گزارش مستند عیار مشروطه, گزارش مستند عیار مشروطه, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو شصت و سومین شب فیلم/ ۱۵ مرادماه ۱۴۰۴ خورشیدی

صدونوزده سال پس از صدور فرمان مشروطه، تماشای مستند زیبای «عیار مشروطه» از محمود یارمحمدلو مغتنم بود. در یکصدو شصت‌وسومین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان. یارمحمدلو در ابتدای نشست، به چند خاطره کوتاه خود اشاره می‌کند که هریک تلنگری بوده برای فیلم‌سازکه به سمت ساخت یک مستند اندر احوالات مشروطه و مشروطه‌چیان برود. 

ازجمله توصیه زنده‌یاد اکبر عالمی. ابتدا علاقمند می‌شود در حوزه پژوهش واردشود ولی سپس فرصتی پیش‌می‌آید دست به ساخت مستند بزند. عنوان فیلم او عیارِ مشروطه است. ستارخان یک عیار است. تقریبا مثل بسیاری از عباران خوش‌نام تاریخ که از بتن جامعه زاییده و روییده می‌شوند و بر عادات‌و رسومات جامعه متصلب شورش می‌کنندو در بزنگاه تاریخ ممکن‌است تبدیل به قهرمان شوند. در طول فیلم این تحول را شاهد هستیم. و یکی از کارشناسانِ طرفِ گفتگو زیبا و سلیس اعلام می‌کند جنبش مشروطه‌خواهی بود که ستارخان عیار را به یک انقلابی تبدیل می‌کند و می‌شود «سردار ملی».یکی از زیبایی‌های نشستِ پس از نمایش مستند این بود که تعدادی از عوامل فیلم هم حضور داشتند، از جمله بهروز صمدمطلق فیلم‌بردار و مسعود اعرابی نویسنده متن گفتار.

 علاوه بر این عزیزان، مهمانانی هم از عالم سینما و پژوهش داشتیم، مثل مجتبی راعی، وحید موسائیان، دکتر علی کریمی، محمدعلی جدیدالاسلام، فرهاد ورهرام،فخرالدین سیدی و رسول پیروی. جدیدالاسلام در مستند «عیار مشروطه» راوی روند عکاسی در جنبش مشروطه است و اسناد و عکس ‌های خوبی را ارائه می‌کند. 

از زیبایی‌های این مستند آخرین پلان آن است که جدیدالاسلام همه افراد و بازماندگان خاندان ستارخان‌را درحیاط موزه مشروطه تبریز جمع کرده و عکسی به یادگار از آن‌ها می‌گیرد. از خویشان نزدیک سردار تا تعدادی از نوه نتیجه‌ها که عموما نام خانوادگی «سردار ملی» دارند. این پلان قطعا یکی‌از تکه‌های معنادار و مفهومی این فیلم است،  به‌ویژه وقتی می‌بینیم عکس رنگی تبدیل به سیاه و سفید می‌شود و کمی گرد زمانه می‌گیرد و تبدیل به یک عکس تاریخی می‌شود. تاریخ جریان دارد.

ترکیب زبان و موسیقی

یکی از مخاطبان به ترکیب و انسجام درونی فیلم اشاره می‌کند و استفاده از زبان ترکی، در موارد لازم، موسیقی ترکی و اسناد و کارت‌پستال‌ها را در کنار هم از نشانه‌های قوت فیلم می‌داند. او معتقد است: «ما با روایت زندگی یک فرد طرف نیستیم. با محیط و زمانه او مواجه هستیم. وجوه مختلف زندگی قهرمان به شکلی منطقی در فیلم به تصویر کشیده‌شده». 

