گوشهای برای تکیهدادن!
«ایوان پشتگرمیای به خانه دارد و همزمان جایی است برای همراهی با جهان در حرکت بیرون و تماشای آن؛ جایی که گویا با آوردن جهان غریبه به داخل رامش میکند و به فردی که در خانه نشسته، اطمینان میدهد که گوشهای از تلاطم محیط بیرون را در آغوش میگیرد. حوادث مختلف زندگی و تجربه رویدادهای نامعلومش به چیزی بیش از پناهگرفتن در اتاقکی امن احتیاج دارد. خانهای دیگر لازم است تا بشود رقصیدن با موجودی آزاد را آغاز کرد و از آن لذت برد. در این فضا، ایمنی دیگری ساخته میشود که میتواند افقهای هستی فرد را به جهان بیرون باز کند و کانون وجود او را از من به تو و من-جهان گسترش دهد. کیفیت خاصِ ایوان، اینکه جایی میان درون و بیرون است، در ساختن این تجربه دوطرفه، همراهیمان میکند و یادمان میآورد گاهی هم برای آرام گرفتن، فارغ از هر معنا و قضاوت قبلی، باید از حصار خود بیرون آمد و جهانی دیگر را تماشا کرد. ایوان حضوری مداوم در تاریخ معماری ایران دارد و همواره در تحول بناها نقشی درخور داشتهاست. به نظر میرسد وجود این عنصر سهطرف بسته و جهتدار یکی از خواستهای فضایی مهم مردم این سرزمین بودهاست. پنجره و ایوان دو شکل متفاوتِ اتصال خانه به دنیای بیروناند. پنجره مرزی باریک است که ساکن خانه را داخل نگه میدارد و بیرون را فقط پیش چشمش میآورد، اما ایوان تجربهای دیگر میسازد. ایوان بیرون و درون را یکجا و همزمان دارد. این مکان ساکن خانه را به مواجهه مستقیم با بیرون میبرد. ایوان هم داخل است هم حارج؛ گوشهای برای تکیهدادن به خانه است!»
خانهخوانی؛ تجربه زندگی در خانههای دوره گذار معماری تهران؛ علی طباطبایی؛ نشر اطراف؛ چاپ هفتم ۱۴۰۲؛ ص ۶۵
(روایتهایی از تجربه بعضی ساکنان خانههای دوره گذار معماری تهران از فضای خانه و معنای «درخانه بودن». خواندنی است!)