هوشنگ دوم

هوشنگ دوم

سال‌های آخر خدمتم، وضع کاری‌ام بهتر شد، ولی قبل از آن مجبور بودم شب‌ها بیدار بمانم. «قصه‌های مجید» را شب‌ها باید می‌نوشتم، در خانه‌ای که شرایط خوبی نداشت. اتاقی در طبقه بالا داشتم که تا صبح در آن مشغول کار می‌شدم و ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح باید در اداره حضور پیدا می‌کردم. معمولا تا خود اداره می‌دویدم و به در و دیوار می‌خوردم. خانه‌مان مشکل داشت. مرتب از سقفش آب چکه می‌کرد. چند بار رفتم نایلون خریدم و به پشت‌بام انداختم، ولی باز آب می‌چکید. زیر آب کاسه می‌گذاشتم و در کنار این بساط، مشغول نوشتن می‌شدم. یک بار هم عمل دیسک کمر کردم. حدود دو ماه باید می‌خوابیدم. مجبور بودم تکه کاغذی را روی تخته بچسبانم و همان‌گوه که خوابیده‌بودم، بنویسم. جلد دوم قصه‌های مجید را خوابیده نوشتم.