در یکصدوپنجاه و چهارمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، مستند «سیوسه سال بعد؛ هور دورق» از سلسله مستندهای «خاطرات روستا» به نمایش درآمد. فیلمی از فرهاد ورهرام. موضوع فیلم از چند وجه جالب بود. و مهمتر آنکه تصویری از یک روستاشهر در دو مقطع زمانی با فاصله ۳۳ سال ارائه میکرد. به نوعی سرنوشت مشترک بسیاری از روستاهای ایران را به نمایش میگذاشت. واقعیت آن است که بحث روستا و راههای کمک به آن و یافتن روشهای توسعه آن در ایران، چند دهه است که نقل محافل است. غالب این بحثها و نظرات رویکرد نوستالژیک دارند و از اینکه روستاها در حال افول هستند غمباره میسازند و نقل میکنند. اما حکم تاریخ چیست و سرنوشت نهایی این روستاها به کجا خواهدکشید هنوز مورد وفاق عمومی نیست.
تقریبا در تمام دنیا، رود جاری در شهر حکم نخ تسبیح معاش و توسعه را دارد. نقش رود «جراحی» هم در برخی شهرهای خوزستان، از جمله شادگان، چنین است. اگر جاری باشد و پرآب، زندگی زیباست وگرنه غم است و رخوت.
داستان مستند «سیو سه سال بعد؛ هور دورق» به این موضوع برمیگردد. شادگان، از نظر مواهب زیستی مکان مناسبی بود؛ به همین خاطر وقتی دو سال پس از آغاز جنگ ایران و عراق، ارتش عراق بخشی از خاک ایران را تصرف کرد، بسیاری از اهالی آبادان و خرمشهر به شادگان و روستاهای اطراف آن آمدند. میدانیم تالاب شادگان بزرگترین تالاب ایران است. این تالاب در معاش دامداران، صیادان و کشاورزان منطقه نقش اساسی دارد.
اما امروز وضع چندان خوب نیست. با بستن سد در ارتفاعات بالادست میزان آب ورودی به رود جراحی کم شد، آلودگیهای صنعتی و فاضلاب شهری هم به همین رود هدایت شدند. امروز بازار دو طرف رود جراحی آن شادابی را ندارد. بیشتر کالاهای پلاستیکی چینی دیده میشود تا کالاهای خودی و محرک توسعه.