ما و خودمان!
بالاخره میرسد روزی که ما باشیم و خودمان! ما باشیم و شهر و محلهمان. حتما روزی خواهدرسید که دولتها دست از مدیریت شهر و محله برخواهندداشت و اهالی خودشان باید فکری به حال خودشان کنند. حتما روزی خواهدرسید که انتظار ما مردم از حکومتها فقط در حد حراست از مرزها باشد و حفاظت از زبان ملی. همین. حتما آن روز خواهدآمد. هرچه زمان میگذرد، دولتها بیش از پیش به این نتیجه میرسند که کار مردم را به خودشان واگذارند. از کارهای عادی و روزمره کنار بکشند و کلان مسائل را ببینند. دولتها عاقلانه و البته بهمرور به این نتیجه میرسند که هرچه دامنه مدیریت و دخالت خوددر امورجاری مردمرا کمتر کنند، مصونیت بیشتری خواهندداشت. چه دلیلی دارد دولتها مسول حفاظت از محله و ارزشهای آن باشند. مگر خود اهالی نمیتوانند این وظیفه را بهتر از دولت انجام دهند؟ روند، جبر تاریخ است. یکی از نشانههای این جبر، گسترش آگاهیها و وسایل ارتباط جمعی مردم است.