گزارش مستند پیش, گزارش مستند پیش, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو هفتاد و چهارمین شب فیلم/ ۳۰ مهرماه  ۱۴۰۴ خورشیدی

سومین شب از سلسله مستندهای «کودکان سرزمین ایران» به نمایش مستند «پیش» اثر زنده‌یاد ناصر تقوایی اختصاص داشت که در سال ۱۳۷۶ ساخته‌شد. در نشست پس از نمایش فیلم، مرضیه وفامهر، همسر هنرمند فقید، هم حضور داشت. او ضمن یادآوری خاطره‌ای از فیلم‌ساز فقید، به بهانه نمایش این مستند، به رابطه دوستانه تقوایی با محمدرضا سرهنگی اشاره کرد و گفت «مجموعه مستندهای «کودکان سرزمین ایران» که شامل بیش از پنجاه اثر می‌شود، به همت زنده‌یاد رضا سرهنگی ساخته‌شد و امروز به عنوان سند و منبع مهمی درباره زندگی و معاش مردم گوشه و کنار این سرزمین قابل استناد است. زنده‌یاد ناصر تقوایی مستند «پیش» را در این مجموعه ساخت که به تولید اقلام و زیراندازهای حصیری توسط مردم جنوب ایران می‌پردازد. فیلم را در یکی از روستاهای میناب ساخت».وفامهر اضافه کرد کاش امکانی فراهم شود و این مجموعه به نمایش عمومی درآید.

 

مهوش شیخ‌الاسلامی که در چند اثر با تقوایی کار کرده، از جمله در همین مستند و مجموعه تلویزیونی «دائی‌جان ناپلئون»، علاقمند است به رفتار ناصر تقوایی در پشت صحنه بپردازد. می‌گوید «درباره ارزش‌های هنری و فنی آثار تقوایی خیلی‌ها حرف زده‌اند و خواهند زد. بی‌تردید، او هنرمند بسیار بزرگی بود. ولی من علاقمندم به نفس و نقش حضور او در پشت صحنه اشاره کنم. برای ما ها که در کنار او شاهد ساخته‌شدن پلان‌به پلان و سکانس به سکانس فیلم بودیم، رفتار او درس‌آموز بود. او بسیار دقیق، ریزبین و در عین حال مهربان و متین بود. او تمام جزییات فیلم‌نامه و لوکیشن را برای هر روز فیلم‌برداری آماده می‌کرد و وقتی به پشت دوربین می‌رفتیم، تکلیف همه دقیق و روشن بود. در جریان ساخت «دائی‌جان ناپلئون» که پروژه‌ای بزرگ و طولانی بود، او، معمولا، پس از پاین کار روزانه به خلوت و سکوت خود پناه می‌برد و با مدادهای قرمز، سیاه ، آبی و خط‌کش تمام جزییات دکوپاژ صحنه‌های فردا را ترسیم می‌کرد. بی‌هیچ غر زدن و خستگی». یادش بخیر. «افسوس می‌خورم چرا در کنار کار، لحظه‌ها را ثبت نکردیم».

عکاس بزرگ

فرهاد ورهرام معتقد است «ناصر نقوایی علاوه بر این که استاد مسلم فیلم‌سازی بود، علاوه بر این‌که نثر و سبک نویسندگی خاص خود را داشت، عکاس بزرگی بود.» ورهرام علاقمند است تاکید کند «من عکاس هستم و می‌دانم چه می‌گویم. تقوایی به دلیل نوع نگاهش به ایران و هنر، بزرگ‌ترین عکاس ایران بود. در همین مستند «پیش» نشانه‌های نبوغ عکاسی او را در قاب‌بندی و ترکیب به خوبی می‌بینیم. باید ترتیبی داده شود، عکس‌های او به نمایش عمومی درآیند.»