حرف این مخاطب را یکی دیگر از مخاطبان چنین تکمیل می‌کند: «جنبش مشروطه‌خواهی یک جریان نیرومند و درون‌زا بود و تمام اندام‌های لازم مدنی و مبارزاتی را داشت. به اعتبار داده‌های این مستند، شاهد هستیم که این جنبش درکنار تشکیلات سیاسی آشکار و مبارز خود، انجمن غیبی هم دارد. در حکم اتاق فکر جنبش. در کنار این وجوه، ادبیات خاص خودش را خلق کرده. شعر و سرود دارد، قصه و نقل داستان دارد و راوی و تاریخ‌نویس. یک مجموعه به‌هم پیوسته و مکملِ هم است که از درون، خود را تولید و بازتولید می‌کند». به باور این مخاطب، این انسجام کلِ جنبش را در متن مستند شاهد هستیم. یارمحمدلو، به درستی وجوه مختلف زندگی ستارخان در بتن مشروطه‌خواهی را کنار هم به صورت درهم‌تنیده آورده.

پایان غم‌انگیز!

ستارخان به عنوان سردار و قهرمان ملی با پنجاه سوار همراه باقرخان با پنجاه سوار، به دعوت حکومت پس از مشروطه به تهران می‌آید. جایی که پایان غم‌انگیز و تراژیک برای او رقم می‌زند. و در تنهایی و بی‌کسی از دنیا می‌رود. آن هم با زخمی که بر پایش می‌نشیند در درگیری باغ اتابک. او، به‌نقل ازگفتار متن در ابتدای مستند، در جوانی وقتی تیر به پایش می‌خورد و پزشک توصیه می‌کند پایش قطع شود، با انگشت نیرومندش گلوله گیرکرده در پایش را با فشار از طرف دیگر پایش خارج می‌کند تا نسبت «شل و علیل» به او نچسبد.

 اما در تهران و در سال‌های پختگی با تیری که به پایش می‌خورد، نمی‌تواند بجنگد و جانش را از دست می‌دهد. تراژدی تاریخ. در تهران اوضاع برخلاف میل و آرمان ستارخان است و این تیر خورده به پا نیست که اورا «از پا درمی‌آورد». زمانه است و اوضاع بیرونی.یکی‌ازمخاطبان این سرنوشت‌را نشانه خصلت نامیمون نخبه‌کشی جامعه ایرانی می‌داندو شواهدی ازسرنوشت میرزا کوچک جنگی و مصدق و دیگران می‌زند. و نیز شرایط امروز کشور.

 

گزارش مستند عیار مشروطه, گزارش مستند عیار مشروطه, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

مخاطبی دیگر به فردگرایی در بین ایرانیان اشاره دارد و عدم استحکام و تداوم حزب و تشکیلات سیاسی را ناشی از همین روحیه می‌داند.

تحول جمع‌گرا!

یکی از مخاطبان برخلاف نظر کسانی که اعتقاد به فردگرایی ایران دارند، معتقدند تاریخ نشان داده در این جامعه روحیه و عمل جمع‌گرا بسیار رایج و غالب بوده. «اگر نحوه حفر قنات در کشور را دقیق مطالعه کنیم و متوجه باشیم چگونه و چه تعداد آدم در طول چند ده کیلومتر میل‌های قنات، از ملک و مال خود تقدیم قنات می‌کنند بی‌آن‌که سهمی از آب مظهر آن داشته باشند، ایرانیان را فردگرا به شمار نمی‌آوریم. داستان آب انبار هم نشانه جمع‌گرایی مردم ایران است. یکی آب وقف آب‌انبار می‌کند، دیگری زمین در اختیار می‌گذارد دیگرانی بی‌مزد آن را می‌سازند و افرادی به صورت سالانه ومرتب آن را پایش می‌کنند و احیانا لایروبی می‌کنند، بی‌آن‌که هریک از اینان سهمی بیش از هر فرد ساده محله و شهر در برداشت آب از آن آب‌انبار داشته‌باشند. این یعنی جمع‌گرایی واقعی نه در حد حرف و سیاسی‌کاری». مرجان یشایایی هم بر این باور است که سرنوشت ستارخان را نباید به نخبه ‌کشی‌و قهرمان‌ستیزی نسبت داد.«کل زندگی‌و حاصل فعالیت او موجد تحول در جامعه شد. آثار این تحول در روندتکاملی جامعه کاملا مشخص‌است». این حرف را مخاطب دیگری چنین ادامه می‌دهد: «برخلاف نظر برخی‌که جنبش مشروطه‌خواهی‌را شکست‌خورده تلقی می‌کنند، این جنبش توانست جامعه ایران متحول کند. در حقیقت ادامه نهضت «روشنگری» جهانی بود که با تاخیری ناگزیر در ایران نضج گرفت. حتی اگر از نظر سیاسی شکستی داشته، در بقیه وجوه زندگی اجتماعی و مدنی جامعه ایران نقش و تاثیری بسیار عمیق و ماندگار داشت. در سایه این جنبش بود که سازمان‌های زنان شکل گرفتند، مدارس نوین جای مکتب‌خانه را گرفتند، عدلیه به وجود آمد، خیابان جای بازار را گرفت و مردم بالکن‌های خانه‌هاشان به خیابان کشیدند».

