روزنامه‌خوانی در کجا؟

«وقتی ما در یک کافه، در یک بیسترو یا در یک اغذیه‌فروشی (اسنک) روزنامه‌ای می‌خوانیم، این روزنامه (هرچند یک روزنامه واحد باشد) روزنامه یکسانی نخواهدبود.- و یا دست‌کم نگاهی که به آن می‌شود یکسان نیست و کارکرد یکسانی نخواهدداشت. خواننده در این حالت از روش‌های مختلفی استفاده می‌کند تا جایگاه خود را نسبت به محیط تغییر دهد. در بیسترو روزنامه تنها یک پیوند دیگر (برای رابطه با اطرافیان) است. در این حالت، روزنامه‌خواندن مشترک سبب می‌شود مشتریان ثابت‌قدم بیسترو با یکدیگر احساس همبستگی بیشتری کنند و هم‌چنین خود را متعلق به مکان واحدی بپندارند ( که البته این امر ضرورتا به معنای آن نیست که آن‌ها خود را طبقه یکسان اجتماعی بدانند). مشتریان بدین‌ترتیب احساس می‌کنند علاقمندی‌های یکسانی دارند. آن‌ها باهم روی عنوان یکسانی تمرکز می‌کنند یا به داستان مصور مشابهی می‌نگرند. . . درست برعکس، مشتری کافه از روزنامه برای آن استفاده می‌کند که از دیگران فاصله بگیرد. برای ان‌که گاه برای سرگرمی به دیگران نگاهی بیندازد، بدون این‌که این نگاه چندان عمیق باشد. در این حالت، روزنامه تبدیل به نوعی ابزار دفاعی شده و کمک می‌کند تصویر خواننده نزد خود کامل‌تر شود؛ تصویر انسانی که دارای یک «خودآگاه» است. دارای یک شخصیت خاص ولو آن که دیگران هم در آن کافه و در میزهای دیگر همان روزنامه را بخوانند. روزنامه بیسترو تفریح شامگاهی محسوب می‌شد، وسیله‌ای مشترک برای رفع خستگی پس از یک روز کاری. اما در کافه روزنامه در صبح نقش خود را به بهترین نحو بازی می‌کند. مشتری کافه به وسیله روزنامه و از طریق تفریح در این صبحگاه، «خود را از تعهداتش آزاد می‌کند». او از جهان فاصله می‌گیرد تا نگاهی از دور بر جریان حوادث بیندازد. او دیگر جزئی از کسانی نیست که چنین حوادثی بر سرشان می‌آید. . . مشتری اغذیه‌فروشی روزنامه‌ای را در دستانش می‌گیرد، اما او روزنامه را فقط نگاه داشته و کاری با آن نمی‌کند. او از آن وحشت داشته که در خانه تنها بماند و از آن‌جا که در «این‌جا» هیچ آشنایی نمی‌یابد، صفحات روزنامه را یکی بعد از دیگری ورق می‌زند. تناقض دردناکی است. زیرا او کمی بعد از آن‌که با شتاب وارد اغذیه‌فروشی می‌شود، آن راترک می‌کند و از آن روی برمی‌گرداند، در حالی که روزنامه‌ای را ورق می‌زند که به اندازه آن اغذیه‌فروشی تهی و توهم‌زا است؛ اغذیه‌فروشی‌ای پر از مشتریانی که موجوداتی خیالی بیش نیستند، هم‌چون خبرهای خیالی روزنامه. . . در چای‌خانه کسی روزنامه نمی‌خواند. دلیل این امر ادب و احترام‌گذاشتن به دیگران است، به‌خصوص به این دلیل که کسی قدم در این . . .»

بوطیقای شهر، شاخص‌ها و مواضع؛ پیر سانسو؛ ناصر فکوهی، زهره دودانگه؛ کتابکده کسری؛ چاپ‌ اول؛ ‌‌۱۳۹۹؛ ص ۴۶

(کتاب جالبی است. اگر به دقت بخوانیمش، درک ما از شهر و نگاه ما به آن دچار تغییر اساسی می‌شود. پس توصیه می‌شود)

 

کتاب مکتب خانه در ایران
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx