سلام
یک تابستان دیگر گذشت و ما ماندیم و مساله فضاهای خالی شهری در این سه ماه و خردهای. بنابه آمار رسمی، در حال حاضر حدود ۱۴۵ هزار مدرسه در ایران وجود دارد! عدد بزرگی است. بیش از نصف این مدارس برای مقطع ابتدایی است. تصورش را بکنیم این همه مدرسه، سالی سه تا چهارماه بلااستفاده هستند. آن هم وقتی که بچهها تعطیل هستند و نیاز شدید به مکانهایی برای گذران اوقات فراغت است. چند درصد از بچههای ما امکان پرداخت هزینه و رفتن به کلاسها یا باشگاههای خصوصی را دارند؟ بقیه چه میکنند؟ در همین همسایگی بلاواسطه ما دو مدرسه ابتدایی و متوسطه هست با حیاط بزرگ و فضای کاملا امن. اینها در تابستان خالی و مامن حشرات هستند. عجیب نیست؟ و بچههای محله جایی ندارند در آن بدوند، بازی کنند و یا آموزش هنری ببینند. مثلا سفال، نقاشی یا هنرپیشگی. عجیب نیست؟! وقتی از درون به موضوع نگاه میکنیم، موضوع جذابتر میشود. فرض کنیم از مدیر مدرسه بخواهیم فضا را در اختیار بچههای محل بگذارد. نخستین واکنش این است که از «از منطقه نامه بیاورید!»و اگر موضوع را جدی تلقیکند ادامه میدهد «تابستان که معلمها نیستند!». اگر به منطقه برویم، جواب خیلی پیچدهتر میشود: «مسئولیت دارد! کی امنیت بچهها را تضمین میکند و از مدرسه مراقبت میکند؟!» بدین ترتتیب اصولا نیازی نیست به مقام و سطح بالاتر مراجعه کنیم!
همهچیز روشن است. ولی کسی نمیپرسد وقتی بچههای مردم در کوچههای بیدفاع بازی میکنند، شما امنیتشان را تضمین میکنید؟ فضای امن داخل مدرسه قابل کنترل و تضمین است یا کوچهها و خیابانهای شهر؟
چرا چنین است؟ چون بین دستگاه حاکمه و مردم دیواری بلند قرار دارد که تنها مامور حکومت حق دارد از روزن آن بیرون را ببیند. در این مورد خاص، اهالی محل و والدین بچهها به راحتی و به نوبت، میتوانند بچهها را همراهی کنند و مواظب سلامتی و ایمنی آنها باشند. تازه اگر چنین امری لازم باشد. اینکه بچهها بروند داخل یک چاردیواری با توپ دولایه پلاستیکی بازی کنند، چه اتفاق ناگواری ممکن است بیفتد که نیاز به مراقبت بزرگترها داشتهباشد؟! اصلا نیازی به چنین تمهیداتی نیست. مساله این است که نظام خشک و سختافزاری مدرسه خودش را جدا از مردم و والدین میداند و اصولا ساختاری برای دیالوگ دو طرف این معادله وجود ندارد. حتی نظام مبتنی بر «انجمن اولیا و مدارس» هم به مرور از کارآمدی تهی شده چون «اولیا» فقط برای پرداخت هزینه مورد نیاز هستند نه چیز دیگر. حاصل کار این میشود که اینهمه فضای امن و سالم در کشور وجود داشتهباشد ولی بچههای مردم درکوچه وخیابان بلادفاع روز و روزگار زیبای نوجوانیشان را بگذرانند. این فضاها به راحتی میتوانند مکمل آموزش رسمی کودکان باشند که نیستند، متاسفانه!