تمام وجوه زندگی!

یکی از مخاطبان محترم، ضمن قدردانی از یارمحمدلو بر این باور است که بهتر بود بخش‌های تاریک زندگی ستارخان هم به تصویر کشده می‌شد «به ویژه سال‌ها و ماه‌های تنهایی و بی‌کسی او در باغ اتابک تهران. خوب می‌شد اگر می‌دیدیم او با این بی‌کسی چگونه سر کرد و چگونه از پا افتاد. 

در هرحال آن روزها هم بخشی از زندگی او بودند». برخی از مخاطبان با این خواست موافق نیستند. دکتر علی کریمی معتقد است «لزومی به برملاکردن نقاظ ضعف یا تاریک زندگی یک قهرمان نیست. برای ما نقشی که ستارخان در تاریخ معاصر ایران بازی کرد بسیار مهم‌تر از آن است که شاهد روزهای افسردگی او باشیم. اصولا یک اثر مستند سینمایی داعیه تاریخ‌نویسی ندارد.

 همه داده و اطلاعات مربوط به زندگی ستارخان در کتاب‌ها و منابع هست. فیلم‌ساز به گوشه‌ای از زندگی او رجوع می‌کند که نکته‌هایی برای او دارد و می‌خواهد آن را با مخاطب شریک شود.» وحید موسائیان هم در ادامه این بحث وارد می‌شود و معتقد است درباره ستارخان می‌شود جور دیگری هم فیلم ساخت.

 می‌شود گزارش کامل زندگی او را نه در یک مستند یک ساعته بلکه در چندین و چند مستند تصویر کرد. طبعا هریک از این مستندها مزه و اثر خود را دارند. یارمحمدلو به هر دلیلی، ستارخان را از این زاویه دیده که در مستندش شاهد بودیم. همین. مخاطب دیگری یادآورِ این نکته می‌شود که «وقتی با یک اثر مواجه هستیم، فقط در قالب همان اثر باید صحبت کنیم. آیا فیلم‌ساز توانسته حرفی را که می‌خواسته، به مخاطب منتقل کند؟ اصولا قرار نیست فیلم را آن‌چنان که ما دوست داریم می‌ساخته. او فیلم خودش را ساخته و ما نباید بگوییم کاش فلان بخش به فلان شکل می‌شد». البته این بحثی است جاری در تمام نشست‌ها.

خشونت اخلاقی

بحث عیاران و لوطی‌ها در تاریخ معاصر ایران از آن بحث‌های همیشگی است. بر این اساس، برخی از مخاطبان عنوان «عیار» برای ستارخان را خوش نداشتند چون به باور این دوستان، عیاران عموما به سمت لوطی‌ها و سپس لات‌ها می‌سریدند و این نوع نگاه شایسته ستارخان نیست. در این خصوص، یکی از مخاطبان به بحثی جامعه‌شناختی اشاره می‌کند تحت عنوان «خشونت اخلاقی». بر این اساس، گاه لازم می‌شود طرف برای تحقق یک امر خیر و درست دست به خشونت بزند. کاری که در کارنامه بسیاری از عیاران و قهرمانان، و حتی پیامبران، هم وجود دارد. به باور این مخاطب «گریزی از خشونت وجود ندارد. 

