سلام
در زندگی شهری و درسازمان فضایی شهر، علائم و نشانههایی وجود دارند که گویای درجه تکامل اجتماعی و نسبت شهر با مدنیت معاصر میتوانند باشند. باهم یکی از این موارد را مرور کنیم: تا همین چند دهه قبل، تمام مایحتاج روزانه و حتی سالانه ماها توسط دکانهای بقالی و صنفی دیگر تامین میشد. در محلات ما، در همه شهرها، بقالیها بودند که مایحتاج غذایی روزانه ما را تامین میکردند. در هر محله، معمولا، یک کفاشی بود که برحسب وسعت محله از پینهدوزی تا دوخت کفش میتوانست کارکرد داشتهباشد. گاه این کفاش و دوزنده کفش به دلیل مهارت و شهرتش میتوانست دو سه محله را پوشش دهد. درهر محله دکان«الکتریکی» بودو احیانا دکان آهنگری یا نجاری. به ویژه آنزمان که در و پنجرههای خانهها چوبی بود، در همه محلهها یک نجاری داشتیم. بعدها دکان آهنگری آمد و کمکم دکان دروپنجره آلمینیومی و الی آخر. در سالهای سی و چهل خورشیدی سده گذشته بود که در برخی شهرها به ندرت و در پایتخت به صورت مشهود چند فروشگاه بزرگ تاسیس شد. احتمالا فروشگاه بزرگ فردوسی اولین از این دست بود. در تهران. سپس فروشگاههای کوروش و ایران و غیره سبز شدند. این فروشگاهها، متاسفانه، نه در دل بافتهای متراکم سکونتی بل در خیابانهای اصلی شهر برپا شدند که داستان جدایی دارد و میتوانیم دقیقتر به آن بپردازیم.
اما ببینیم این دکانها و بقالیها چه نقش و ارتباطی با بافت سکونتی و مردم محله داشتند. نخستین ویژگی این دکانها شخصیت خود دکاندار بود. مردم اعتبار آن دکان را با اعتبار و شخصیت مالک آن میشناختند. صرفنظر از اینکه جنس مغازه جور است یا نه. درجه محبوبیت صاحبدکان هم ازجهت رفتار و امانتداری بود هم ازجهت رعایت حال مشتری. به این خاطر دفتر «نسیه» مغازه هرچه کلفتتر محبوبیت آننیز بیشتر. این دکانها معمولا پاتوق هم بودند. در غالب این دکانها، و معمولا عصرها، یکی دو نفر از مردان محله وقتشان را با صحبت با صاحبمغازه میگذراندند و بسیاری به یاد میآورند که وجود چهارپایههای کوچک برای نشستن این مهمانان همیشگی یکیاز اجزای مبلمان دکان بود. این دکانها در کار«خیر»هم صاحب نظر بودند. از معرفی این دختریا پسر به آن خانواده یا کمک به ترتیب مراسم عروسی و عزا برای همسایهها. ارتباط شخصی با صاحب دکان تا جایی بود که شما میتوانستید از او بخواهید اگر فرزندتان زودتر از موعد معمول از مدرسه برگشت، بتواند جلو مغازه روی پله بنشیند تا پدر یا مادر بیاید. اگر هم هوا سرد بود، بچه میتواند توی دکان منتظر بماند. ارتباطهای اینچنینی کاملا «فرد با فرد» در نظام دکانداری محلات حاکم بود و مردم در صلحوصفا باهم روزگار میگذراندند. هرچند دراین نظام اصل«چانهزنی» برسر قیمت اجناس گریز ناپذیر بود. دکان به دکان و جنس به جنس. و . . . .