یکی از مخاطبان می‌گوید: «جذابیت فیلم در آن است که مخاطب از ابتدا می‌داند مسیر و جریان رویدادها و امور به کجا خواهدرفت. مخاطب سردرگم نیست. فیلم یکدست و روان است. از این جهت فیلم مهمی است». رسول پیروی به یک نکته زیبا در این مستند اشاره می‌کند: «در این مستند صدا و ریتم بسیار مهم و دقیق بود. حرکت دست‌ها بسیار زیبا و موزون بود. از صدا و همهمه محیط به خوبی بهره‌برداری شده‌بود».

موضوع موسیقی متن این مستند کنجکاوی بسیاری از مخاطبان را در پی داشت. تقوایی از ابزارهایی برای موسیقی متن استفاده کرده‌ که پس از گذشته سی سال از ساخت اثر هنوز تازه و کم‌نظیر است.

موسیقیِ هیجان‌انگیز!

مخاطبی که دانش‌آموخته موسیقی است، می‌گوید: «این فیلم شدیدا مرا جذب کرد. در تمام مدت تماشا، هیجان‌زده بودم از این موسیقی. تمام صداهای محیط، به‌ویژه صداهای ناشی‌از بافتِ حصیر تبدیل به موسیقی  متن شده‌بود. گویی مردم نه حصیربافی، بل در کار خلق یک ارکستر هستند. سکوت‌ها بسیار پرمعنا و جذاب بود. پروخالی‌ها هم همین‌طور.» این مخاطب به یک پارادوکس در زندگی روستا اشاره می‌کند: «من در شهر زندگی می‌کنم. همیشه این پرسش را دارم که مردم روستا چه زندگی یکنواخت و مکرری دارند. برای من، پیوسته این دغدغه هست که آیا این روزمرگی و تکرار، سبب خستگی و فرسودگی نمی‌شود؟ در این مستند، تکرار را شاهد بودم، ولی این تکرار زاینده است و حس زندگی دارد.این تکرار، به بن‌بست راه نمی‌دهد، انتهایش گیرافتادن نیست. خلاقیت است. زندگی است. این‌ها را در سایه هنر تقوایی می‌شود دریافت».

یکی دیگر از مخاطبان شنیدن گریه کودک در دوسه سکانس را هم نشان از زندگی می‌داند. «ناصر تقوایی می‌توانست آن صداها را حذف کند، ولی به‌خوبی آن را تبدیل به بخشی از موسیقی متن زندگی و متن فیلم کرده‌است و مستند را باورپذیرتر کرده‌است».

گرمای رفتار، گرمای جنوبی!

رویا نیساری به دیدارش با ناصر تقوایی در خانه او، ۱۲ سال پیش اشاره می‌کند و می‌گوید: «تقوایی در آن دیدار، رفتاری بسیار گرم و میزبانانه داشت و وقتی امروز این مستند را دیدم، دوباره همان گرمای وجود و رفتار گرم جنوبی را احساس کردم.» نیساری ادامه می‌دهد «موضوع فیلم با شاخه‌های نخل تعریف و تعبیر می‌شود. نخل را با «نفر» می‌شمارند. تقوایی این ستایش انسانی از نخل را در این مستند به زیبایی به تصویر کشیده‌است. با آن ضرباهنگ بافت و معاش».

 

گزارش مستند پیش, گزارش مستند پیش, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

یکی از مخاطبان، در ادامه صحبت رویا نیساری، به این نکته اشاره می‌کند «تخصص تقوایی در فیلم‌سازی و قصه‌نویسی، و همین‌طور عکاسی، در تمام آثارش دیده می‌شود. به همین خاطر مستند او طعم شعر دارد. هزارلایه است و رازآلود. قرینه‌سازی دارد و دقیقا مثل رمان مدرن، پر از تصویر، چندساحتی و تو در تو است.» خانم عبادی گوشه دیگری از قصه دختر چوپان و پسر امیر را می‌گوید. ما در این مستند این قصه را، کم‌وبیش کامل از زبان دختر می‌شنویم. ولی بخش آخر قصه که در مستند نیامده جذابیت و نکات خاصی دارد. «پسر امیر توصیه و خواست دختر را نمی‌پذیرد و دنبال حرفه و مهارت نمی‌رود. ولی روزگار چرخ می‌خورد و او در جنگی اسیر می‌شود و همه از احوال او بی‌خبر می‌مانند. در این مقطع هست که امیرزاده به یاد توصیه دختر چوپان می‌افتد و شروع به آموختن حصیربافی می‌کند و حصیری می‌بافد که در نقش‌های آن نشانی محل اسارت را داده. این حصیر در بازار فروخته می‌شود و به دست وزیر و امیر می‌افتدو می‌آیند اسیر را آزاد می‌کنند. این‌جاست‌که حکمتِ حرف دختر چوپان را می‌فهمند».جالب است که در فیلم، این قصه به صورتی نه‌چندان آشکار و در جمع زنانه‌ای روایت می‌شود که همه با بادبزن دردست، قلیان می‌کشند و چای می‌خورند.

