سلام

در ادبیات مدرن معماری و شهرسازی، به ویژه در بحث «توسعه راهبردی شهر» این اصل مهم مورد تاکید قرار می‌گیرد که در جهان نه‌چندان دور آینده، شهر یا جهانی است یا اصلا شهر نیست. بر این پایه، شهر باید چیزی برای مبادله با شهرهای دیگر داشته‌باشد وگرنه رو به فنا می‌رود. اما آن چیزی که شهر باید برای مبادله داشته‌باشد، چیست؟ نفت؟ پسته، فرش، خودرو یا هر کالای دیگر؟ ولی موضوع به این سادگی نیست. اگر بحث تبادل کالا و خدمات باشد، هر آن ممکن است شهری دیگر به رقابت با این شهر، بازار را با قیمت‌شکنی یا هر شگرد دیگر در اختیار بگیرد و این شهر را خلع سلاح کند. شهر باید چیزی داشته‌باشد که تا حد ممکن عام و شکننده نباشد. بر این اساس است که این روزها بحث برندینگ بحث داغ جوامع است. گویی شهر باید به مثابه یک «شخصیت» وارد بده‌بستان با شهرهای دیگر شود نه به عنوان یک فروشنده! این‌جا است که بحث هویت و یگانگی شهری مطرح می‌شود. اگر بحث را با موضوع تهران پیش ببریم باید ببینیم برند تهران چه می‌تواند باشد. می‌دانیم که این بحث چندسالی است که بین مدیران از یک سو و کارشناسان از سوی دیگر مطرح است. اما ما بر این باوریم برند تهران نه اقتصاد و بازار آن است نه «کلان» بودنش و نه کالبد و سیمای شهری آن. چیزی که تهران را تهران کرده حاصل تلخ‌وشیرین‌های متوالی و رنگارنگ در دوسه سده گذشته‌است. در این مدت تهران تبدیل به سرپناه و مامن اقوام و مشرب‌ها و مناسک مختلف اجتماعی شده‌است.

 

جمعیت یکصدوپنجاه هزار نفری دوره ناصری تهران امروز به حدود نه میلیون نفر رسیده‌است. یعنی حدود ۶۰ برابر. طبعا این افزایش جمعیت حاصل طبیعی زاد و ولد نیست. حاصل کوچ و مهاجرت افراد از کنج‌وگوشه کشور به تهران است. با کمی تساهل می‌توانیم بپذیریم این شهر آیینه تمام‌نمای مردم ایران است. تعصب محلی ندارد و پذیرای همه مردم از هرکجای عالم است. علاوه بر آن، به دلیل ماموریت سیاسی، تهران پذیرای نمایندگان سیاسی و فرهنگی تمام کشورهای جهان است. این یعنی نهایت ظرفیت برای تحمل یکدیگر و بستری برای بده‌بستان فرهنگی. پس، برند تهران می‌تواند «مدارا» باشد. شهری است بر اساس مدارا و مشارکت ملی و جهانی.

این ویژگی را در طول حداقل دویست سال تمرین کرده و امروز مفتخر به آن است. بنابراین تهران در افق آینده شهرهای جهانی چیزی دارد که شکننده نیست و در ترازوی رقابت و قیمت‌شکنی نمی‌افتد. پس می‌تواند وارد بده‌بستان با شهرهای جهانی شود، با آن‌ها کوپل تشکیل دهد بی‌آن‌که شخصیت خود را از دست دهد. آیا چنین شهری را می‌توان جابجا کرد؟ این تاریخ و این ملات انسجام اجتماعی و این برند را می‌شود به مکانی دیگر منتقل کرد؟ پایتخت ایران همین‌جا است، تهران!

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۲۶۵

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx