیدگی مناسبات دیپلماتیک، کلوبها، آخرین کشفیات و بهاصطلاح آثارهنری تا دلمان بخواهد داد سخن دهیم. و کلام آن دختر جوان را مسکوت گذاریم! اما هرگز نخواهیم توانست اندیشه او را از میان ببریم. چرا که هر فرد مسیحی، هرچند تا حدودی با ابهام، همانگونه احساس میکند. سوسیالیسم، آنارشیسم، ارتش نجات، رشد فزاینده جنایت، بیکاری، تجملات کثیف زندگی ثروتمندان، که پیوسته افزایش مییابد، سیهروزی فقرا و بالارفتن هولناک میزان خودکشی و . . همه اینها که شرایط موجود کنونی را میسازند، گواهی بر تضاد درونی انسانها هستند. تضادی که باید حل شود و حل هم خواهدشد. گرهگشودن از این تضاد، ظاهرا در جهت پذیرفتن قانون عشق و محکوم ساختن هرگونه استفاده از خشونت انجام خواهدگرفت»
زندگانی تولستوی؛ رومن رولان؛ ترجمه ناصر فکوهی؛ انتشارات درخشش/ انتشارات پویا (مشهد)؛ چاپ دوم؛ ۱۳۷۲؛ ص ۱۹۹
(بخشی از نامه تولستوی به مهاتما گاندی، در ستایش «مقاومت منفی» و متناظر دانستن آن با قانون عشق و مسیحیت.)
