گزارش مستند سینمای ایران: روح ناشناخته, گزارش مستند سینمای ایران: روح ناشناخته, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدو شصت و  هشتمین شب فیلم/ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۴ خورشیدی

سعید عقیقی از این‌که استقبال خیلی خوبی برای دیدن فیلمش شده، خوشحال است و می‌گوید «نمی‌دانستم این چنین فشردگی در سالن باشد و عده زیادی هم خارج‌از سالن بمانند». امیدواراست فرصت‌های دیگری و در جاهای دیگر پیش بیاید تا فیلم دیده شود. سخن از نمایش مستند «سینمای ایران: روح ناشناخته-۱» در صدو شصت و هشتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان است. عقیقی دو مستند ۵۲ دقیقه‌ای برای شبکه الجزیره با موضوع سینمای ایران، قبل و بعد از انقلاب ساخته که متاسفانه تا کنون در ایران نمایش داده‌نشده. می‌گوید «یک نسخه تلفیقی هم داریم به مدت ۱۱۷ دقیقه که ریتمش کمی روان‌تر است و فشردگی دو نسخه ۵۲ دقیقه‌ای را ندارد.» فیلم‌برداری این مستند دوقسمتی مجموعه ۱۷ یا ۱۹ روز طول کشیده و در این بازه زمانی با ۳۶ سینماگر و پژوهشگر گفتگو شده‌است. طبیعی است یک مستند دو قسمتی در چنین ضیق وقت درست از آب درنمی‌آید. دقیقی این کسری را با مطالعات و پژوهش‌های پیشین خود که از سال ۱۳۶۴ شروع شده، جبران می‌کند. می‌گوید «تک‌تک فیلم‌های ایرانی را بلا استثنا، به صورت کامل دیده‌ام و با اکثریت غالب فیلم‌سازان و منتقدان سینما گفتگو و حشرونشر داشته‌ام» این یعنی پشتوانه مطالعاتی پروژه.

یادآوری کنیم فرهاد ورهرام مشاور و مازیار مشتاق گوهری تهیه‌کننده مستند دو قسمتی «سینمای ایران» هستند. فیلم، اصولا، مصاحبه‌محور است ولی یک ویژگی مهم دارد که آن را از مستندهای مصاحبه‌محور که عموما خسته‌کننده هستند، متمایز می‌کند. و آن پرسشی است که فیلم‌ساز در پی یافتن پاسخی برای آن است: آیا سینمای ایران یک سینمای پیوسته و مستمراست یا گسسته و ناتمام. بر این اساس گفتگوها به دقت تقطیع و کنار هم تدوین می‌شوند. کارگردان لزومی به کنارهم‌چسباندن فیلم‌های معروف و غیرمعروف نمی‌بیند. تکه‌هایی را کنار هم می‌آورد که پاسخی روشن یا ضمنی به پرسش موردنظر دارند.

می‌توان گفت کارگردان در این تلاشش موفق بوده و توالی مطلب از دست نرفته. محمد تهامی‌نژاد، اصغر فرهادی، محمدرضا اصلانی و دیگران سخن گفته‌اند.

تیتراژ، به رسم مکتوب!

محمود یارمحمدلو به سعید عقیقی بابت این این فیلم تبریک می‌گوید و معتقد است «عوامل فیلم همه درجه یک هستند و حاصل کار هم فیلم بسیار بسیار بسیار خوب درآمده». یارمحمدلو معتقد است «به ندرت یک مستند مصاحبه‌محور ممکن است خوب از آب درآید. ولی عقیقی موفق شده فیلمی ارائه کند که کسل‌کننده نیست و تداوم و انسجام خوبی دارد». تیتراژ اول فیلم هم حرف و سخن بسیار دارد. «کارگردان تصویرهایی از کسانی که در فیلم سخن خواهدگفت، در پیش‌زمینه یک فیلم ماندگار نشان می‌دهد و درست مثل یک اثر مکتوب، محتوا را برای بیننده فهرست می‌کند و پس آن‌گاه به اصل فیلم و سخنان این افراد می‌رسد. تیتراژ موثر و گویا که تازگی هم دارد». این امر حاکی از سبقه و پیشینه سعید عقیقی در حوزه ادبیات سینما و نویسندگی است. او می‌داند چگونه مخاطب را از ابتدا درگیر ماجرا کند و تا آخر او را همراه خود بکشاند.

رویا نیساری علاقمند است فیلم زیرنویس می‌داشت و نام افرادی که حرف می‌زنند معلوم می‌شد. ضمن آن‌که پیشنهاد می‌کند سینمای ایران برحسب ژانرها دسته‌بندی می‌شد و هر ژانر جداگانه معرفی می‌شد.

ژانر ندارد سینمای ایران!

کارگردان معتقد است سینمای ایران اصولا پای‌بند ژانر نیست. اصلا ژانر ندارد. «پدیده‌ای داریم به نام «فیلمفارسی» که هنوز هم جایگزینی ندارد. مجموعه مکرر شلختگی، بی‌هویتی که از هر ژانر سینمایی یک ملقمه در خود دارد. سینمای ایران فاقد ژانر مشخصی است که شخصیت آن را تعریف کند». از زاویه‌ای دیگر، متاسفانه، برای زعمای قوم، ما چهار دوره زمانی داریم: گذشته، حال، آینده، شاه! «برخی تصور می‌کنند هر اثر هنری و فرهنگی که در دوره شاه تولید شده، از سینما گرفته تا مجسمه تا تئاتر و موسیقی، دستوری بوده و بازتاب خواست حکومت شاه است. این نوع نگاه مانع از آن می‌شود که با فراورده‌های دوره شاه با دید فنی و کارشناسی نگاه کنیم چون از ابتدا انگی به آن خورده که به‌خودی خود یک پیشداوری است».

فرهاد ورهرام هم معتقد است فیلم‌های داستانی ایران فاقد پای‌بندی به سبک و ژانر مشخص هستند. از آن بالاتر «جغرافیا در سینمای ایران گم است. مکان هم گم است. معماری هم گم است. اگر فلان فیلم‌ساز فیلمی را در اودلاجان می‌سازد، هرگز قصدش معرفی اودلاجان نیست. اودلاجان فقط یک لوکیشن است».

گزارش مستند سینمای ایران: روح ناشناخته, گزارش مستند سینمای ایران: روح ناشناخته, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

گسستگی پیوسته!

چنانی که در خود مستند شاهدیم، سینمای ایران بقول محمدرضا اصلانی دچار نوعی گسستگی پیوسته‌است.تداوم منطقی ندارد و به همین خاطر، همان‌گونه که محمد تهامی‌نژاد می‌گوید، «نمی‌توان با معیار توسعه و زیبایی‌شناسی توسعه‌گرا آن را سنجید و محک زد». عقیقی در توصیف این وضعیت اشاره می‌کند «تقریبا تمام فیلمفارسی‌ها تشکیل شده‌اند از یک پرده رقص، یک پرده کمدی، یک پرده ملودرام و یک پرده اکشن.  این، ویژگی تقریبا تمام فیلم‌های قبل از انقلاب است. بنابراین جستجوی ژانر در فیلم‌های آن‌نسل، کار عبثی است». سعید عقیقی معتقد است امروز هم دچار این آشفتگی هستیم. می‌گوید «امروز بروید دو سه فیلم اکران را ببینید. اگر مثلا چهل بعد آن‌ها را ببینید به موضوع ابتذال در آن‌ها حساس نیستید، بلکه از یک نگاه تاریخی آن‌ها را بررسی خواهیدکرد».مرجان یشایایی فیلم را «دلچسب» تلقی می‌کند ولی پرسشی از کارگردان دارد: «این فیلم برای مخاطب خارجی ساخته شده. پرسش این است آیا مخاطب خارجی که با ادبیات ما آشنا نیست، با این فیلم و محتوای آن ارتباط برقرار می‌کند یا نه».او مثال می‌زند «وقتی می‌گوییم سینمای ایران مثل کش است. می‌کشیم کش می‌آید، رهایش می‌کنیم به حالت قبلی برمی‌گردد». کارگردان معتقد است این مستند توانست جایگاهی در دل مخاطبان خارجی پیدا کند، ضمن آن‌که ناظرعرب فیلم در چینش متن زیرنویس‌ها وسواس فوق‌العاده داشت. او یادآور می‌شود شبکه الجزیره پروژه‌ای تحت عنوان سینمای ملل مسلمان داشت که مستند ما هم در قالب آن پروژه ساخته‌شد. هرچند فقط یک مستند ۵۲ دقیقه‌ای برای سینمای ایران تعریف کرده‌بودند که با استدلال ما قبول کردند برای ایران حداقل دو نسخه ۵۲ دقیقه‌ای لازم است.