در تاریخ فقط مصداق حضرت مسیح را داریم که اگر درست باشد، معتقد بود برای هدایت مردم به نیکی و رستگاری حتمی هم نباید به خشونت متوسل شد.»حرف این مخاطب ضمن آن‌که آشنایی با یک بحث جامعه‌شناختی بود موجب شد برخی‌ها به یاد اصطلاح معروف «دیکتاتور صالح» بیفتندکه توجیهی بر استبداد سلطانی و دینی در کشورها شده. موضوع عیاران به زوایای دیگر هم کشانده‌شد و نام‌هایی هم به میان آمد. ازجمله حیدرخان عمواوغلی. این‌نام سبب می‌شود ناصرالدین حسن‌زاده اعلام کند کتابی منتشر کرده تحت عنوان «نایافته‌های حیدرخان عمواوغلی»، که توسط علی‌اکبرخان داور نوشته‌شده. «داور رفته پیش حیدرخان و گفتگوهای مفصل با او کرده و آن‌ها به صورت منقح تنظیم کرده. شاید بشود گفت نخستین نمونه «تاریخ شفاهی» در ایران است. حیدرخان سخن ‌گفته و داور تندنویسی کرده.» مبارک است و نیکو!یارمحمدلو از مجموعه اسناد ناصرالدین حسن‌زاده در مستند «عیار مشروطه» استفاده کرده. حسن‌زاده با تاکیداعلام می‌کند اسناد دراختیار فیلم‌سازان می‌گذارد.

با کلاغ‌ها

مستند «عیار مشروطه» با سکانسی از کلاغان بر روی شاخه‌های خشکیده یک درخت شروع می‌شود. همین کلاغان در بخش پایانی هم هستند. به زعم برخی از مخاطبان، حضور کلاغان درابتدای فیلم یعنی «خبری در راه است» و کارگردان خواسته از همان ابتدا این ندا را بدهد که قرار است داده‌ها و اطلاعات مهم درباره قهرمان فیلمش بدهد. اما یکی از مخاطبان عکس این نظر را دارد: «کلاغ معمولا خوش‌خبر نیست، به ویژه اگر بر خرابه یا شاخه خشک نشسته باشد».اما درباره زیبایی‌های این فیلم یکی از مخاطبان بر این عقیده است که «علاوه بر نکاتی که دیگران در اهمیت و ارزش فیلم گفتند، باید به نثر گفتار فیلم هم تاکید کرد. نثری بسیار روان، فاخر، درست و گویا. نه مثل برخی گفتارها تصنعی است، نه مثل بعضی جاها لاتی و به‌اصطلاح به زبان عوام و نه مثل کلام برخی کارشناسان سرشار از افاده و فنی».

گزارش مستند عیار مشروطه, گزارش مستند عیار مشروطه, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

این مخاطب برای هریک از موارد فوق مثال‌هایی از سینمای ایران طرح می‌کند که بماند. به هرحال. یارمحمدلو در خلق اثری که داده‌های خوبی دارد و از انسجام درونی برخوردار است، موفق بود. ریتم تند موسیقی متن دقیقا بازتاب حال‌وهوای روزگار پرالتهاب آن زمان است و آوازها و تصنیف‌های انتخاب‌شده هم مهر زمانه دارند، از جمله عاشیقی‌های عاشیق حسن اسکندری. 

در کنار همه این ظرایف، آشنایی با خانواده و بازماندگان ستارخان هم خالی از لطف نبود. بخصوص آن دخترک کوچولو که اسمش را با ناز کودکانه می‌گوید و نام فامیلی‌اش سردارملی را زیباتراز همه بیان می‌کند. به‌امید کارهای تازه یارمحمدلو با ظرایف و زیبایی‌های بیشتر.