زنان

یکی از مخاطبان به نقش غالب زنان در معاش روستا اشاره می‌کند و می‌گوید: «با دیدن این مستند یاد آثار و قصه‌های فریبا وفی می‌افتیم که در آن‌ها مردان یا نیستند یا خیلی کم‌رنگ هستند. در این روستا هم زنان مشغول تولید هستند و مرد، شاید کدخدا یا کارفرما، بر آنان ناظر است. زنان این نظارت، یا حکومت، را راحت پذیرفته‌اند و کاری و حساسیتی به آن ندارند.»

مخاطب دیگری هم به نقش و حضور زنان در اقتصاد روستا و معاش خانواده در مناطق مختلف کشور اشاره می‌کند و آن را وجهی غالب در بافت اجتماعی ایران می‌شمارد و تنها به این نکته تاکید دارد که تقوایی آگاهانه این وجه از زندگی روستا را برگزیده و مورد تاکید قرار داده.

مخاطبی دیگر یادآور می‌شود در مناطقی از کشور حصیربافی شغل مردانه است. «گاه سبدهای حصیری داریم بسیار محکم و سخت که در آن می‌‌توان هشتاد یا صد کیلو بار حمل کرد. سال‌های زیادی هم عمر می‌کند». به هرحال این مستند بسیاری از مخاطبان را به کارکرد این حصیرها در زندگی حساس کرد.

فرانک نگهدار می‌گوید: «چقدر خوب است این هنر، با این شکل و روند زیبا، ماندگار شده هنوز. هنرهای دستی بومی و ملی زیادی داریم که می‌توانند در سبد کالاهای مصرفی امروز ما در آیند و از بین نروند».

به هرحال، نکته جذاب دیگر آن است که این هنرها و مهارت‌ها راه به قصه و روایت می‌پیمایند و بخشی از فرهنگ مردمی و شفاهی مردم ایران می‌شوند. از این جهت، می‌توان گفت احیای این صناعت‌ها، احیای فرهنگ هم هست. لزوما نباید فقط از جنبه مالی و اشتغال به آن‌ها نگاه کرد. البته، شوربختانه، باید اذعان کرد در سطح عام و ملی، هنوز نگاه روشن به احیای صنایع دستی بومی وجود ندارد. نه از جانب مدیران و برنامه‌ریزان مسئول، نه از جانب عموم مردم کشور.

نخست، در ذهن!

مرضیه وفامهر به نقل از ناصر تقوایی می‌گوید: «آن چیزی در سرزمین به‌وجود می‌آید که قبلا در ذهن و تصور آدمی خلق شده‌است». بنابراین باید به این پرسش جواب داد که «چرا خیلی چیزها هنوز تصورش هم در ذهن ما شکوفه نزده». وفامهر به یاد می‌آورد در جریان تولید مستند «پیش»، تقوایی از این حصیرها به خانه می‌آورد و پیوسته می‌پرسید چرا محصولات به این زیبایی در خانه‌های ما نیستند؟! چرا به  شهرهای ما نمی‌آیند و نیستند؟! پرسشی درست ولی بی‌پاسخ.