 

 

 

قانون انرژی بقا!

سعید دقیقی معتقد است سینمای ایران «تابع قانون بقای انرژی است. چیزی از آن کم نمی‌شود، فقط ممکن است شکلش عوض شود. مثلا در فیلمفارسی زنان می‌رقصند درسینمای پس ازانقلاب مردان! رقص باید باشد، اگر رقص زن قدغن است، مرد برقصد!»

او به موضوع جذاب‌تری هم اشاره دارد که به گفته خودش از ریزبینی‌های محمد تهامی‌نژاد یادگرفته. «در فیلمی‌که مظفرالدین‌شاه می‌بینیم اوکه صاحب و مالک فیلم و دوربین است، درباریان را وامی‌دارد هم‌دیگر را بزنند و او فیلم بگیرد. در صحنه‌ای دیگر، یک درباری در نقش یک الاغ دولا می‌شود و درباری دیگری سوارش می‌شود و با سیخک او را به پیش می‌راند. آیا عین این صحنه‌ها را در فیلمفارسی نمی‌بینیم؟ چرا سینمای ایران مرتب خود را تکرار می‌کند؟»

یکی از مخاطبان، نفی گذشته توسط حاکمان ایران را امری تاریخی می‌داند و نابودی آثار باقی‌مانده از نسل و سلسله قبل را نوعی فتح و پیروزی برای خود می‌دانستند. این امر، کم‌کم، به ذهنیت و رفتار مدیران میانی هم رسوخ کرده و می‌کند. معروف است فرح پهلوی در یکی از مراسم‌های رسمی وقتی از کنار یک عمارت محتاج مرمت رد می‌شده، از وزیر مربوطه سوال می‌کند چرا این عمارت زیبا مرمت نشده، جواب می‌شنود چون عمارت قجری است! می‌گوید یعنی دوره پهلوی از روی دوره قاجار پریده و به زمان حال رسیده!؟ این رفتار و نگرش به پیشینه چنان است که در مستند عقیقی می‌شنویم‌که دکتر کوشان وقتی فیلم می‌ساخت نمی‌دانست یا متوجه نبود که «اوهانیان» هم بوده. و وقتی اوهانیان فیلم می‌ساخت کاری به ابراهیم‌خان عکاسباشی نداشت. ندیدن تاریخ و ریشه، متاسفانه بلای جان سینما و فرهنگ ما است. معلوم نیست راه گریزی از این فراموشی هست یا نه.

تاریخ کجاست؟

در متن مستند متوجه می‌شویم از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ حدود ۲۹ فیلم ساخته می‌شود. می‌دانیم این دوره از تاریخ ایران دوره‌ای پرالتهاب و ویژه است. از توطئه ترور شاه تا ملی‌شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد که هریک به تنهایی می‌تواند موضوع چند فیلم و رمان باشد. ولی گفته می‌شود در این ۲۹ فیلم حتی اشاره‌ای کوتاه هم به هیچ‌یک از اتفاقات آن سال‌ها نشده‌است. این فراموشی متن اتفاقات جامعه یعنی پریدن از روی تاریخ و بی‌زمان و بی‌مکان کردن روایت و سینما.

