سلام
بهرهبرداری خردمندانه از فضا یکی از پایههای مهم اقتصاد محله و شهر است. اتلاف فضا، در نقطه مقابل، یکی از پایههای اسراف و تبذیر در شئون زندگی است. بیایید مثالهایی را باهم مرور کنیم. در خطه شمال اینهمه ویلای شخصی داریم که بهطور میانگین هرکدام از آنها کمتر از سی یا چهل روز در سال استفاده میشوند و در روزهای دیگر باید هزینه شود تا سالم بماند یا دزد نزند. در اطراف شهرها و به اصطلاح ییلاقات شهرها هم همینطور. چگونه میتوان منطق این ویلاسازی را درک کرد؟ در کدام کشور اروپایی چنین سطحیاز فضاهای بلااستفاده میشود سراغ گرفت. این ویلاها برای استراحت و لذتبردن از اوقات فراغت ما انسانها است. ولی آیا خردمندانه است که برای استفاده سی یا چهل روز در سال از یک مکان اینهمه خرج کنیم؟ گذشته از آن، وقتی کسی ویلا دارد، تمام مقصد گردشگری او درطول سال خلاصه میشود در این نقطه. وقتی ویلا دارد چرا برود جای دیگر؟ در حقیقت همین ویلا سبب میشود منظر گردشگری شخص محدود شود به یک مکان و نقطه. میدانیم و میدانید دلیل پناهبردن به ویلاهای شخصی، بنا به منطق اقتصادی نیست دلایل اجتماعی و فرهنگی دارد و مردم خودشان را در ویلای شخصی آزادتر و راحتتر حس میکنند.
علاوه بر آن، افزایش سالانه و ماهانه قیمت ملک هم دلیلی میشود بر مزیتِ داشتن ویلای شخصی. نوعی پسانداز در برابر سقوط مداوم ارزش پول. اما اینها هیچکدام دلایل متقن در یک وضعیت عادی نیستند. اگر شرایطی پیش بیاید که آدمی بتواند در سبد گردشگری خود تنوع اقلیمی و زمانی را تجربه کند و خط قرمزهای دستوپاگیر هم وجود نداشته باشد، قطعا داستن ویلای شخصی مزیت به شمار نخواهد آمد. امروز سیمایروستایی بسیاریاز پهنههای زیستگاهی کشورشدیدا دگرگون شده و ملغمهای از انواع ساختوسازها جایگزین این سیما شدهاست. در کنار این آشفتگی بصری، برخی از شهرهای ما با معضل زیرساختهای شهری در فصولی از سال میشوند. مثلا شهر ساحلی بابلسر برای جمعیت حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر آمادگی خدمات شهری و زیرساختی دارد. جمعیت آن هم در سال ۱۳۹۵ حدود ۶۰ هزار نفر بود. ولی جمعیت همین شهر ساحلی در فصل گردشگری تابستان به حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار نفر میرسد. اگر زیرساختها افزایش داده نشود، ساکنان فصلی آن آسایش نخواهند داشت. اگر زیرساختها را متناسببا جمعیت شناور فصل گردشگری افزایش دهند در سهچهارم از سال بلا استفاده خواهدبود و نگهداری آن باری بر دوش شهر خواهدبود. بدتر آنکه جمعیت شناور و فصلی چنین شهرهایی سهمی در تامین هزینه شهری آنها ندارند چون پرونده سکونتشان در شهر مبدا است. آیا چنین وضعی با خرد ایرانی سازگار است؟ چه باید کرد تا شهرها و محلههای ما برپایه خرد اقتصادی عمل کنند؟