 در خصوص مستند «پیش» این پرسش در ذهن‌ها هست که آیا طبق سلیقه ناصر تقوایی، از روی یک فیلم‌نامه دقیق ساخته‌شده؟ شیخ‌الاسلامی چنین پاسخ می‌دهد: «در فیلم مستند، موضع فیلم‌نامه کمی متفاوت از فیلم داستانی است. طبعا آن دقت و ریزبینی را ندارد. در مستند با هنرپیشه و بازیگر سروکار ندارید و نمی‌توانید به شخصی که در برابر دوربین قرار گرفته بگویید دوباره تکرار کند، چون کاملا خالی از حس و حال واقعی می‌شود.

ولی تقوایی در این مستند دقیقا می‌دانست چه کسانی را در چه موقعیتی برابر دوربین قرار دهد. دقیقا می‌دانست چه نقشی بر حصیر باید زده شود. اسیر حوادث نبود. این جزییات را از قبل تنظیم کرده‌بود. فیلم بر اساس این پیش‌بینی‌ها ساخته‌شد».

یکی از مخاطبان که به منطقه هرمزگان آشنایی خوبی دارد، اعلام می‌کند «مستند پیش، مثل تقریبا تمام  مستندهای مجموعه کودکان سرزمین ایران، از یک جهت خاص دیگر هم بسیار مهم هستند. در همین مدت اندک سی سال، چهره روستاها کاملا تغییر کرده و دیگر نشانی از آن حال و هوا نیست. بنابراین، به این مجموعه باید از دید تولید دانش درباره روستاهای ایران در دهه‌های نه‌چندان دور گذشته نگاه کرد».اما مستند «پیش» هنوز هم قصه‌های نگفته دارد.

هنرمند تکرار ناپذیر!

مهوش شیخ‌الاسلامی، منش ناصر تقوایی را در رابطه با عوامل تولید فیلم، آموزنده می‌داند: «همان‌طور که «دایی‌جان ناپلئون» تکرار ناپذیر است، برای ما هم که کار می‌کردیم، با آن پشت صحنه، و یاد می‌گرفتیم و رفاقت می‌کردیم، دیگر تکرار نخواهدشد». این همکار تقوایی علاقمند است تاکید کند «تقوایی حواسش به تمام وجوه کار بود.» به عنوان مثال «وقتی کار برای دقایقی قطع می‌شد، مثلا برای تغییر میزانسن، تقوایی به میان گروه می‌آمد، به آشپزخانه و خدمات سر می‌زد، حتی گاه غذای روی چراغ را مزه می‌کرد. اگر ایراد و اشکالی بود، تذکر می‌داد». شیخ‌الاسلامی به مراعات حال عوامل فیلم توسط تقوایی اشاره می‌کند و در مقابل توضیح می‌دهد که خودش را فدای گروه می‌کرد.

گزارش مستند پیش, گزارش مستند پیش, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

«روزی، سر فیلم‌برداری دائی‌جان ناپلئون، به نظر می‌آمد حال تقوایی مساعد نیست. کسالت دارد. علی زرین‌دست پیشنهاد کرد آن روز را تعطیل کنیم. گفتم باید خود تقوایی تصمیم بگیرد. و تقوایی گفت باید به کار ادامه دهیم. آن روز صحنه‌های شلوغ و پرتراکمی داشتیم. تقوایی با آن حال نزار تا پاسی از شب گذشته بالاسر فیلم بود تا وقفه در کار نباشد».در خاتمه جلسه، یکی از مخاطبان خصلت و ویژگی اصلی ناصر تقوایی را در صاحب‌نظر بودن او می‌داند. «تقوایی نظریه داشت. نظریه مترقی و توسعه‌گرا. این نگاه و نظریه در تمام آثار او دیده می‌شود. از مستند «اربعین‌که پنجاه سال پیش ساخت تا آخرین فیلم‌های او. در فیلم «ای ایران» که تنها فیلم درباره جریان انقلاب اسلامی ایران است، این مبانی را در اوج خود می‌بینیم. پوکیدگی هر آن نظامی که حق نیست!