 مستند «سینمای ایران: روح ناشناخته» تکه‌های ناب و خاص هم داشت. در سکانسی، پس از نمایش تکه پل صراط از فیلم «شب‌نشینی در جهنم» فرخ غفاری، اصغر فرهادی به بازی ارحام صدر در آن صحنه اشاره می‌کند و می‌گوید وقتی در جوانی آن صحنه را در فیلم دیده خیلی خوشحال شده چون فیلم با تابوشکنی جسورانه موضوعی را که همیشه باعث ترس و دلهره ما بود، تبدیل به یک شوخی کرده. یا در یک صحنه کوتاه فرمان‌آرا تعریف می‌کند وقتی شازده احتجاب را ساخت که درون‌مایه‌اش زوال یک حکومت موروثی است، توقیف‌شد. ولی وقتی به ملاقات شاه می‌برندش، شاه می‌گوید این تنها فیلم ایرانی بوده که سه بار دیده!

در یک جای دیگر، مستند به جریان اصلاحات ارضی اشاره می‌کند و سرازیرشدن روستاییان به شهر. غرض از این اشاره، تعریف زمینه‌ موفقیت فیلم‌هایی است که  است روستایی صاف و ساده در برابر دغل و دزدی و ناراستی شهری‌ها قرار می‌گیرد. به راستی، سعید عقیقی نکات و تکه‌های مهمی از سینمای ایران را توانسته به رخ مخاطب بکشد، بی‌آن‌که گل‌درشت جلوه دهد. سینمای ایران، به‌خودی خود نکات ویژه و خاصی دارد که نیاز به خلق مصنوعی تعلیق و کشش نداشته‌باشد. از گم‌شدن فیلم‌های مظفری تا . . .

سیر در گذشته

سینما رسانه‌ای متعلق به جهان مدرن است. اما، در ایران، متاسفانه ابزاری برای رجعت به دوران پیش از مدرن است. روایت‌ها و درون‌مایه‌ها در گذشته سیر می‌کنند. مظلومیت روستایی در برابر خشونت شهری، محبوبیت پسر فقیر در برابر دختر پولدار، آبگوشت در برابر سفره غذای امروز و از این قبیل. شاید به همین دلیل است که در فیلمفارسی ما جغرافیا نداریم. معلوم نیست در کدام خیابان یا در کدام دکان و مغازه قرار داریم. معمولا دوربین را در جایی می‌کارند که پلاک خیابان و کوچه دیده نشود. اتفاقات فیلم در یک لامکانی رخ می‌دهد. چرا؟ فعلا بر ما معلوم نیست!

گزارش مستند سینمای ایران: روح ناشناخته, گزارش مستند سینمای ایران: روح ناشناخته, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

البته، همان‌گونه که در مستند متوجه می‌شویم، در اواخر سال‌های چهل و نیمه سال‌های پنجاه سده گذشته موج جدیدی در سینمای ایران راه می‌افتد که کاملا متفاوت از فیلمفارسی است ولی فرصت پیدا نمی‌کند تبدیل به جریان غالب شود. در این دوره است که داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، علی حاتمی و مسعود کیمیایی فرصت عرض اندام پیدا می‌کنند. در کنار این‌ها کسانی چون سهراب شهیدثالث و پرویز کیمیاوی هم هستند که حداقل در میان مخاطبان و سینمابروهای روشنفکر جایگاه دارند. فیلم‌های قابل تامل و پرسروصدا هم تولید می‌شوند مثل دایره مینا و گوزن‌ها. وضعیت نشان می‌دهد جریان رو به رونقی در دل جامعه مدنی به وجود آمده و نیازمند توجه و مراقبت است تا شکوفا شود که با انقلاب مواجه و به حاشیه می‌رود. ساخته‌های نصرت کریمی به بایگانی می‌روند و رفتار سینمایی مهرجویی دیگر رفتار پیشین نیست. نه از هالو خبر است نه از گاو. . . .