سه‌تار در دست در خیابان‌ها!

««زمینه» داستان به آخرین سال‌های دهه سوم قرن حاضر مربوط می‌شود. یعنی هنگامی که جامعه به اعتبار فرهنگی، «بسته» و ذهنیت و تعصبات مذهبی بر افکار مردم چیره است. شخصیت داستان- که مثل بسیاری دیگر از شخصیت‌های داستان‌های آل احمد «فاقد اسم» و «هویت» خاص است- سه‌تار نوی را که خریده‌است، «بی‌روپوش» و بی هیچ‌گونه کوششی برای پنهان‌کردن آن از چشم‌های فضول عوام‌الناس، به دست گرفته‌است. جز نوازندگان دوره‌گرد، چه کسی سه‌تار بی‌روپوش نوخرید را به دست می‌گیرد و از میان ازدحام مردم می‌گذرد؟ این هنرمند (نوازنده- خواننده) رسما سه سال است در مجالس و محافل خاصی می‌خواند و می‌نوازد و برای خودش سرشناس هم شده‌است. تقریبا از حساسیت‌های مذهبی و فضولی‌های برخی کوته‌بینان آگاهی دارد. چگونه چنین هنرمندی به خود اجازه می‌دهد «آلت کفر» را در انظار مردم جا به جا کند؟

دومین نکته، دو بار بالا و پایین‌رفتن از پله‌های «مسجد شاه» تهران است. خواننده یک بار در آغاز داستان، نوازنده را می‌بیند که از پله‌های مسجد شاه به‌عجله پایین آمده و سپس به زحمت از میان ازدحام مردم رد شده‌است. پرسش حواننده از نویسنده این است که چنین شخصیتی آن هم با سه تار بی‌روپوش در مسجد شاه چه می‌کند؟ معمولا هنرمندان با توجه به حساسیت‌های عقیدتی مردم می‌کوشند کم‌تر به این گونه نهادها نزدیک شوند و بیهوده جلب توجه نکنند. «عطرفروش تسبیح به‌دست» در چنین بزنگاهی نیست که مچ دست نوازنده را می‌گیرد. او هنگامی متعرض «سه‌تار در دست» می‌شود که دارد از پله‌های مسجدشاه بالا می‌رود. اینجاست که سومین پرسش خواننده از نویسنده مطرح می‌شود: نوازنده‌ای که عجله دارد هرچه زودتر به خانه برسد و سه‌تار خود را از آسیب «دگمه لباس کسی یا گوشه بار حمال» ایمن دارد، چرا باز سروکله‌اش روی پله اول مسجد شاه پیدا می‌شود؟ نوازنده یک بار از آخرین پله همین مسجد پایین آمده، از میان ازدحام مردم و خرده‌ریز فروشان گذشته‌است و دیگربار همین شخص را در حالا بالارفتن از . . .»

داستان‌شناخت ایران؛ نقد و بررسی آثار جلال آل احمد؛ جواد اسحاقیان؛ انتشارات نگاه؛ چاپ‌‌ اول ؛۱۳۹۳؛ ص ۳۷

(بررسی تقریبا موشکافانه آثار آل احمد با دید انتقادی است و تلاش کرده این نقد را محتوایی انجام دهد نه شکلی.)    

 

سیری در اندیشه های سیاسی عرب
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx